به گزارش اصفهان زیبا؛ برای تحلیل وضعیت رسانه در استان اصفهان در ابتدای امر باید از چند زاویه رسانه محلی را چه از نمای علمی و چه از منظر حرفهای مورد بازبینی قرار داد و آن اینکه، اصولا رسانههای محلی اصفهان، در جایگاه رسانه کشور چه رتبهای دارند؟ و اگر در جایگاه مهمی قرارداشته یا دارند، با چه موانعی در طول دوران صعود و افول خود مواجه بودهاند؟!
چه الزامهایی رسانههای محلی استان ما را از استانهای دیگر متمایزکرده یا مجبور به تبعیت از چه سیاستها یا رویکردهایی شده که جایگاه امروز ما را در ساختاری بد یا خوب تعریف کرده است؟ درنهایت، پرسش به اینجا ختم میشود که توسعهیافتگی یا توسعهنیافتگی مطبوعات اصفهان به چه میزان با پاسخگویی (دولتمردان) یا قدرت جامعه مدنی (مطالبهگران) در ارتباط است؟
به عبارتی، قدرت مطبوعات با میزان اطلاعاتی که در اختیارش قرار میگیرد، ارتباط مستقیم دارد؛ بهطورمثال، در سال 95 استاندار وقت اصفهان از رسانههای محلی، گله میکرد که چرا در اطلاعرسانی به مردم کمکار هستند؛ اما هیچگاه از خود نپرسید یا پاسخی نداد مانند دیگر مسئولان تا به امروز که چرا در ارائه اطلاعات و پاسخگویی به رسانههای محلی کمکار بوده است و این معضل و عدم شفافیت در ارائه اطلاعات عامل مهمی در قدرتگرفتن مطبوعات مرکزی در مقابل مطبوعات استان اصفهان داشته است!
با این اوصاف، بهتدریج از سالهای گذشته اثرگذاری رسانههای محلی بهطرز چشمگیری پایین آمد، تیراژها کاهش پیدا کرد و حیات دورههای انتشار رسانههای مکتوب به خطر افتاد و این فاجعه منجر به کوچکترشدن اقتصاد رسانههای محلی استان شد.
پاسخ این افول ساده است. هرچه جریانهای قدرتمندتر (صاحبان قدرت) از جریانهای مطالبهگر و مدنی فاصله گرفتند، سپهر رسانههای محلی کمسوتر و کماثرتر و صرفا به ابزاری برای قدرتنمایی کنشگران سیاسی و اجتماعی بدل شد.
امروز حیات نباتی رسانههای مکتوب، کمفروغبودن پایگاههای خبری محلی و یکسویهبودن جریان خبری از مرکز به استانها، حتی با وجود اخبار مربوط به استان، نشان از دامنه کمفروغ و میدانندادن به رسانههای محلی استان اصفهان است.
البته باید این موضوع را هم در نظر بگیریم که هرچه رسانههای محلی جدیتر و با پشتوانه قوی اقتصادی و مستقلتر جایگاه خود را اثبات کنند، دامنه اثرگذاری به نفع توسعه استان و خنثیشدن جریان اطلاعات تنها، از مرکز به استانها روی دیگری را رقم خواهد زد و این جریان اطلاعات، به نفع استان به مرکز و دیگر نقاط کشور مخابره خواهد شد و ما دیگر شاهد بازنمایی یا وارونه نشاندادن چهره استان در کشور نخواهیم بود.
بنابراین باید بر این جنبه مثبت رسانههای محلی استان اصفهان تأکید داشت که آنها، همیشه سعی داشتند بر استقلال خود متکی باشند و مسائل را آنطور که هست، بازگو کنند تا مانع بهتصویرکشیدن چهرهای متفاوت از استانشان در مقابل تفکرهای کلان باشند؛ برای مثال، تصویر استان اصفهان در تنشهای آبی، در مقابل استانهای همجوار که بهشدت در معرض نگاههای جزیرهای و دامنزدن به اختلافهای منطقهای و قومیتی هستند، بسیار حائز اهمیت است.
همواره نقش رسانههای محلی استان با درنظرگرفتن این چالشها که سعی بر ارائه تصویری ممتنع از استان در برابر بداخلاقیهای سیاسی در قبال بحران زایندهرود تا به امروز داشته است، پررنگ و شایسته مینماید.
اما آیا استان اصفهان تنها این روایت را از خود به کشور نشان میدهد؟ البته که نه! اصفهان شهری است که رسانههای محلیاش آن را بهعنوان پایتخت فرهنگ و هنر پیش چشم مرکزنشینان و کشور معرفی کردهاند.
نکته قابلبحث دیگر برمیگردد به خود مطبوعات اصفهان؛ آیا تمایل داریم بهعنوان رقیبی جدی در انتقال، توزیع و دریافت پیام با رسانه ملی وارد میدان شویم؟ اگر پاسخ بلی است، یعنی باید بتوانیم با اعتمادبهنفس کامل، مسئله هویت بومی خود را پیش بکشیم و بهدنبال مخاطبان ملی هم باشیم؛ همانطور که در سطح محلی قدرتمند وارد میشویم، در سطح ملی هم بهطور حرفهای، حرفی برای گفتن داشته باشیم؛ البته بهشرط آنکه مجالش را بیابیم.
و آخر آنکه در مطبوعات اصفهان مسئله آموزش به خبرنگاران در این اواخر بهشدت پررونق است؛ اما موضوعی که دچار کمتوجهی و حتی بیمهری قرارگرفته، کمترحساسشدن به بحث آموزش خبرنگاری محلی است.
آیا برای خبرنگاری و روزنامهنگاری محلی سرفصلی پیشبینیشده یا حساسیت این مهم در نگاه رسانهایها به جایگاه خاصی ارتقا پیدا کرده است؟! باید پاسخ بدهیم خیر!
اصفهان استانی با تنوع فرهنگی زبانی و اجتماعی است و در زیستبوم رسانهای، توجه به این موضوع میتواند تا حدی روایتهای کلان قدرتمندتری را به جامعه ملی برای توسعه و پیشرفت بهتر استان معرفی کند.