به گزارش اصفهان زیبا؛ لینکی که برایم فرستاده بود را باز کردم. شوکه شدم. مدیر مدرسه واقعا فکر میکرد میتوان به جای مشاور برای دانش آموزان خود لینک فرستاد تا خودشان روش مطالعه را یاد بگیرند، به آینده شغلی خود فکر کنند، با تستزدن خودشناس شوند و علاقهسنجی کنند.
یک لحظه یاد تبلیغات صداوسیما افتادم: درسهایی که دیگر نه نیاز به نوشتن دارند و نه خواندن بلکه فقط باید جلوی نمایشگر خود بنشینی، ببینی و گوش کنی و ابنسینا شوی! به قول خودشان کلاس ۲۴ ساعته!
احساس غریبی بود. والدینی را تصور کردم که با کسب شناخت کامل از کادر و معلمهای یک مدرسه، فرزند خود را در آن ثبتنام کردهاند اما هنوز مهرماه تمام نشده باید به فکر معلم دوم یعنی آموزش مجازی و خرید بستههای آموزشی باشند.
با خودشان فکر میکنند حالا که پای این دیویدیها در دوره کرونا به خانهشان باز شده، دیگر باید تا پایان دوره تحصیلات فرزندشان مبلغی را سالانه به عنوان «حق بستههای آموزشی» کنار بگذارند!
تازه همان شب در اخبار میشنوند وزیر و معاون و دستیار به تکاپو افتادهاند که هرچه بیشتر معلم جدید استخدام کنند!
در چنین شرایطی میپرسند: «میشود یک کلاس خود را از ابتدا تا انتها برای ما تعریف کنی تا ببینیم معلمها در آن مدرسه… چه میکنند؟ که بفهمیم مدیر شما با پول ما دارد در آن مدرسه… چه میکند؟»
نوجوان که از این تعجب و خشم والدین خود جا خورده با دهانی نیمهباز و چشمهایی ثابت بلافاصله پاسخ میدهد: «باور کنید درس میخوانم!»
پدر برای اینکه پسر را شیرفهم کند جلوتر آمده و شمرده شمرده میگوید که «کسی که پول اون بستههای آموزشی و کتابهای کمکدرسی را داده میداند که تو داری درس میخوانی. سؤال من این است که پس آن معلمها در کلاس چه میکنند که شهریه نجومی از ما و حقوق سر ماه از دولت میگیرند؟»
دو یادداشت اخیر را به نقش گوشی همراه و اینترنت در تدریس و مدرسهداری نوشتیم و چهار راه بهرهگیری از آن در مدرسه و همچنین هفت راه برای کنارنگهداشتن آن از فضای کلاس پیشنهاد کردیم.
البته نوشتیم که هنوز هم معلمها میتوانند بدون استفاده از اینترنت طرح درسهای جذابی داشته باشند؛ اما حالا فراتر از اینکه اینترنت جایگزین کتاب درسی شود چالش ما این است که آیا هرگونه محتوای دیجیتال چه بر خط و چه غیر برخط میتواند جایگزین معلم و حتی مشاغل پیچیدهتر مثل مشاور مدرسه شود؟
شاید در اخبار چند روز اخیر شنیدهاید که به تازگی در یکی از کشورهای آن سوی آب رباتی را جانشین مدیر کردهاند. شاید بگوییم رباتی که محتوای کامل یک درس و پرسشهای پیچیده مرتبط با آن را در ذهن دارد بتواند معلم یک درس شود یا رباتی که همه آییننامههای آموزش و پرورش را دارد لابد میتواند مدیریت کند.
حتی شاید اگر تیپشناسی نوجوانان را به همراه مسائل مرتبط با هر تیپ و رعایت احتمالات به یک ربات بدهیم، پس یک «مشاور خودکار» ساختهایم.
پاسخ همه این ابهامها بستگی به دو کلمه دارد: چه معلمی؟ چه مشاوری؟ و چه مدیری؟
البته که بسیاری از وظایف روتین این سه شغل را میتوان با ربات یا حتی دیویدی جبران کرد یا بهتر از برخی مدیران و معلمان و مشاوران (با کمال احترام به آنها) به اجرا رساند؛ اما نکته اینجاست: این نشاندهنده توانمندی دیویدیها و رباتها نیست؛ بلکه از آن سو، نشاندهنده تدریس مرده و مدیریت رباتوار در برخی مدارس است.
ما انسانها هستیم که مشاغل تکراری را با روندهای قدیمی پی میگیریم در صورتی که در زمانه جدید و با مخاطب جدید روبهرو هستیم.
چند درصد از معلمان ما فرصت میکنند قبل از آغاز سال تحصیلی با رویکرد خوداکتشافی به جستوجوی روشهای جدید آموزشی بپردازند؟ مشاورانی که هر ساله چندصد دانشآموز را زیر چتر مشاوره خود میگیرند، مگر فرصت دارند که جدا از آن کاری که سایتها انجام میدهند کاری برای دانشآموزها بکنند؟
چند نفر از مدیران یک شهر پیش از آغاز سال تحصیلی به این فکر میافتند که تجربیات چند مدیر دیگر را ضمیمه توانمندی خود کنند تا آنها نیز مانند همان مدیر، در همان چاله نیفتند؟ مگر مشکلی که برای آن مدیر پیش آمده، لازمه نسل جدید و زمانه جدید نبوده؟
پس چرا طوفانی که از یک سوی شهر شروع شده، خود را سال بعد به سوی دیگر نرسانَد و چرا معلم و مشاور و مدیری که آماده نیست را وسط سال در دستانداز نیندازد؟ جای خالی یک «مشاور واقعی» را در یادداشت بعدی با هم پر میکنیم.