به گزارش اصفهان زیبا؛ فیلمهای سروش صحت را باید بهمنزله یک کل در نظر گرفت. مسیر فیلمسازی او به یک معنا تکاملی و صعودی است. لحن او رفتهرفته متمایز و بیشباهت به دیگران شد. اگر یک پازل را در نظر بگیریم که قرار است نمایانگر مجموعه آثار سروش صحت باشد، قطعه «صبحانه با زرافهها» قطعه تقریبا قابلپیشبینی و درستی است که بعد از سریال «مگه تموم عمر چندتا بهاره» و تلفیق سورئالیسم با رئالیسم در آن، انتظارش میرفت.
«صبحانه با زرافهها» اثری است با ریتم کُند (و برای برخی حوصلهسربر) و مملو از اتفاقات و تصمیمهای غیرمنتظره و احمقانه که گاهی بیش از بامزهبودن، حیرتآور میشوند.مثل دیگر آثار صحت، بهویژه «لیسانسهها» که مواد مخدر نقشی در پیشبرد داستان ایفا میکرد، در این فیلم، مصرف مواد مخدر کاتالیزور اصلی وقایع است و موقعیتها را دیوانهوارتر میکند. شخصیتها هم در این آشفتگی، هیچ نمیکنند، مگر افزودن به وخامت اوضاع. برانگیختن نظرات متفاوت و گاه متضاد در بین مخاطبان این فیلم شاید از همینجا ناشی شود که گاهی بهقول شخصیت دکتر در فیلم، خیلی «دارک» میشود.
فیلم در لحظات ظاهر میشود. هر لحظه یک اتفاق غیرمنتظره. شاید حرف و تم اصلی فیلم هم همین باشد که باید یله و رها در لحظات زندگی کرد؛ نه در حسرت گذشته یا حرص آینده. زندگی یعنی بُرشی از زمان حال که از قبل و بعد خودش متمایز شده و واجد رسمیت و اهمیت خاص خودش است. البته فیلم به ما نشان و هشدار میدهد که آدمها باید تبعات افراط را هم بپذیرند و بهایش را بپذیرند تا بشود قدر لحظات را دانست. زیادهروی در یک لحظه، منجر به انهدام لحظات بعدی است. در واقع انفکاک کامل از گذشته و آینده، نه ممکن و نه مطلوب است.طبیعی است که صحت بخواهد در سینما با دست بازتری قصه خود را بیان کند، اما شاید بهکارگیری شوخیهای جنسی دستچندم و متعلق به سینمای کاملا تجاری در این فیلم از سوی او، اندکی تعجببرانگیز باشد.
سوای از این موضوع، کیفیت شوخیها در کل نسبت به دیگر آثار صحت اُفت چشمگیری داشته و عمده کمدی در دیالوگها پیاده شده است که همان هم گیرا نیست. خندهای هم اگر گرفته میشود، گویی ناشی از رودربایستی تماشاگر با بازیگران و کارگردان است! مخاطب دلش نمیآید نخندد. هرچند که بازی خوب بازیگران و کسی مثل بهرام رادان که چندان در کمدی ظاهر نشده است، فیلم را سرپا نگه میدارد.از جهتی هم میتوان (با خوشبینی) این شک را برد که نویسندگان خودخواسته همهچیز را بیمایه از کار درآوردهاند. درواقع بیمایگی آدمها و فقدان تعهد و پایبندی آنان از جهات مختلف، چهبسا در کلام آنان نیز نمود پیدا میکند، کلام و کنش و شوخیهای آنها نیز بیمایه میشود.
آدمهایی که خیال میکنند میتوانند جذاب باشند، ولی نیستند، فقط در میان خودشان بامزه به نظر میرسند و نه از دیدگاه دیگران.آخرین فیلم سروش صحت بهطرز عجیبی هیچ شخصیت اصلی یا حتی فرعی زنی ندارد. البته که ردپای زنان در وقایع و پیشامدها مشاهده میشود، اما مواجههای با زنان مهم زندگی شخصیتهای مرد نداریم. چند زن آن هم در چند سکانس محدود و گذرا حضور دارند. آن حضور محدود هم صرفا از دیدگاهی مردانه، ابزاری و لذتجویانه است. این حذف نقشآفرینی مستقیم زنان در فیلم احتمالا میخواهد رنگوبویی کنایی و اعتراضی داشته باشد. اما اگر فقط با خود فیلم مواجه شویم و نخواهیم از بیرون به آن چیزی را وصله کنیم، میبینیم که نبود زنان ضربهای به روند داستانی نمیزند و همچنین نشانهای مبنی بر اعتراضیبودن این فقدان، مشاهده نمیشود. حضور مجازی آنان در تماس تلفنی یا تصویری کافی است. درواقع با داستانی مردانه مواجه هستیم که زنان در حاشیه هستند و مشکلی هم در این میان پیش نمیآید.