به گزارش اصفهان زیبا؛ اصفهان شهر منحصربهفردی است. این شهر علاوه بر برخورداری از تاریخی کهن، میراثهایی همچون قدیمیترین حوزه علمیه شیعی، کانون قدیمی کارگران، مرکزیت فعالیتهای سیاسی و فرهنگی گوناگون و… را در سیاهه خود دارد. در این شماره به بخشی از مبارزات قهرآمیز مردم علیه حکومت پهلوی میپردازیم.
1) آمیختن رساله با رسالت
اولین سهم مبارزات متعلق به حضرت امام خمینی (ره) است که دریچه جدیدی در نگاه فقه شیعه گشودند. در تبعیدگاه ترکیه در سال 1343، حضرت امام، کتاب «تحریرالوسیله» را کامل کردند و در آن بخشهایی از مسائل سیاسیعبادی و دفاعی اسلام را آوردند که برای آشنا ساختن تودههای مسلمان به مسئولیتهای سیاسی آنان در برابر دولتها، کشورها و دیگر ملتها میتواند به کار آید.
در نجف اشرف نیز بخشی از کتاب توضیح المسائل را ویژه مسائل «امر به معروف و نهی از منکر» کردند که تا آن زمان در رسالهها موجود نبود. امام افزون بر آن، در مناسبتهای گوناگون نیز فتواهایی صادر کردند که در راه به حرکت درآوردن جامعه اسلامی و تودههای مستضعف نقش بسزایی داشت. برخی از فتواهای تاریخی امام، در کتابی مستقل به نام «من هنا المنطلق» [این نقطه شروع است] توسط سید حمید روحانی در نجف اشرف گردآوری شده است.
2) انقلاب اعلامیه و نوار
اطلاعیههایی که از طرف امام خمینی (ره) در زمان تبعید ایشان از نجف صادر میشد، توسط فعالان انقلابی (به طرق مختلف) دریافت و بهصورت مخفیانه با دستگاههای پلیکپی تکثیر و جهت پخش در سطح شهر سازماندهی میشد و مبارزان انقلابی، با ترفندهایی جهت پخش هرچه بیشتر اعلامیهها اقدام میکردند.
در اصفهان نیز چند گروهِ مطرحِ تکثیر و توزیع اعلامیه فعالیت میکرد که حتی اعلامیهها را برای تهران و سایر شهرها نیز ارسال میکرد. اما بهطورکلی پخش اعلامیهها بهصورت خودجوش توسط مردم بهصورت انفرادی یا در گروههای کوچک، صورت میگرفت.
اعلامیههای دوران انقلاب از مزیتهایی همچون کمهزینه بودن، حمل سریع و آسان و قابلیت تکثیر فراوان برخوردار بود؛ لذا به رسانهای فراگیر در میان مردم تبدیل شد.
نمونهای از دستگاه چاپ استنسیل
3) مساجد و منبرهای روشنگر علما
حمایتهای بیدریغ آیتالله خادمی رئیس وقت حوزه علمیه اصفهان، نمازجمعههای آیتالله طاهری، سخنرانیهای خروشان حجتالاسلام احمدی فروشانی، فعالیتهای حججاسلام حسینی رامشهای، مظاهری، فقیه ایمانی، امامیها، اژهایها، مرتضوی درچهای… و بسیاری دیگر با محوریت مساجد و جلسات قرآن، که به بیداری و روشنگری در میان مردم میپرداختند و ذکر آن مفصل است.
4) تعطیلی بازار
بازار یکی از سه کانون مبارزه علیه رژیم پهلوی بود. دو ضلع دیگر این مثلث، مسجد و دانشگاه بودند. بازار که نبض اقتصادی مملکت بود، در طول دویست سال اخیر، در کنار علما حوادثی را رقم زدند که در نوع خود بینظیر است.
حاج محمود و علیرضا نباتینژاد از پیشگامان انقلاب اسلامی میگویند: «بعد از شهادت حاجآقا مصطفی خمینی (ره) بازار کمکم تعطیل شد و در اوج مبارزات تعطیلی بازار هم طولانیتر میشد». در چهار ماهه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، بازار اصفهان کاملا تعطیل و در اعتصاب بود، تنها در چند روز مشخص، برای برآورده کردن نیاز مردم، خواروبار در مغازهها به فروش رسید.
5) اعتصابات سراسری مردم و کارگران
اعتصاب دانشآموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاهها، همچنین اعتصاب بازار سنتی به چیزی عادی تبدیل شده بود. اما در گزارشهای ساواک اصفهان این موارد از اعتصاب اصناف به چشم میخورد: اعتصاب کارگران کارخانه ذوبآهن، اعتصاب کارگران کارخانه بارش، شرکت فلور، کارخانه تاج و ریسندگی نجفآباد، اعتصاب کارمندان سازمان رادیو و تلویزیون، اعتصاب رانندگان کامیون، اعتصاب کارگران پمپ بنزین.
6) پدید آمدن گروههایی با مشی مسلحانه
حضرت امام (ره) مبارزات مسلحانه را تأیید نمیکردند. البته قبل از پیروزی انقلاب از ایشان مخالفتی هم دیده نشد و مایل بودند از طریق تبلیغات و آگاهی دادنها مردم را به صحنه بیاورند.
اولین گروه بعد از فاجعه ۱۵ خرداد و دوران زندان و تبعید امام خمینی، گروه «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» بودند که با ترور حسنعلی منصور نخستوزیر وقت، در سال 43 اولین ضربه را به حکومت وارد کردند. آنها تا حدی تحتتأثیر گروه فداییان اسلام بودند.
دومین گروهی که قصد ترور شاه را داشتند، عدهای از مارکسیستهای خارج از کشور بودند که در روز ۲۱ فروردین ۴۴ در حیاط کاخ مرمر به محمدرضاشاه تیراندازی کردند که موفقیتی برای آنها به دست نیامد و دو تن از محافظان شاه کشته شدند.
سومین گروه «حزب ملل اسلامی» بود که برنامهریزی وسیعی برای ترور خائنان کشور داشت. این گروه هم در قدم اول در سال ۱۳۴۴ شناخته و دستگیر شدند.
چهارمین گروه «سازمان چریکهای فدایی خلق» بود که در فروردین سال ۱۳۵۰ اعلام موجودیت کرد و با ایدئولوژی مارکسیسملنینیسم وارد عمل شد. اولین عملیات آنها با حمله مسلحانه به پاسگاه سیاهکل در شمال ایران شروع شد، اما با پیگیریهای رژیم همه آنها دستگیر و اعدام شدند. اینگونه گروهها فقط در سال 57 که کار از دست رژیم خارج شده بود، توانستند مجددا تجدید سازمان کنند و عملیاتهایی را انجام دهند.
پنجمین گروه «سازمان مجاهدین خلق» (منافقین) بود که در سایه قرآن و نهجالبلاغه ولی با روش کمونیستی وارد گود مبارزه شد. آنها ابتدا تحت تأثیر نهضت آزادی ایران بودند و افرادی را برای آموزش به اردوگاههای فلسطین فرستادند. آنان هم در شهریور سال ۱۳۵۰ لو رفتند و همه افراد کادر مرکزی دستگیر و جز مسعود رجوی، همه اعدام شدند. حالا کار به دست افرادی ناآگاه و بیخبر از اسلام افتاد که در سال ۵۴ اعلام تغییر مواضع ایدئولوژی کردند و دوستان مسلمان خود را که مخالف تغییر موضع بودند امثال مهندس مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف ترور کردند و خود نیز دستگیر شدند. یاران باقیماندهشان «سازمان پیکار» را راه انداختند. گروههای مسلح دیگری که شکل گرفتند، مانند گروه جزنی و گروه گلسرخی و گروههای مذهبی حزبالله، ابوذر، توحیدی صف، منصورون، فلق، حدید، فجر اسلام، موحدین، مقداد، مهدیون، الفلاح و… که هر کدام عملیاتهایی انجام میدادند، پس از مدتی دستگیر و اکثر به اعدام محکوم شدند.
7) درخواست برای تخلیه پادگانها
امام خمینی (ره) در تاریخ ۱۱/۹/۵۷ پیامی به مناسبت کشتار وحشیانه رژیم در آستانه ماه محرم صادر کردند و در بخشی از آن از سربازان خواستند که از سربازخانهها فرار کنند. بخشی از این پیام بدین شرح است: «من از سربازان سراسر کشور خواستارم که از سربازخانهها فرار کنند، این وظیفهای است شرعی که در خدمت ستمکار نباید بود…»
8) عملیات هتلعباسی
چندین بار به هتلعباسی با سنگ و چوب و کوکتل مولوتف حمله شده بود. هتلعباسی محل استقرار شاه و خانوادهاش در مسافرت به اصفهان، همچنین محل اسکان و مشروبخواری آمریکاییها بود.
حاج عباس جلوانی یکی از اعضای شرکتکننده در عملیات ماه رمضان میگوید: «زمان عملیات یک تا دو دقیقه بیشتر طول نکشید. تعدادی کوکتل مولوتف به سمت پنجرههای هتل پرتاب شد، شیشهها شکسته شد و تعدادی از پردهها هم آتش گرفت. آمریکاییها وحشتزده شدند و هیچ خسارتی به جز شکستهشدن شیشهها و آتشگرفتن پردهها به هتلعباسی وارد نشد». رادیو بیبیسی به این واقعه شاخ و برگ زیادی داد و آن را پررنگ کرد که موجب خوشحالی مبارزان شد.
9) انقلاب حجاب
مرحوم حسن حدادی میگوید: «یکی از خواستههای انقلابیون در زمان شاه، بحث حجاب بود و با هدف امربهمعروف، برای آن مبارزه میکردند».
در آبان ۵۶ خبرگزاری پارس اعلام کرد: «تجدید حیات مذهبی که نمودار است، در تاریخ معاصر ایران بیسابقه است. در مراکز علمی، درصدِ دختران با چادر سیاه روزافزون است و آنها با قانون منع حجاب در مراکز علمی مخالفت میکنند». (هفتهزار روز تاریخ ایران، ج 2، ص 748)
– ساواک در گزارشی، ویژگیآشوبهای اخیر را مشارکت دستهجمعی زنان چادری در تظاهرات و آشوبگریها دانسته است. (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 126)
– در سند دیگری درباره سپاهیان دانش هم آمده است: «اخیرا سپاهیان دانش دختر به طرز بیسابقهای از روسری و چادر استفاده کردهاند و نسبت به استفاده از آن تعصب خاصی دارند». (همان، ص 129)
10) حمله به مراکز فساد
هر وقت رژیم، کاری علیه رهبران انقلاب یا انقلابیون انجام میداد، مردم هم عکسالعمل نشان میدادند؛ مثلا وقتی مانع برگزاری نماز جمعه میشدند، انقلابیون به نزدیکترین مکانی که در دسترس بود، حمله میکردند (در این حملات به کسی آسیب نمیرسید)؛ بانکها، سینماها، مشروبفروشیها، هتلهایی که خارجیها در آن ساکن بودند، مغازههایی که مجلات مستهجن میفروختند، تخریب اتاق اصناف یا حتی حمله به ساواک. خانه مسئول حزب رستاخیز و خانه معلم هم در امان نماندند.
مصطفی مسجدیان یکی از این خاطرات را میگوید: «در خیابان میر و خیابان چهارباغ خواجو، انبارهای بزرگ مشروب بود. بعضی افراد هم خودجوش به بعضی مکانها حمله میکردند؛ مثلا در یک عملیات دو گروه آمده بودند و هیچکدام از حضور دیگری اطلاعی نداشت. این عملیات، حمله به نیروهای فرمانداری بود. گروه ما با تجهیزات بیشتری آمده بود و آن گروه تجهیزاتشان کم بود. هر دو گروه هم از پشتبامها حمله کردیم. آن گروه یک کوکتلمولوتف پرتاب کرد که به سیمهای برق برخورد کرد و جرقه زد و نیروهای فرمانداری متوجه شدند و شروع به رگبار زدن کردند…»
11) حمله به بانک
از مکانهای حساسی که مردم در تظاهرات به آن حمله میکردند، یکی بانک صادرات بود؛ واگذاری 50درصد از سهام بانک صادرات به شخصی بهایی به نام «هژبر یزدانی» عامل این ماجرا بود و مذهبیها حسابهای خود را در این بانک مسدود کردند. بانک صادرات در آن زمان مهمترین بانک خصوصی ایران با سه هزار شعبه در سرتاسر کشور بود. کارخانه قند، نوشابهسازی پپسیکولا و ایرانگاز نیز صاحبان عمده آن بهایی بودند.
12) حمله دانشجویان به شرکت پپسیکولا
شرکت پپسیکولا متعلق به ثابت پاسا از بهاییان و وابستگان به رژیم شاه بود؛ به همین دلیل به صورت یک نماد توسط علما تحریم شده بود. کارخانه پپسیکولا اصفهان در خیابان چهارباغ بالا بود. دانشجویان دانشگاه اصفهان تصمیم به حمله به آنجا میگیرند. محمدعلی خردمندی اینگونه ماجرا را تعریف میکند:
«قرار بر این شد که نزدیک پپسیکولا، تابوتی فراهم شود و داخل آن تابوت یک سری چوب و سنگ و کوکتل مولوتف بگذارند. اینها را داخل تابوت گذاشتند و بهعنوان تشییعجنازه سردست گرفتند و حرکت کردند. مردم هم آن زمان در تشییعجنازه ذکرهایی میگفتند، (لااله الا الله و…) خب هیچکسی هم شک نمیکرد. وقتی نزدیک ساختمان پپسیکولا رسیدند، جنازه را زمین گذاشتند. چند تا مأمور هم آنجا بودند… مردم یکباره، در تابوت را باز کردند و شیشههای آنجا را شکستند و کوکتل مولوتفها را انداختند و یک قسمت آتش گرفت. بعد طبیعتا همه فرار کردند. یادم نمیآید آن روز کسی دستگیر شده باشد.» اما گزارش ساواک اصفهان خبر از دستگیری چند نفر میدهد.
13) تهدید آمریکاییها در اصفهان
حدود 600 نفر آمریکایی در اصفهان زندگی میکردند که رژیم در سال 57 مجبور به اسکورت آنها از شاهینشهر به اصفهان و بالعکس بود. گزارشهای زیر در آرشیو فرمانداری نظامی اصفهان موجود است.
الف. حمله به اتوبوس صنایع نظامی در شاهینشهر
گزارش فرماندارینظامی اصفهان چنین است: در تاریخ 19/7/57 یک عدد نارنجک دستساز بهوسیله عوامل ناشناس خرابکار به داخل یک دستگاه اتوبوس صنایع نظامی که با 12 سرنشین خارجی از شاهینشهر عازم اصفهان بوده پرتاب و درنتیجه انفجار به یک نفر از سرنشینان صدمه وارد شده است.
ب. ترور با اسلحه اسباببازی
برابر اطلاع در عصر روز 24/7 /57 بهطوریکه آل ابیسون رئیس شرکت «بِل هلیکوپتر» اظهار مىدارد، نامبرده با همسرش در نزدیکى منزل خود مشغول قدم زدن بودند که در همین زمان یک جوان ایرانى زیر بیست سال به آنها نزدیک میشود و با یک اسلحه بهطرف صورتشان نشانه میبرد و ماشه را مىچکاند. طبق تشخیص نامبرده اسلحه یک اسباببازی بوده است.
ج. حمله به یک دختر آمریکایی
اطلاع واصله حاکی است روز 26/7 /57 حدود پنجاه نفر جوان ایرانى درحالیکه با خواندن سرودهاى مخصوص از خیابان ایرانمنش کوى کارمندان عبور مىکردند، به دو دختر محصل آمریکایى که در حال سوار شدن به اتوبوس حامل دانشآموزان آمریکایى بودند با سنگ حمله میکنند.
د. تهدید و شایعه حمله
برابر گزارش روابط عمومى شرکت بل هلىکوپتر، روز 27/7 /57 شخص ناشناسى تلفنى به دفتر روابط عمومى شرکت اطلاع داده که تا چند ساعت دیگر این محل را به آتش خواهیم کشید…
14) سقوط مجسمههای طاغوت
اوج شجاعت و ابراز مخالفت با رژیم منحوس پهلوی در روزهای نهم و دهم محرم بود. در روز نهم محرم مردم از مسجد جامع اصفهان به سمت طوقچی راه افتادند و از میدان شهدا و چهارباغ پایین و چهارباغ عباسی و چهارباغ بالا گذشتند تا به دروازه شیراز رسیدند و این مسیر طولانی را طی کردند و درنهایت از دروازه شیراز به مسجد مصلی رفتند. فردای آن روز، یعنی روز دهم محرم، عکس این کار را انجام دادند؛ یعنی مردم راهپیمایی خود را از مسجد مصلی شروع کردند و در چهار مسیر به سمت شمال اصفهان آمدند؛ یک گروه به سمت چهارراه هفتم محرم و گروهی به سمت چهارراه تختی و گروه دیگری به سمت مسجد جامع و یک گروه هم به سمت میدان احمدآباد رفت و بعدازآن، همگی در مسجد جامع به هم پیوستند. در این راهپیمایی مردم مجسمههای محمدرضا شاه و رضاشاه را به زیرکشیدند. بههرحال این دو روز، روزهای سرنوشتساز و تعیینکنندهای در پیروزی انقلاب داشت. در این تظاهرات حداقل هفتصدهزار تن شرکت داشتند و کلانتری یک مورد حمله مردم مسلمان قرار گرفت و ساختمان ساواک آتش زده شد. در بعدازظهر قوای نظامی با شرکت مستقیم ناجی به مردم حملهور شدند که در نتیجه 48 تن شهید شدند و یکصد نفر مجروح به جای ماندند (چهره انقلاب در اصفهان، جلد سوم).
15) راهپیمایی و تظاهرات گسترده
یک روز در چهارباغ تظاهرات بود، یک روز در مسجد حکیم و یک روز در مسجد جامع. این برنامهها مرکز تجمع حزبالله و انقلابیون بود. بعد هم از مسجد میآمدند و تظاهرات میکردند و شعار میدادند و زود متفرق میشدند و تظاهرات به داخل کوچههای تنگ منتقل میشد. اما تظاهرات اربعین سال 57 پرجمعیتترین تظاهرات قبل از انقلاب بود؛ بهطوریکه میدان امام اصفهان و بازارهای اطراف آن، همه از جمعیت پر شد.
خلاصه ماجرا از زبان استاد احمد زمانی بدین نقل است:
«آن روز، روز خطرناکی هم بود؛ زیرا تیمسار خسرو داد، فرمانده کل هوانیروز که فوقالعاده فاسد و خونریز بود، در آن ایام به اصفهان آمده بود و این نگرانی و احتمال وجود داشت که از راه هوا و زمین به تظاهراتکنندگان حمله کنند. اما از طرف دیگر یک سازمان مخفی نظامی وجود داشت که مرحوم آقای پرورش در رأس آن بودند و کارهای اطلاعاتی لازم را کرده بودند و اطمینانی نسبی داشتند که حملهای صورت نمیگیرد و رژیم شاه در اوضاعی نیست که بتواند به مردم حمله کند. درعینحال بعضی گروههای نظامی مثل گروه توحیدی صف در خیابانهای سپه و حافظ خودشان را آماده کرده بودند که اگر رژیم خواست از راه زمینی حمله کند، تانکها و نفربرها را در این دو خیابان مشغول کنند و نگذارند به میدان امام که جمعیت اصلی در آن بود، حمله کنند.»