به گزارش اصفهان زیبا؛ ایام شهادت امیرکبیر، فرصتی مناسب برای تأمل در نوع مواجهه ایرانیان با موضوع توسعه و پیشرفت است؛ موضوعی که ریشه در تاریخ معاصر ایران دارد و همواره محور بسیاری از تحولات، کشمکشها و دستاوردها بوده است.
به دلیل اینکه مفهوم «توسعهیافتگی» و «توسعه» در ایران، دارای وجوه و ابهامهای زیادی بوده، لازم است بهجای استفاده از این واژه از کلمههای «ترقی» و «پیشرفت» استفاده شود. علت این ترجیح، ناشی از این است که کلمه «توسعه» و «توسعهیافتگی» به مفهوم «دیولوپمنت» در دوران قاجار و اوایل پهلوی، موردنظر متفکران و فعالان حوزه اقتصاد ایران نبود؛ بلکه بیشتر در علوم اجتماعی و در حوزههای تاریخی، سیاسی و اقتصادی بهکار میرفت.
مواجهه اولیه ایرانیان با مفهوم پیشرفت (توسعه)، در دوره قاجار صورت گرفت و نقطه ثقل تحولات و کشمکشهای آن دوران شد. آنچه باعث شد ایرانیان به تفاوت دستاوردهای فرهنگی، اقتصادی و فناورانه خود با کشورهای غربی پی ببرند، درد جانکاهی بود که از طریق جنگهای ایران و روس در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی (قرن سیزدهم هجری) به ایران تحمیل شد. این جنگها، ضایعات سیاسی و نظامی بسیاری برای ایران بههمراه داشت و منجر به جدایی بخشهای آباد قفقاز از ایران شد.
علاوهبراین، مواجهه ایرانیان با پیشرفت، گونههای مختلفی داشت و در هر گروه و قشری از جامعه عکسالعملهای متفاوتی را پدید آورد؛ مثلا نظامیان در رویارویی با پیشرفت بیشتر بهدنبال توسعه مباحث سیاسی و نظامی بودند. آنان معتقد بودند که برای پیشرفت، باید یک قشون و سپاه مجهز تشکیل شود. در رأس این گروه، شخصیتهایی چون عباسمیرزا قرار داشتند. قشر بازرگانان اغلب به حوزههای اقتصادی و فنی توسعه توجه داشتند.
منورالفکران نیز در پی دغدغههای خاص خود بودند و رویکردهای متفاوتی اتخاذ میکردند. این گروه بهدنبال درک نوع مواجهه ایرانیان با پیشرفت و تبیین آن بودند. شخصیتهایی چون طالب آخوندزاده و میرزا ملکمخان، نمونههایی از این گروه هستند. این افراد، دغدغههای گوناگونی داشتند؛ ازجمله دغدغههای اجتماعی و تربیتی. طالباف خونزاده، بیشتر بهدنبال رفع انحطاط اخلاقی و تربیتی در جامعه بود و به موضوعهایی چون بهداشت و سوادآموزی توجه داشت. او بر نظم و انضباط اجتماعی و لزوم دیسیپلینهای مدنی در جامعه تأکید میکرد.
اما مواجهه روحانیون با مقوله ترقی و پیشرفت اروپایی، یکسان نبود. برخی از آنها موافق نگاه به تمدن غرب بوده و با درکی وسیع از مسائل تمدنی بهدنبال رقابت با آن بودند. شخصیتهایی چون سید جمالالدین اسدآبادی از این گروه هستند.
این گروه روحانیون مدافع پیشرفت و اصلاحات و الگوگیری از فناوریهای غرب بودند. شخصیتهایی چون حاجآقا نورالله اصفهانی و آقانجفی تلاش میکردند با ایجاد دستاوردهای غرب در ایران، استقلال وطن را حفظ کنند. تأسیس شرکت اسلامیه در اصفهان با هدف تولید منسوجات ایرانی، نمونهای از تلاشهای آنان است؛ اما روحانیونی هم مخالف نگاه به تمدن غرب بوده و بهدنبال مقابله فقهی و سیاسی با پیشرفتهای آن بودند. ملااحمد نراقی و میرزا محمدحسین نائینی از این گروه بودند.
اما امیرکبیر در ترقی و پیشرفت ایران جایگاهی ویژه داشت. او هم به لحاظ اجتماعی از توده مردم بود و هم از نظر شغلی، در زمره دیوانیان بود و به دغدغههای اداره کشور آگاهی کامل داشت؛ او ازلحاظ اعتقادی نیز فردی باورمند به مکتب اسلام و تشیع بود. امیرکبیر، طرفدار حکومت متمرکز و اقتدارگرا بوده و به دنبال این بود که سلطان را آگاه و مقتدر کند. او درزمینه سیاست خارجی، طرفدار «نفی سبیل» بوده و با سلطه اجانب بر ارکان سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور مخالف بود. امیرکبیر همچنین درزمینه فنی و اقتصادی، پیشگام تحول و نوسازی محسوب میشد و درزمینه آموزشی و تربیتی، نهادهایی را تأسیس کرد که بسیار تأثیرگذار بودند. او از یک طرف، رسانه روزنامه را برای آگاهیبخشی به توده مردم تأسیس و از طرف دیگر، دانشگاه دارالفنون را برای تربیت نخبگان ایجاد کرد.