به گزارش اصفهان زیبا؛ به نظر میآید سالهای بعد از انقلاب اسلامی را میشود به سه دوره تقسیم کرد:
1. دورهای که در آن مسائل فرهنگی و هویتی اصالت داشتند؛
2. دورهای که در آن طرحی از توسعه، محور امور دیگر بود؛
3. دورهای که قدرت به ذات خود، مطرح است.
مطرحترین فرد در جمهوری اسلامی که دارای طرح توسعه بود، مرحوم هاشمیرفسنجانی بود. تعبیری که رهبر معظم انقلاب درباره او بهکار بردهاند، این است که او در تمامی این سالها اندوختهای برای خود برنداشت.
مشخص است که این تعبیر به معنای تأیید صحت تمام سیاستهای یک شخص نیست؛ اما بسیار مهم است و باید موردتوجه قرار گیرد. میتوانیم بگوییم آقای هاشمی هیچ اندوختهای برای خود برنداشت؛ چون سراسر محو در طرح توسعه خود بود. او برای سازندگی ایران و رفاه مردمان طرحی از توسعه در سر داشت و این دقیقا صفتی بود که امیرکبیر سالها پیش آن را دنبال میکرد؛ امیرکبیر نیز بهدنبال آبادانی ایران بود و جز به این فکر نمیکرد و به این معنا او نیز ذرهای برای خود نیندوخت و تنها محو در طرح خود بود.
درواقع صفت مشترک امیرکبیر و هاشمیرفسنجانی این بود که هر دو طرحی در ذهن داشتند و عاشق طرح خود بودند و برای عملیشدن آن گام برداشتند و ذرهای به خود فکر نکردند؛ بلکه آنجا نیز که شما میبینید آنها خودخواهی دارند، درواقع همان تلاششان برای عملیشدن طرحشان است.
اکنون ما در ماجرای توسعه دوگانههای فراوان داریم که با آنها کموبیش میتوانیم توسعه را ارزیابی کنیم: توسعه پایدار و ناپایدار، بومی و غیربومی، متوازن و نامتوازن و… .
تمام اینها هست و بزرگان و صاحبنظران درباره اینها فراوان صحبت کردهاند و همچنان هم جای بحث بیشتر است؛ اما آنچه در این نوشتار برای من مهم است، تفکیک میان اهالی طرح توسعه با قدرتطلبان است. این دوگانه جدیتر و واقعیتر از دوگانههای دیگر به پای سیاست امروز پیچیدهاند.