دلی که طاقت نداشت

قلبش همیشه تند تند می‌زد. دوستانش تند تند رفته بودند و او در این زمین فقط با قلبش زنده بود. با قلبی که همیشه عجول بود، دلی که تحمل این زمین را نداشت و می‌خواست هرچه زودتر آسمانی شود؛ اما قلب او یک راز دارد. رازش این است که قلبش مال خودش نبود؛ قلبش برای همه می‌تپید. در قلبش برای همه غیر از خودش جا داشت. در آسمان دلش همه غیر از خودش می‌درخشیدند. او فقط نور آن‌ها را نگاه می‌کرد و به دنبالش بود. نور چیزی است که او را بی‌تاب کرد و آخر نیز به سرچشمه تمام نورهای عالم رسید.

تاریخ انتشار: 20:10 - جمعه 1401/10/16
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
دلی که طاقت نداشت

تا بوی زلف یار در آبادی من است؛ هر لب که خنده‌ای کند از شادی من است. دل‌ها برای او بوی یار می‌داد. قلبش با خنده همه می‌خندید و با گریه همه می‌گریست. تک تک آدم‌ها در قلبش بودند. بی‌حجاب و باحجاب، اصول‌گرا و اصلاح‌طلب، ایرانی و غیرایرانی! پای عهدش ایستاد و رقص و جولانی بر سر میدان کرد تا مصداق شعری که ذکرش بود بشود: رقص و جولان بر سر میدان کنند، رقص اندر خون خود مردان کنند؛ چون رهند از دست خود دستی زنند، چون جهند از نقص خود رقصی کنند.

حالا اگر قلب او را در سینه من هم بگذارند، من هم آسمانی می‌شوم. من هم قاسم سلیمانی می‌شوم. من هم‌سال‌ها در میدان می‌مانم و خسته نمی‌شوم که هیچ! دشمن را هم خسته می‌کنم. من هم در مقابل آمریکا رجز می‌خوانم. من هم می‌گویم: من حریف تو هستم. نیروی قدس حریف شماست. ما هیچ شبی نیست که بخوابیم و به شما فکر نکنیم. جنگ را شما شروع می‌کنید اما به پایان می‌رسانیم. مرد این میدان ما هستیم.

روزی ما هم از بصره و بغداد و موصل و کرکوک تا دمشق و حلب سفر می‌کنیم و ازآنجا تا بیت‌المقدس و حیفا و غزه و ازآنجا به جده و عدن و صنعا و قطیف و ازآنجا تا تهران و اصفهان و مشهد بدون نگرانی از مرزها و بدون ترس از ناامنی و بدون خوف از تروریست‌های پرورش‌یافته در آزمایشگاه‌ها و تفرقه‌ای که حاصل استعمار است. آن روز که کار تو به پایان رسیده تو همچنان سردار مایی که کودکان آواره سوری و عراقی و لبنانی را عزیزتر از کودکان خودت در آغوش گرفتی و برای آزادکردن موصل و ابوکمال همان‌طور جنگیدی که برای آزاد کردن خوزستان و کردستان.

تو به ما آموختی همه ما بخشی از یک بدن واحدیم. آن روز تصویر چشم‌هایت و آن لبخند معصومانه عجیبت و بغضت که هرلحظه انگار منتظر شکستن بود؛ همه با ما خواهد بود که نام دیگر «مقاومت» تو هستی. سردار دل‌ها نیامده بود که برود، راهش راه امامش حسین(ع) بود. سردار آمده بود تا امتداد حسین (ع) در طول تاریخ باشد و این امتداد هرروز پررنگ‌تر است. قطعا سردار سلیمانی‌های جدیدی این راه را امتداد می‌دهند تا پررنگ‌ترین امتداد امام حسین (ع) پا در میدان بگذارد و عالمیان را از بت‌های پنهان و پیدایشان نجات دهد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یازده − 6 =