بررسی تطور و گسترش محله آتشگاه در طول تاریخ و آنچه بر سر اقلیت زرتشتی ساکن آن آمد

آتشگاه؛ جایی که تاریخ از توسعه جا ماند!

در میان دشت حاصلخیز و کهن اصفهان، بر فراز کوهی خاموش، سازه‌ای خشتی و مرموز به نام «آتشگاه» قد برافرشته‌ که با نام‌های دیگری همچون «دژ مهربین» و «قلعه ماربین» نیز شناخته می‌شود.

تاریخ انتشار: ۱۱:۱۰ - پنجشنبه ۳ مهر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 9 دقیقه
آتشگاه؛ جایی که تاریخ از توسعه جا ماند!

به گزارش اصفهان زیبا؛ در میان دشت حاصلخیز و کهن اصفهان، بر فراز کوهی خاموش، سازه‌ای خشتی و مرموز به نام «آتشگاه» قد برافرشته‌ که با نام‌های دیگری همچون «دژ مهربین» و «قلعه ماربین» نیز شناخته می‌شود. اینجا نه تنها یک اثر معماری، بلکه سندی زنده از هزاران سال تاریخ و هویت ایرانی است. آتشگاه پیوندی ناگسستنی با تاریخ پرفراز و نشیب ایران، در قلب دشت اصفهان دارد.

قدمت دقیق آتشگاه اصفهان همواره محل بحث باستان‌شناسان بوده و نظریات متفاوتی در این باره وجود دارد. در حالی که بسیاری آن را به دوران ساسانی نسبت می‌دهند، شواهد موجود از سابقه‌ای بسیار کهن‌تر حکایت دارد که ریشه‌های آن به اعماق تاریخ تمدن‌های باستانی ایران می‌رسد.

نخستین و قدیمی‌ترین نظریه در مورد قدمت آتشگاه اصفهان به دوران ایلامی‌ها بازمی‌گردد. مطالعات باستان‌شناسی، آزمایش‌های علمی روی مصالح بنا و برخی نوشته‌های کهن این نظریه را تقویت کرده است. برخی از آزمایش‌ها که توسط یک گروه از باستان‌شناسان ایتالیایی به سرپرستی پروفسور گالدیری انجام شد، قدمت مصالح را به حدود ۱۰۰۰ تا ۱۴۰۰ سال پیش از میلاد، یعنی دوران تمدن ایلام می‌رساند.

این یافته‌ها این فرضیه را مطرح می‌کند که بنای فعلی، در ابتدا یک زیگورات ایلامی بوده که برای پرستش خدایان بین‌النهرین مورد استفاده قرار می‌گرفته است. مادام دیولافوا و ماکسیم سیرو نیز در تحقیقات خود به شباهت این بنا با ابنیه کهن بین‌النهرین اشاره کرده‌اند. آن‌ها متذکر شده‌اند که استفاده از نی برای افزایش استحکام ملات و خشت‌ها، یادآور روش‌های ساختمانی در بابل قدیم است.

وجود تمدنی باستانی در ماربین

سفال‌های ایلامی و پیش از تاریخ یافت‌شده تا 3000 سال پیش از میلاد در محله‌های گورتان (که نام صحیح آن «گورکان» به معنی گودال یا حفره است و با توجه به دخمه‌های زرتشتیان در این منطقه، قابل توجیه است)، قدمت منطقه ماربین یا مهربین در نزدیکی آتشگاه و وجود تمدنی باستانی به نام سیماش در هزاره سوم پیش از میلاد در این ناحیه، همگی سابقه کهن این محدوده را تأیید می‌کند. این یافته‌ها نشان می‌دهد که این منطقه از دیرباز محل سکونت و فعالیت تمدن‌های مهم بوده و این بنای مرتفع، به عنوان یک معبد یا دژ، همواره جایگاهی ویژه داشته است.

همان‌طور که در طول تاریخ تغییر کاربری عبادتگاه‌ها با آمدن ادیان جدید مرسوم بوده است، این زیگورات یا معبد باستانی نیز به تدریج به عبادتگاه مهرپرستان و سپس آتشکده زرتشتیان تغییر هویت داد. این تغییر کاربری، نشان‌دهنده تداوم اهمیت مذهبی این مکان در طول قرون است.

تبدیل آتشگاه به یکی از هفت آتشکده بزرگ و مهم ایران

در دوران ساسانی، آتشگاه اصفهان به یکی از هفت آتشکده بزرگ و مهم ایران بدل شد. در منابع تاریخی آمده است که قباد شاهنشاه ساسانی به معماران خود دستور داد آتشکده‌ای در یزد بنا کنند. سپس فرمان داد برای این عبادتگاه از هفت آتشکده بزرگ ایران، آتشی بیاورند که یکی از آن‌ها از آتشگاه اصفهان بود و این آتش به آتشخانه «هفت آذر» در میبد یزد منتقل شد.

احمد بن حسین بن علی کاتب در قرن نه هجری می‌نویسد: «قباد آتش‌خانه معتبر بساخت و از هفت آتش‌خانه بزرگ بفرمود آتش بیاوردند. اول از آتش‌خانه فارس، دوم از آتش‌خانه بلخ، سیم از آتش‌خانه آذربایجان، چهارم از آتش‌خانه نسا، پنجم از آتش‌خانه اصفهان، ششم از آتش‌خانه غزنین، هفتم از آتش‌خانه تیسفون. این هفت آتش از هفت آتش‌خانه مملکت بیاوردند و در آتش‌خانه این قصبه بر افروختند و این قصبه را هفت‌آذر نام کردند و مجوس این قصبه را به مثابه محل بزرگ داشتند»

در آن زمان، آتشگاه اصفهان محل نگهداری آتش «برزین‌مهر»، آتش مقدس کشاورزان و طبقه کارگر بود که نشان‌دهنده جایگاه رفیع این بنا در سلسله‌مراتب مذهبی زرتشتیان بود.

آتشگاه در بیان مورخان قدیم

مورخان و جغرافی‌دانان قدیم، از جمله ابن خردادبه در قرن ۳ ه.ق و حمزه اصفهانی، در آثار خود به قلعه ماربین و آتشکده آن اشاره کرده‌اند. حمزه اصفهانی در کتاب خود از قول مورخی از نیمه نخست قرن ۳ ه.ق می‌آورد که طهمورث دو بنای بزرگ به نام‌های «مهرین» و «سارویه» در اصفهان ساخت و مهرین همان روستایی بود که در پایین کوه آتشگاه قرار داشت. او همچنین نقل می‌کند که کی اردشیر (بهمن اسفندیار) در یک روز سه آتشکده در اصفهان ساخت که یکی از آن‌ها در قلعه ماربین بود.

جالب‌تر آنکه او می‌نویسد: «در عهد طهمورث آن را مینودژ خوانده‌اند و بتان نهاده بودندی بسیار، چنان که از جمله شهرهای مشرق اینجا آمدندی به جمع کردن تا روزهای کشتاسف (گشتاسب) اسفندیار به فرمان پدر آن را از بتان خالی کرد و آتشگاه کرد و هم بر آن بماند تا اسکندر آن را خراب کرد و چنان آورده‌اند که طهمورث آنجا نهاده است» (در دخمه مدفونست.) هرچند این روایت‌ها همگی نقل قول و بازگوشده از منابع دیگر و بعضاً منابع شفاهی است، اما شاید در پس این داستان حقایق تاریخی از تغییر کاربری این معبد از پرستشگاه زیگوراتی ایلامی به آتشکده زرتشتی اشاره است.

ابن رسته در قرن سه ه.ق منطقه آتشگاه را این گونه بیان می‌کند: «دیگر روستای ماربین است که به روستای جی متصل است و از نیکویی و سرسبزی آن، محل همین بس که یکی از پادشاهان قدیم که بعضی گفته‌اند کیکاووس بوده از آن محل گذشت و آنجا را پسندید و امر نمود که قلعه‌ای بر سر کوهی که مشرف بر دره زرین رود است بسازند؛ بطوری که اگر مردی بالای آن می‌رفت، مشرف بر تمام روستاهای آن ناحیت بود. پس چون بهمن ابن اسفندیار (بسیاری از پژوهشگران او را همان اردشیر اول هخامنشی می‌دانند) به پادشاهی نشست، گردش روزگار کار خود را کرده بود و قلعه سوخته و نابود شده بود. لذا او در اندک فاصله‌ای از آن، قلعه‌ای ساخت و در آن آتشکده‌ای بنا نهاد که تا به امروز باقی است و آتش آن نیز روشن و پابرجاست.»

بلوک ماربین؛ محل سکونت زرتشتیان در طول تاریخ

آتشگاه در مجاورت محله قلعه پریشان (فروشان) و نزدیک به زاینده‌رود واقع است. منطقه غرب اصفهان، یا همان بلوک ماربین، در طول تاریخ محل سکونت و فعالیت بخش قابل توجهی از جامعه زرتشتیان بود.

نام برخی از روستاها و محلات این بخش مانند آدریان، کوشک، اندوآن و اسفریز (که این دو محله، جزو محدوده شهری سده می‌باشند)، رهنان، زهران، جوزدان بهارانچی، گورتان، کارلادان، جروکان آزادان، هرستان، دینان، قرطمان (کرتمان)، آشنستان خود گویای قدمت حضور زرتشتیان در این منطقه است.

همچنین سِده شامل سه ده خوزان، ورنوسفادران و پریشان است که همگی دارای مساجد قدیمی می‌باشد، اما مهم‌ترین آن‌ها مسجد خوزان می‌باشد قلعه کهندژ در همین محله قرار داشته است. گفته می‌شود قلعه کهندژ با یک تونل مخفی به آتشگاه می‌رسیده و در کنار دژهای «گاردر» و «دژ دیمیر» یکی از چند دژ مهم این منطقه بوده که نقش مهمی در تاریخ آتشگاه ایفا کرده و امروزه هنوز نام باستانی آنها برجا مانده است.

نام محله نصرآباد که یکی از محله‌های مهم حدفاصل اصفهان تا آتشگاه است نیز تغییر‌یافته نام «نرسی‌آباد» می‌باشد که به «نرسی» یا «نرسه»، یکی از شهریاران ساسانی، اشاره دارد. با توجه به نزدیکی این ده به کوه آتشگاه، نام آن بسیار با اهمیت است. منابع تاریخی مانند ابوفروخی نام آن را به صورت «نرس‌آباد» آورده‌ و به حضور زرتشتیان در این محل تا زمان صفویه اشاره دارد.

معماری بنای آتشگاه

معماری آتشگاه اصفهان، نمونه‌ای بی‌بدیل از سازه‌های خشتی است که با مصالح بومی و تکنیک‌های مهندسی پیشرفته زمان خود ساخته شده و شاهکاری از دانش معماری باستانی است که با در نظر گرفتن شرایط اقلیمی و جغرافیایی منطقه، بنا شده است. این بنا به طور کامل از خشت خام، گل رس، ساقه نی و آهک ساخته شده است. استفاده از ساقه نی در میان لایه‌های خشت، یک نوآوری مهندسی برای افزایش مقاومت و انسجام بنا در برابر فرسایش و زلزله بوده و همچنین رطوبت سازه را به خود جذب و به خارج منتقل و دفع می‌کرده که این روش شباهت‌هایی به بناهای بین‌النهرین داشته است.

بخش اصلی بنا، یک اتاقک مدور هشت‌ضلعی در بالاترین نقطه کوه است. این اتاقک دارای هشت پنجره و ورودی‌های طاق‌دار است که به سمت‌های مختلف باز می‌شوند. بر اساس گزارش‌های باستان‌شناسان، این مجموعه در گذشته دارای پنج طبقه پلکانی بوده است. پایه‌های عظیم و دیوارهای ضخیم این بنا، نشان‌دهنده استحکام و دوام آن در برابر عوامل طبیعی و هجوم‌های پی در پی بوده است.

تاریخ تحولات اجتماعی‌سیاسی زرتشتیان

هجوم اسکندر، اعراب، ترکان، مغولان، افغان‌ها و… همگی زخمی بر پیکره آثار دوران باستان و جامعه کهن زرتشتی ایران گذاشت. تاریخ زرتشتیان در اصفهان، داستانی از مقاومت و بقای یک جامعه اصیل ایرانی در طول اعصار است. این تاریخ پرفراز و نشیب، نمونه و بازتابی از تحولات اجتماعی و سیاسی است که بر سرنوشت این اقلیت مذهبی تأثیر گذاشت.

در طی قرون اولیه هجری، پس از فتح ایران توسط اعراب، سرنوشت زرتشتیان به طور کلی دگرگون‌شد.

در حالی که برخی از شهرها به سرعت تحت کنترل آن‌ها درآمد، زرتشتیان اصفهان با استفاده از موقعیت جغرافیایی و ثروت خود، دست به مقاومت زدند. اما به تدریج و با افزایش فشارها بر جامعه زرتشتیان، بسیاری از آن‌ها مجبور به مهاجرت شدند و به شهرهایی مانند یزد و کرمان پناه بردند که به دلیل موقعیت کویری و بعد مسافت از مرکز خلافت، دسترسی به آن‌ها دشوارتر و امکان حفظ سنت‌ها و آیین‌هایشان بیشتر بود.

این مهاجرت‌ها، هسته اصلی جدیدی از جامعه زرتشتی در این شهرها تشکیل داد و زرتشتیان اصفهان را به تدریج به یک اقلیت کوچک تبدیل کرد.

تخریب آتشگاه در دوره سلجوقیان

در دوران حکومت خاندان‌های ایرانی آل‌زیار و آل‌بویه، که از لحاظ مذهبی تسامح بیشتری با دیگر ادیان داشتند، شرایط برای زرتشتیان بهبود یافت. در این دوره بود که ابن حوقل بغدادی (اواسط قرن ۴ ه.ق) در سفرنامه خود به روشنی از روشن بودن آتش مقدس در آتشگاه اصفهان خبر می‌دهد. با این حال، این دوره آرامش چندان طول نکشید. در اواخر این دوره، روحانیون زرتشتی به تبانی با شورشیان قرمطی متهم شده و اسفندیار آذرباد، موبد موبدان شهر، به فرمان خلیفه اعدام شد.

این اتفاق و همچنین روی کار آمدن حاکمان ترک‌تبار آغاز دوره‌ای از سخت‌گیری‌ها و آزار و اذیت برای زرتشتیان بود.

با روی کار آمدن سلجوقیان متعصب در قرن پنجم، فشارها بر زرتشتیان به اوج خود رسید. قلعه آتشگاه به پایگاه ملاحده (اسماعیلیه) تبدیل شده بود و در حدود سال ۴۹۹ ه.ق، محمد بن ملکشاه سلجوقی با حمله به آن، قلعه را تصرف و اسماعیلیه را سرکوب کرد. آتش آتشگاه، پس از این واقعه و در اواسط سده پنجم هجری، خاموش و ویرانی بنا آغاز شد.

مهاجرت زرتشتیان به گبرآباد

با روی کار آمدن صفویه، زرتشتیان اصفهان در محله‌ای به نام «گبرآباد» سکنی گزیدند. در دوره صفویه محله قدیمی زرتشتیان در حاشیه زاینده‌رود برای ساخت باغ‌های سلطنتی سعادت‌آباد از آنها گرفته شده و در محله جدیدی در حدود خیابان حسین‌آباد امروزی منتقل شدند.

همچنین در دوران شاه سلطان حسین صفوی و به دلیل فشار زیاد بر زرتشتیان توسط او، بسیاری از آن‌ها به طور پنهانی یا آشکار به یزد و کرمان و حتی هندوستان مهاجرت کردند.

وضعیت زرتشتیان در دوره قاجار

در دوران قاجار، وضعیت زرتشتیان به تدریج بهبود یافت. با آغاز ارتباطات گسترده ایران با جهان غرب و همچنین با کمک‌های مالی و سیاسی جوامع زرتشتی هند، فشارهای داخلی و خارجی برای بهبود حقوق اقلیت‌ها افزایش یافت. در سال ۱۲۶۰ شمسی، انجمن زرتشتیان بمبئی نماینده‌ای را به ایران فرستاد.

این نماینده با تلاش‌های بی‌وقفه موفق شد امتیازات ویژه‌ای برای زرتشتیان کسب کند. در سال ۱۲۶۲ شمسی، ناصرالدین شاه قاجار با فشار انجمن‌های جهانی، جزیه را برای همیشه لغو کرد و این واقعه، تبدیل به نقطه عطفی در تاریخ زرتشتیان ایران شد. همچنین با تلاش‌های انجمن زرتشتیان بمبئی، در اصفهان و سایر شهرها، مدارس زرتشتی تأسیس شد که به آموزش و سوادآموزی در این جامعه کمک شایانی می‌نمود.

مادام دیولافوا که در دوره ناصرالدین شاه به اصفهان سفر نمود، بازدید خود از آتشگاه را اینگونه شرح داده است: «همین که از باغ‌های کارلادان خارج شدیم، میرزا تقی خان به ما تکلیف کرد که برویم و یک ساختمان قدیمی را که در بالای تپه‌ای واقع است، ببینیم. با اینکه هوا گرم بود به طرف تپه روی آوردیم. این تپه در وسط دره زاینده‌رود واقع است. چنین به نظر می‌آید که در رأس آن عمارت استوانه‌ای شکلی واقع بوده و گنبدی هم داشته است در محیط آن هشت سوراخ (درگاه) است که به قرینه یکدیگر قرار گرفته‌اند.

«از وضع طاق‌ها چنین استنباط می‌شود که این عمارت در زمانی که خیلی دور نیست تعمیر یافته باشد. ولی در داخل بنا هیچگونه آثاری از تزئینات دیده نمی‌شود که بتوان آن را به زمان معینی مربوط کرد و سن تقریبی آن را به دست آورد. در پایین این بنای مرکزی آثار خانه‌های خراب دیده می‌شود.

«در اطراف این بناها دیواری بوده که خرابه‌های آن باقی است و با خشت‌های مربعی که طول ضلع آنها ٤٠ سانتی‌متر و ضخامتشان ۱۲ سانتی‌متر است، ساخته شده است. در میان مصالح طبقات نی دیده می‌شود و شبیه است به ابنیه بابل قدیم است.»

آتشگاه اصفهان و وضعیت زرتشتیان در دوره معاصر

در دوران معاصر با ایجاد آزادی‌های مذهبی بیشتر و گرفتن کرسی نماینده زرتشتیان در مجلس شورای ملی، وضع زندگی آنها تا حدی بهبود یافت و زرتشتیان موفق شدند در بسیاری از شهرها همچون اصفهان، یزد، تهران و کرمان آتشکده‌هایی جدید تأسیس و آتش هزاران ساله را از هندوستان و آتشکده‌های مخفی به این عبادتگاه‌ها بیاورند‌.
امروزه، هرچند جمعیت زرتشتیان در اصفهان بسیار اندک است، اما آن‌ها در تلاشند، هویت فرهنگی و دینی خود را که بخشی از میراث کهن و تاریخ این سرزمین است
حفظ کنند.

زرتشتیان اصفهان امروز، آتشکده‌ای جدید در محله سیچان دارند که نه تنها یک عبادتگاه، بلکه یک مرکز فرهنگی و اجتماعی برای جامعه زرتشتی اصفهان و محل برگزاری مراسم‌، جشن‌ها و فعالیت‌های فرهنگی است. این آتشکده، نمادی از تداوم حضور این جامعه در اصفهان، پس از قرن‌ها آزار و مهاجرت است.

بعد از سقوط قاجاریه آتشگاه اصفهان محصور میان روستاها و آبادی‌های کهن بود. از حدود سال ۱۳۱۲ کلنگ ساخت بلواری جدید در امتداد خیابان شیخ بهایی به سمت آتشگاه، سده نجف‌آباد تا محور مواصلاتی غرب زده شد. در همین دوران بسیاری از باستان‌شناس، مستشرقین و ایران‌شناسان به نام، از سراسر جهان مطالعات خود را بر این ناحیه باستانی معطوف داشتند.

آتشگاه در سال ۱۳۳۰ شمسی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید و در سال‌های بعد، به ویژه در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، تلاش‌هایی برای مرمت و بازسازی آن انجام شد.
با این حال، این اقدامات آنچنان باید، کافی نبود و این سایت تاریخی در گذر به دوران مدرن و توسعه شهری دچار آسیب‌هایی شد.

علاوه بر ساخت جاده در کنار کوه، گزارش‌های موجود در سال ۱۳۴۰ نشان می‌دهد که حفاری‌های غیرقانونی و استفاده از دینامیت برای بردن سنگ‌های کوه، بخش بزرگی از آن را نابود کرده است.

همچنین در اواسط دهه چهل ساخت یک مخزن بزرگ آب در دامنه این صخره باستانی زیانی غیرقابل‌جبران بر این سایت تاریخی وارد کرد که هنوز آثار آن برجای مانده است.

طبق این گزارش به تاریخ شهریور ماه 1340 شمسی: «در پایین کوه آتشگاه تپه‌ای قرار دارد که مسلماً تا چندی پیش بزرگتر بوده و رفته‌رفته کوچکتر شده است؛ زمین اطراف آن را نیز کم‌کم برزیگران گرفته و برای زراعت آماده کرده‌اند.

بر فراز این تپه در همه جا، هزاران قطعه ظروف سفالی لعاب‌دار و بی‌لعاب و شکسته و قطعه‌قطعه دیده می‌شود که آثار قدمت از آن هویداست و بیننده بصیر از خود می‌پرسد آیا این تپه همان بقایای قلعه و شهر ماربین است؟! به هر صورت، جای آن است که این آثار عتیق و باشکوه مورد توجه کامل قرار گیرد و در این تپه که قریب کوه قرار گرفته است، حفری‌ات و تحقیقات کامل به عمل آید.

از همه بدتر در سنوات اخیر با وسائل جدید مثل دینامیت و ماشین سنگ‌خوردکنی، به بردن سنگ‌های آن مشغول شدند و تقریباً یک خمس بیشتری از آن کوه کوچک را از بین برده‌اند. اکنون تنها دو سال است که اداره باستانشناسی و اداره فرهنگ مانع آسیب رساندن به کوه و بردن سنگ آن می‌شوند.»

امروزه، این بنا به دلیل فرسایش ناشی از باد و باران، حفاری‌های غیرقانونی و عدم نگهداری مناسب، در معرض تهدید جدی قرار دارد. قشرهای بتنی که در مرمت‌های گذشته برای محافظت از دیوارها ساخته شده بود، اکنون خود باعث آسیب بیشتر به بنا شده‌اند.

در پس این تاریخ پر فراز و نشیب چندین هزار ساله اما، آتشگاه اصفهان، بنایی فراتر از یک اثر باستانی است. این معبد با ریشه‌های کهن ایلامی و داستانی که تا به امروز ادامه دارد، روایتگر فراز و فرودهای تاریخ پرشکوه و پرچالش ایران زمین و همواره نمادی از پایداری و هویت ملی ماست.