ماجرا از آنجا شروع شد که مدرسه تصمیم گرفت دست دانشآموزان را بازتر بگذارد و چه ظرفیتی بهتر از گروهها برای این کار؟ کدام کار و چرا گروهها؟ تا آقاسید، نانوای محله ما، خمیرش را به عمل بیاورد، من هم محتوایم را بار گذاشتهام.
«جاگیری مناسب، علم و تعهد به وظایف در کنار انعطافپذیری!» این را به دانشآموزانی گفتم که یک بار گروه تشکیل داده بودند و دست از پا درازتر برگشته بودند؛ چون آن گروهی که میخواستند نبود.
خدا از قدت بردارد و روی عقلت بگذارد. این ضربالمثلِ کمترشنیدهشده را هرگاه میشنوم، یادم میافتد به دانشآموزانم یاد بدهم یادشان نرود که با من و همکلاسیهای خود در یک کلاس درس میخوانند و این یعنی چند تهدید و چند فرصت.
صدای زنگ تفریح مدرسه همسایه ما گوش محله را کر کرده. نه خود زنگ؛ آن که چند ثانیه بیشتر نیست. صدای موسیقی پرهیجانی که در طول زنگ تفریح پخش میشود را میگویم.
برخی دانشآموزان استعداد سمینار کلاسی دارند. دیگری دوست دارد کلیپی پخش شود تا نقد کند. یکی میتواند برای همگروهی خود مسائل پیچیده را آسان کند. همه اینها نیز به یادگیری خوب ختم میشود. پس چرا باید شیوه مشارکت همه در کلاس یکسان باشد؟
«اصفهانزیبا» را برمیدارد و به یادداشت «راهبران روشمند و توانمندساز» نگاه میکند. ابروهایش را بالا میاندازد و بادی به غبغب که «خیلی خُب! چرا منِ معلمِ ایرانی نتوانم مانند معلمانِ آن سوی آب، چنین ویژگیهایی داشته باشم؟ از فردا من هم با همین الگو سر کلاس میروم.»
اگر به سراغ رابطه معلم و شاگرد در مدارس جهان برویم، پس اول باید از «رویه کلی» در این رابطه سخن بگوییم. واقعیت آن است که میتوان حرفهای قلمبه و زیادی زد؛ اما از آنسو، میتوان همه را خلاصه کرد.
بلافاصله بعد از صدای زنگ تفریح، خود را به من رساند؛ در حالی که صدایش زودتر از خودش آمده بود: «آقا ببخشید نمیشه به معلم ریاضی بگین که دیگه سر کلاس ننویسیم؟»
مدیر مدرسه واقعا فکر میکرد میتوان به جای مشاور برای دانش آموزان خود لینک فرستاد تا خودشان روش مطالعه را یاد بگیرند، به آینده شغلی خود فکر کنند، با تستزدن خودشناس شوند و علاقهسنجی کنند.
دانشآموزان، صاحب تلفن همراه میشوند و دیگر گوششان به درس و کتاب درسی بدهکار نیست؛ این یک فرایند رایج در بسیاری از مدارس ایران است.
ورود گوشی همراه به زندگی دانشآموزان بسیاری از مدارس را دچار ابهام کرد. از سویی بخش مهمی از ساعات روز دانشآموز به کار با گوشی اختصاص مییابد و از سوی دیگر والدین از مدرسه انتظار دارند برنامه دانشآموز را به گونهای پر کند که کمتر سراغ گوشی برود.
«عملکردی» یک رویکرد است که میتوان با روشها و طرح درسهای مختلفی به اجرای آن اقدام کرد. آیا کتاب درسی نمیتواند منبعی برای کشف محتوا باشد؟ آیا تعامل دانشآموزان در مورد یک محتوا در کتاب درسی نمیتواند به برساختن ایده منجر شود؟