به گزارش اصفهان زیبا؛ فرازوفرودهایی که کنکور سراسری در طول این سالها تجربه کرده، همواره یکی از چالشیترین رخدادهای جامعه بوده و بر سرنوشت دانشآموزان بسیاری تأثیرگذاشته است؛ چه آن سالهایی که برگزاریاش متوقف شد و چه زمانی که با انبوهی از داوطلبان متقاضی مواجه بود.
سرنوشت کنکور اما در سالهای اخیر با تغییروتحولات زیادی همراه شده است. همچون سالهای شیوع بیماری کنکور که زمان و شیوه برگزاریاش با اماواگر همراه بود یا دو سال گذشته که محتوای دروس آزمون تغییرکرده و تأثیر معدل آزمون نهایی در رتبه متقاضی قطعی شده است و آزمون اختصاصی دانشگاه فرهنگیان برگزار میشود؛ تغییراتی که در کنار تأثیر سایر متغیرهای روانشناختی و جامعهشناختی به بیرغبتی متقاضیان برای تحصیل در دانشگاههای کشور منجر شده است؛ بهویژه در رشتههایی که رسیدن به آنها از طریق کنکور امکانپذیر میشود.
نگاهی به آمارهای متقاضیان شرکت در کنکور سراسری 1403 نشان میدهد که تعداد متقاضیان مرحله اول نسبت به سال گذشته با افزایش 7درصدی همراه بوده، اما وقتی این آمار را در مقایسه با نوبت دوم آزمون 1402 میسنجیم، از ریزش 6درصدی حکایت دارد؛ موضوعی که در قیاس با سال 1401 شرایطی بهمراتب بدتر داشته و کاهش 29درصدی را تجربه کرده است؛ البته شرایط کنکور امسال نسبت به 1402 متفاوت بود؛ بهطوریکه نوبت اول کنکور سال قبل در دی 1401 برگزار شد و عملا داوطلبان زمان زیادی برای آنکه خود را آماده شرکت کنند، نداشتند و همین مسئله باعث شد بخشی از داوطلبان منتظر رسیدن نوبت دوم بمانند؛ بهاینترتیب در نوبت دوم کنکور 1402 که در تیر برگزار شد، بیش از یکمیلیون داوطلب به رقابت با یکدیگر پرداختند. این اختلاف آماری در مقایسه میان مرحله دوم کنکور 1403 و مرحله دوم 1402 نیز ادامه داشت و با کاهش 15درصدی تقاضا نسبت به سال قبل همراه بود.
چرا تعداد داوطلبان کنکور در 1403 ریزش کرد؟
اینکه چرا با این کاهش تقاضا مواجه هستیم، دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد؛ ازجمله افزایش تعداد رشتههایی که برای پذیرش تنها نیاز به کسب معدل دارند و عملا تنها 15درصد از رشتهها به کسب رتبه کنکور نیاز دارند.
ازطرفی، امسال برای اولینبار آزمون اختصاصی دانشگاه فرهنگیان برگزار شد و آن دسته از داوطلبانی که تنها با این هدف در کنکور سراسری شرکت میکردند، دیگر نیازی به ثبتنام نداشتند. طبق آمار، بیش از ۵۹۷ هزار نفر برای شرکت در این آزمون نامنویسی کردند که از این تعداد 102هزار نفر صرفا در آزمون اختصاصی پذیرش دانشجومعلم در دانشگاه فرهنگیان شرکت کردند و به طبع از سهم کنکور سراسری کم شد.
یکی دیگر از دلایل کاهش شرکت متقاضیان به حذف دروس عمومی و عدم امکان شرکت همزمان در دو رشته شناور زبان و هنر برمیگردد. تا پیشازاین برخی از دانشآموزان برای محکزدن خودشان در بخش عمومی آزمون علاوه بر رشتههای اصلی در رشتههای شناور هم ثبتنام میکردند یا بهدنبال این بودند که علاوه بر رشتههای اصلی، شانسشان را در پذیرش رشته هنر و زبان هم بسنجند. این در حالی است که با حذف دروس عمومی و عدم امکان ثبتنام همزمان در دو رشته شناور در دو سال اخیر، از تعداد متقاضیان هم کاسته شده است.
اما مورد دیگری که به مراتب تأثیر چشمگیری بر انگیزه متقاضیان برای ثبتنام کنکور سراسری و شرکت در دانشگاهها دارد، بحث اشتغال فارغالتحصیلان دانشگاهی است. نرخ اشتغال در میان فارغالتحصیلان کاردانی طی سالهای 1401 تا 1402 از 65درصد به 50درصد رسیده و اشتغال در این مقطع 15درصد بدتر شده است.
البته وضعیت اشتغال برای فارغالتحصیلان مقطع کارشناسی با بهبود 2درصدی همراه بوده و 52درصد جمعیت مرتبط با این مقطع بر اساس آمار سال گذشته وارد بازار کار شدهاند؛ اما این معضل قدیمی با این کاهشهای 2درصدی یا کاهش 0.4درصدی میزان بیکاری در 1402 به نسبت 1401 دوا نخواهد شد.
یکی از دلایل اصلی کاهش جمعیت کنکور را میتوان همین مورد بدانیم؛ بهخصوص که در سالهای اخیر بهطور مشهود تعداد متقاضیان پسر نسبت به دختر کمتر شده و این خود دلیلی است بر عدم کارایی دانشگاه در اشتغال پسران؛ آماری که با عینک اشتغال شاید معنایش آن باشد که بخش فراوانی از جمعیت پسران بعد از اخذ دیپلم ترجیح میدهند بهدنبال راهی میانبر برای رسیدن به بازار کار باشند، بازاری که دیگر مانند گذشته، کلید تضمینکننده آن در دستان دانشگاهها قرار ندارد.
نسبت جنسیتی کنکور تغییر کرده است؟
اولین گزارهای که میتوان در تجزیهوتحلیل اطلاعات مربوط به کنکور امسال، ملاک قرار داد، دست برتر دختران در میان داوطلبان است؛ بهطوریکه در نوبت اول این کنکور 63درصد از جمعیت کل را داوطلبان دختر و در مقابل 37درصد از متقاضیان را پسران تشکیل میدادند. این کاهش مشارکت پسران در نوبت دوم نیز باوجوداینکه دایره شرکتکنندگان به نسبت دور اول با ریزش 15درصدی همراه بود و کمتر از 990 هزار نفر در کنکور دور دوم حضور داشتند، تکرار شد؛ بهطوریکه زنان با ۶۲۰ هزار و ۵۵۷ نفر، ۶۷درصد داوطلبان این آزمون را تشکیل دادند. عدم تعادل جنسیتی در متقاضیان کنکور سراسری 1403 در مقایسه با میزان جمعیتی که در 1391 بهعنوان کلاس اولیها ثبتنام کردهاند هم اثبات میشود؛ چراکه در آن سال میزان ثبتنام هردو جنس در ابتدای تحصیل تقریبا برابر و حتی 200هزار نفر آمار پسران، بیشتر از دختران بوده است.
در آزمون سالهای پیش نیز این نسبت نامتعادل دیده میشود. در 1401، 61درصد؛ در آزمون مرحله اول 1402، 60درصد و در مرحله دوم 1402، 61درصد متقاضیان را بانوان تشکیل میدادند؛ هرچند پیشینه این عدم تعادل جنسیتی محدود به سالهای گذشته نیست و در دهههای گذشته نیز کموبیش در آمار متقاضیان مشهود بوده است.
چرا تعداد داوطلبان پسر در کنکور سالهای اخیر کاهش پیدا کرد؟
یکی از مشکلاتی که جامعه جهانی روزگاری با آن مواجه شد و تا حدودی پیامدهای آن همچنان باقی است، ازدیاد نیروی کار نسبت به نیاز جامعه است. در ابتدای تحولات صنعتی جهان، نیاز بود نیروهای کار متخصص رشد کنند تا بتوانند پاسخگوی نیازهای جامعه باشند؛ اما پسازاینکه تعداد فارغالتحصیلان نسبت به نیاز جامعه زیاد شد، بحران اشتغال در جامعه پدید آمد؛ در جامعه ایرانی نیز کارکردهای پیشین آموزش عالی در دهههای اخیر در ایران تغییر یافته است.
دلیل این تغییر هم این است که سازمانها و نهادهای مختلف به اندازه سالهای گذشته، نیاز به نیروی انسانی ندارند و در دوران انفجار آموزش عالی بهسر میبریم. تا همین اواخر، مسائلی مثل موقعیت و جایگاه و منزلت اجتماعی بود که باعث میشد افراد سراغ تحصیلات عالی بروند و از این طریق نیز با سایران در رقابت باشند؛ اما بهمرورزمان، معلوم شد ظرفیتهای سیستم اداری و استخدامی کشور، با این حجم از فارغالتحصیلان سازگاری ندارد و به همین دلیل طبیعی بود که فارغالتحصیلان نمیتوانستند پس از تحصیل بهسرعت در سازمانها و نهادها کار کنند.
تداوم همین شرایط است که نخست پای مردان را از دانشگاهها میبرد؛ چراکه بار اصلی تأمین اقتصادی خانواده در ایران همچنان برعهده مردان است و طبیعتا چهار سال درسخواندن در رشتهای که منجر به درآمدزایی نشود، برای مردان توجیه عقلانی ندارد؛ پس عدهای از دانشگاه و حتی برخی از دبیرستانها هم جدا میشوند تا بتوانند شرایط خود برای تشکیل زندگی مستقل را فراهم کنند؛ درمقابل، دختران همچنان به دلیل اینکه تا حدودی علم و دانش جایگاه مهمی دارد، بهدنبال کسب اعتبار اجتماعی هستند.
پیامدهای بههمخوردن نسبت جنسیتی در کنکور چیست؟
با این حساب بخش اعظمی از دانشجویان این روزها در دانشگاه صرفا بهدنبال «آموزش برای آموزش» هستند، نه آموزش برای اشتغال. افرادی که در این رشتهها آموزش میبینند، صرفا میتوانند در سالهای بعد، همان رشتههایی را که خواندهاند، آموزش دهند و خروجیهای مقاطع بالاتر از کارشناسی نیز نهایتا باید جذب سیستم آموزش عالی شوند؛ درحالیکه همین سیستم آموزش عالی نیز به علت اشباع فارغالتحصیلان مقطع دکتری، چندان جایی برای افراد جدید ندارد.
زمانی که شخص نتواند متناسب با تحصیلاتش، شاغل شود، ارزش آن تحصیل هم در نظرش کم میشود و بهنوعی میتوان گفت امروزه منزلت تحصیل هم در نظر مردم رنگ باخته است. این روزها در هر خانوادهای حداقل یکیدو نفر تحصیلات دانشگاهی دارند و دکتر و مهندس بودن بسیار عادی شده است.
یکی از پیامدهای چنین شرایطی همانطور که بیان شد، ترک تحصیل پسران در مقطع دیپلم و ادامه تحصیل دختران دستکم تا مقطع کارشناسی است. اگرچه در نگاه نخست پسران بهدنبال تثبیت جایگاه اقتصادی هستند و دختران در پی اخذ جایگاه علمی خود؛ ولی در جامعه ایرانی همچنان تحصیل و اخذ مدرک دانشگاهی اهمیت دارد؛ یعنی خانوادهها انتظار دارند پسرها در عین اینکه شاغل هستند، تحصیلات دانشگاهی هم داشته باشند؛ چرخه معیوبی که نه پسران میتوانند خود را با آن منطبق کنند و نه خانوادهها از خواستههای خود کوتاه میآیند؛ درنتیجه یکی از پیامدهای چنین روندی، دختران و پسران مجردی هستند که هیچیک شرایط دیگری را برای ازدواج مقبول نمیدانند؛ دختران بهدنبال همسری با تحصیلات دانشگاهی بوده و گاه پسرهایی با توجه به مشکلات اقتصادی، در پی همسر شاغل هستند؛ البته برخی از خانوادههای طبقه متوسط و مرفه با تأمین هزینههای دانشگاه بدون کنکور تا حدودی این مشکل را برای پسران حل کردهاند.
یکی دیگر از پیامدهای این وضعیت، کاهش نیروی متخصص در برخی زمینههاست؛ چراکه بر اساس تقسیمبندیهای عرفی و فطری برخی مشاغل زنانه شناخته میشوند و برخی مردانه. درصورتیکه روند کاهشی استقبال پسرها از دانشگاه ادامه داشته باشد، کمبود نیروی ماهر و متخصص در برخی رشتهها، آینده این مشاغل را با مشکل مواجه میکند؛ همچنین در مشاغلی که مناسب حضور هر دو جنس هستند، بازهم نیاز است نسبت جنسیتی رعایت شود تا خروجی بهتری از رشتهها و مشاغل آن حوزه شاهد باشیم.
فرهنگ و اقتصاد و آموزش و پرورش، باید تعدیل شوند
آنچه بیان شد، تبیین یکی از رخدادهای امروز جامعه است که البته بهطور کامل به همه عوامل تأثیرگذار بر آن اشاره نشد و ازطرفی، همه پیامدهای آن نیز موردبررسی قرار نگرفت؛ بااینحال پیوند میان آموزشوپرورش، اوضاع اقتصادی و نگرش به تحصیل قابلکتمان نیست و هر سه بر دیگری تأثیر میگذارند. به نظر میرسد برای برونرفت از این شرایط اول باید در دروس آموزشوپرورش و آموزش عالی تغییرات اعمال شود تا کارآمدی بیشتری را برای محصلان داشته باشد؛ ازطرفی، نگاه جامعه به اشتغال بدون اخذ مدرک تحصیلی آکادمیک باید با تسامح بیشتری همراه شود؛ چراکه قطعا فرصتهای بسیاری برای پیشرفت خارج از محیط آکادمیک وجود دارد که نیازمند پذیرش عمومی جامعه است.