سفر به تاریخ فراموش‌شدگان

پنجمین نشست از مجموعه گفت‌وگوهای زنده اینستاگرامی صفحه چهارسوق در گستره تاریخ اجتماعی به گفت‌وگوی مهدی یساولی، روزنامه نگار و پژوهشگر تاریخ با نسیم خلیلی، پژوهشگر تاریخ و داستان‌نویس اختصاص داشت. سفر به تاریخ فراموش‌شدگان، تاریخ مردم و زیست روزمره آن‌ها در گستره تاریخ عنوان این گفت‌وگوی زنده بود و هر دو تاریخ‌نگار با ذکر مثال‌هایی به دنبال یافتن پاسخ این پرسش بودند که چرا تاریخ‌نگاری ایرانی به روایت تاریخ مردم یا تاریخ اجتماعی گرایش نداشته است و چرا تاریخ‌نگاران به نوشتن زندگی روزمره مردم علاقه‌ای نشان نداده‌اند؟

تاریخ انتشار: ۰۹:۳۱ - سه شنبه ۲۸ بهمن ۱۳۹۹
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه

مهدی یساولی روزنامه‌نگار و پژوهشگر تاریخ در ابتدای گفت‌وگو به اهمیت نقد سنت تاریخ‌نگاری ایرانی می‌پردازد: «درحالی‌که در دنیا پژوهشگران تاریخ دهه‌هاست به شیوه‌های مختلفی روی آوردند که در آن مردم یکی از مهم‌ترین منابع مطالعاتی هستند و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ‌نگاری دارند، اما در سنت تاریخ‌نگاری ما تاریخ بیشتر از سمت قدرت و با ترکیبی با تاریخ سیاسی نوشته شده است و مطالعات مربوط به تاریخ مردم جایگاهی ندارد. از پس این پرسش‌ها در اصل باید به دنبال نقد سنت تاریخ‌نگاری در ایران باشیم و چراغی به تاریخ نادیده، تاریخ فراموش‌شده و فراموش‌شدگان بیندازیم.»
او ادامه می‌دهد: «منابع تاریخ تنها منابعی نیست که ساختار قدرت می‌نویسند، بلکه اطلاعات بی‌شماری از دل منابع مختلف بیرون می‌آید. هر زمانی که درباره تاریخ اجتماعی صحبت می‌شود همه از فقر منابع صحبت می‌کنند، درحالی‌که بسیاری از منابع را می‌توان مورد استفاده قرار داد، اما در این میان نگاه محقق و نوع برخوردش با منابع اهمیت دارد. این در حالی است که اساسا در فضای آکادمیک منابعی به غیر از کتاب‌های تاریخی بارها گفته‌شده جایگاهی ندارند و اساسا منبع به حساب نمی‌آیند و حتی اگر کسی از منابع دیگر مانند عکس، داستان و فیلم مستند صحبت کند، او را به خیال‌پردازی و غیر مستند حرف‌زدن متهم می‌کنند.» یساولی مثالی را هم برای بیان اهمیت استفاده از منابعی غیر از منابع رسمی برای پژوهش‌های تاریخی عنوان می‌کند: «برای مثال در تاریخ عکاسی اگر عکس‌های “آنتوان سوریوگین” را که اصالتا ایرانی نیست، اما در ایران متولد شده، کنار بگذاریم، هیچ تصویری از آدم‌های دوران قاجار به‌خصوص زنان نداریم. یعنی یک عکس می‌تواند یک منبع درباره چهره مردم، ساختار صورتشان، لباس پوشیدن و… باشد؛ در حالی که در هیچ‌کدام از واحدهای درسی کارشناسی تا دکترا درباره دوران قاجار نه چنین رویکردی به عکاسی وجود دارد و نه اصلا صحبتی از آنتوان سوریوگین می‌شود.»
نسیم خلیلی، پژوهشگر تاریخ و داستان‌نویس در ابتدای صحبت‌هایش به بیان اهمیت پرداختن به موضوع جایگاه مردم در تاریخ‌نگاری می‌پردازد: «این درنگ و این فکر که زیستن در تاریخ چه فوایدی دارد آن هم در زمانی که با هجمه‌ای از بحران بشری روبه‌رو هستیم اهمیت بیشتری پیدا کرده است. جست‌وجوی مردم در تاریخ از ضرورت‌های تاریخ‌نگاری است و شاید تا حدی فضاهای دانشگاهی می‌خواهد به این حوزه وارد شود اما موانعی از لحاظ معرفت‌شناسی وجود دارد و خط قرمزهای گفتمان آکادمیک ممکن است راه را با سنگلاخ و موانعی مواجه کند. برای همین در هر حال تاریخ مردم یک چالش به حساب می‌آید. هم برای دانش‌آموختگان و پژوهشگران و هم برای مخاطبی که تاریخ را فراتر از آنچه همیشه از طریق منابع قدرت به او ارائه شده است، می‌خواهد ببیند.»
او انعطاف در تعامل با منابع مختلف را یکی از رهیافت‌های رهایی از فضای بسته تاریخ‌نگاری در ایران قلمداد می‌کند: «یکی از مهم‌ترین رهیافت‌هایی که کمک می‌کند تا از آن فضای بسته گذشته نسبت به تاریخ‌نگاری رها شویم انتخاب و پذیرش انعطاف در تعامل با منابع است؛ یعنی بحث منبع‌شناسی در تاریخ اجتماعی و تاریخ مردم و به‌خصوص بحث جزئی‌تر فراموش‌شدگان در تاریخ اهمیت بسزایی دارد. شاید تاریخ مردم و کلیات زندگی مردم را با تمرکز بر اقشار مختلف اجتماع و بر اساس اسناد رسمی بفهمیم؛ اما لازمه فهمیدن تاریخ فراموش‌شدگان و فرودستان انعطاف در تعامل با منابع مختلف است. واقعیت این است که ما با گستره وسیعی از منابع طرف هستیم و شاید وظیفه من به عنوان محقق تاریخ این باشد که بتوانم ادله‌ای برای قابلیت استفاده از منابع مختلف به دست بیاورم و عرضه کنم.»
خلیلی می‌افزاید: «در این دو سه سال اخیر سعی کرده‌ام تمرکزم را بر تاریخ مردم بگذارم و این جسارت را داشته باشم که به سراغ منابعی شاید به‌تعبیری، غیرتاریخ‌نگارانه بروم. به صورت هم‌زمان تلاش کردم داده‌ها و مستندهایی را جمع‌آوری کنم و با استفاده از نگاه روش‌شناسانه درست و متقن به این منابع و مستندها بپردازم. این روش کمک می‌کند تا تعامل با این منابع جا بیفتد. هدف من در واقع این است که این مسیر فتح بابی باشد تا به ادبیات داستانی، خاطرات، منابع غیر نوشتاری و حتی فیلم‌های داستانی که یک مرتبه نسبت به فیلم‌های مستند از تاریخ دورتر هستند، به عنوان منبعی قابل‌اتکا نگاه شود.»
این پژوهشگر در ادامه صحبت‌هایش به بیان بخش‌هایی از آخرین پژوهشش که به جست‌وجوی زندگی کارگران صنعت نفت در ادبیات داستانی می‌پردازد، اشاره می‌کند:  «چون نقطه عزیمت من مستندی از ابراهیم گلستان است بحث را از همین جا آغاز می‌کنم. ابراهیم گلستان که خودش داستان‌نویس اجتماعی است و می‌توان در داستان‌هایش زندگی مردم را پیدا کرد، در کارنامه‌اش مستندی با نام “موج و مرجان و خارا” دارد. در این روایت مستند یک گزارش اجمالی درباره پروژه نفتی که به کشیدن لوله‌های نفت از گچساران به جزیره خارک مربوط است ارائه می‌کند. این مستند کوتاه را به سفارش شرکت نفت می‌سازد و طبیعی است که دغدغه‌های تاریخ‌نگارانه برای ارجاع دادن به زندگی مردم را ندارد.»
خلیلی ادامه می‌دهد: «اما ابراهیم گلستان ظرافتی را به کار می‌برد و آن ظرافت این است که علی‌رغم سفارشی بودن مستند از دو پتانسیل یعنی تصاویر و کلمات استفاده می‌کند و با استفاده از این دو مورد آن بخش‌های پنهانی را که نمی‌توان به صراحت بیان کرد در فیلم می‌آورد تا تاریخ مردم را به نوعی به تصویر بکشد. قصه با سکوت جزیره خارک شروع می‌شود. جزیره تا پیش از آمدن لوله‌ها یک جزیره فراموش‌شده است و مردمان بومی آنجا با زندگی سنتی خودشان روزگار می‌گذرانند. تأکیدی که فیلم‌ساز بر روی گنبد امام زاده، درختان نخل، گله گوسفندان با چوپانی فرتوت و بچه‌هایی با لباس‌های ساده دارد و همه این‌ها را در نسبت با طیاره‌ای که ناگهان سکوت جزیره را می‌شکند تعریف می‌کند، می‌تواند یادآور برنامه تجدد آمرانه‌ای باشد که ما در تاریخ معاصر به عنوان مسئله چالش‌برانگیز زندگی اجتماعی با آن روبه‌رو هستیم.در واقع بدون اینکه هیچ حرف برخورنده‌ای در کار باشد یا لفاظی درباره این چالش مهم صورت گیرد در قالب تصویر تاریخ مردم را می‌بینیم.»
او به این مسئله می‌پردازد که استفاده تعاملی از چند منبع می‌تواند داده‌های مهمی از تاریخ زندگی مردم در دوره‌های خاص ارائه کند: «زمانی درک ما از این مستند کامل می‌شود که داده‌هایی را که از این مستند گرفتیم با کتاب‌هایی که موازی و هم‌ردیف با این مستند نوشته شده‌اند بررسی کنیم و نزدیک‌ترین این منابع ادبیات داستانی است. بحث زندگی در جوار لوله‌های نفتی و تغییر ساختار زندگی مسئله است که گلستان در این مستند با اشاراتی به آن می‌پردازد. انگار که در پس این تغییر ناگهانی ساختار زندگی در جزیره قرار نیست زندگی خوبی برای بومیان جزیره به ارمغان بیاورد. از جمله منابعی که این مستند را کامل می‌کند داستانی از قاضی ربیحاوی از داستان‌نویسان مکتب جنوب است. در ابتدای داستان ربیحاوی به این نکته پرداخته می‌شود که زندگی مردم خوزستان تا قبل از احداث چاه‌های نفت متکی به نخل‌ها و رمه‌ها بوده است و از زمان آمدن چاه‌های نفت همه چیز به‌هم می‌ریزد. دقیقا مسئله‌ای که گلستان به عنوان افتتاحیه مستندش با تصاویری آن را به نمایش می‌گذارد. ما به‌کرات در ادبیات داستانی جنوب به مواردی برمی‌خوریم که کشاورزان و زارعانی بعد از اخراج از کمپانی نفتی یا تعدیل شدن دیگر توانایی برگشت به زندگی گذشته و سنتی را ندارند. انگار عاجزند که به زندگی گذشته برگردند و تربیت شده‌اند تا به منبعی غیر از ماحصل زندگی سنتی وابسته باشند. این تصویر پرتکراری است از آدم‌های جنوب که توانایی زندگی‌کردن را از دست داده‌اند و این تصاویر پرتکرار در تعامل میان منابع می‌تواند رهیافتی برای نوشتن تاریخ روزمره مردم باشد.»