میتوان تاریخ معاصر اجتماعی زیستشهری اصفهان را به قبل و بعد از دهه 1340 تقسیمبندی کرد. دهه 1340 با شماری جریانات اقتصادی و اجتماعی مقارن شد که در دهه 1350 نیز تداوم یافت و در پی آن، سبک زندگی سنتی رو به افول گذاشت و نوعی دیگر از سبک زندگی سربرآورد.
صنعتیشدن با ظهور ذوبآهن و نیز اصلاحات ارضی در دهههای 40 و 50 و نیز رشد درآمدهای نفتی که امواج آن خواهناخواه اصفهان را نیز درنوردید و البته یک ثبات اقتصادی ممتد و کمسابقه که از حدود سال 1335 ادامه یافته بود، عوامل اقتصادی این تغییرات در سبک زندگی به شمار میرفت؛ حال آنکه عوامل فرهنگی بسیاری نیز دخیل بود.
تأکید بر سبک زندگی و تغییراتش که آرامآرام از دهه 1340 در الگوی زندگی، اسکان و کار و اشتغال مردم اصفهان رخ داد، از آن روست که پیش از آن تفاوتهای چندانی در شکل زندگی افراد جامعه چشمگیر بهنظر نمیرسید.
نخستین حمامها در منازل مسکونی اصفهان از 1338 اندک اندک ایجاد شد. تا پیش از این عموما همه افراد شهر، چه از خاندانهای متمول و چه فقیر، در خزینههای حمامهای عمومی استحمام میکردند.
به این ترتیب در گرمابههای شهر که تا حدودی منشأ بیماریهایی چون کچلی نیز بود، فقیر و غنی چشم در چشم هم به آب میزدند و از این حیث هم فرزندان فقرا و هم فرزندان اغنیا به یک اندازه در معرض بیماری کچلی قرار داشتند.
این بهعنوان مشتی نمونه خروار، به این معناست که تفاوتهای فقر و غنا چندان نمودهایی در زندگی اجتماعی نداشت و سطح امکانات چندان متفاوت نبود.
معدود خانوادههایی در اصفهان بهرهمند از خودروی شخصی بودند و عموماً رانندهای هم در استخدام داشتند؛ اما فواصل و مسیرها چندان کوتاه بود که اصولاً نیازی هم برای تردد در شهر با خودروی شخصی به چشم نمیخورد.
برخی از اغنیای بازار که از شاخصترین چهرههای شهر بهشمار میرفتند، در اوایل دهه 1340 تمایل داشتند همچنان با اسب به سر کار خود بروند، برخی با خط اتوبوس خود را به بازار میرساندند و برخی نیز با دوچرخه. بچهها هم به همین شیوه به مدرسه میرفتند.
عموماً پیاده و یا با دوچرخه و اندکی نیز شاید مواقعی از روی تفنن با اتوبوس که چندخط آن از اواخر دهه 1320 و اوایل دهه 1330 در شهر فعال بود.
اصفهان در سال 1300 حدود 90 هزار نفر جمعیت داشت و این جمعیت در دودهه بعد به حدود 250 هزار نفر رسید. با این همه، با جمعیت حدود 600 هزار نفری شهر در 300 سال پیش از آن، یعنی در زمان شاهعباس همچنان قابل مقایسه نبود.
از این رو مشکل مسکن به معنای امروزی وجود نداشت. ساختمانهای برجامانده از دههها و سدههای قبل تکافوی اسکان جمعیت شهری اصفهان را بهخوبی داشت و بسیاری از خانهها نیز خرابه و نیمهویران و خالی از سکنه هنوز در شهر چندان چشمطمعی را به خود جلب نمیکرد.
آنچه تفاوتها را رقم میزد، خورد و خوراک و نیز لباس و پوشش عموماً و البته هیزم و زغال و گرمایش خانهها خصوصا در فصل سرما بود. بسیاری از اغنیا در راستای گرمایش خانههای بیبضاعتان در میان آنان در زمستان خاکه زغال توزیع میکردند و سنت اطعام هم در سطوح مختلف ریشهدار بود.
رسم این بود که اگر بوی پختن غذا از خانهای بلند میشد، مقداری از آن را به همسایگان مجاور که بوی پخت و پز را میشنیدند نیز تقدیم میکردند.
تا دهه 1340 سنت زندگی چندین خانواده و قوم و خویش در یک خانه بزرگ به طور مشترک، که بهنظر میرسد از گذشتههای تاریخی مرسوم بوده، گرچه کمرنگتر شده بود؛ اما همچنان در شهر ادامه داشت.
این شیوه سبب میشد نوعی اشتراک در خورد و خوراک و تغذیه هم در این خانهها جریان داشته باشد و کمتر کسی از سر سفرههای مشترک بیبهره میماند. بر پایه آمارنامه سال 1355 حدود یکچهارم خانههای شهری در استان اصفهان (25 هزار خانه از مجموع 195 هزار خانه) دو خانوار یا بیش از آن را در خود جای داده بودند.خانههایی که گاهی تا 10 اتاق داشتند.
آمار مربوط به شهر اصفهان اما قابل تفکیک نیست؛ گرچه وجود دستکم 10هزار خانه فامیلی دور از ذهن نیست. شیوه بسیار پیوسته زندگی خاندانها بهنظر میرسد مانع از این میشد که در نبود سیستمهای تأمین اجتماعی، سالخوردگان و فقرا به حال خود رها شوند و به هر روی تحتتکفل خانواده و طایفه قرار داشتند.
گفتنی است، سیستمهای تأمین اجتماعی و مستمری بازنشستگی در جهان امری متأخر است و از اواسط دهه 1330 تقریباً شکل گرفت و تا فراگیرشدن، حداقل سهدهه زمان برد.
بنابراین طبیعی است جامعه ایرانی در دهه 1340 و 1350 هنوز به راهحلهای سنتی خود اتکا داشته باشد تا به مقرری بازنشستگی تأمین اجتماعی، که در کشورهای پیشرو نیز هنوز توسعه چندانی نداشت.
بنابراین چهره نابرابریها و تضادهای اجتماعی که در جهان صنعتی بهویژه چشمگیر بود و اشارات جامعهشناختی و تئوریهای مرتبط با آن هم از لندن (پایتخت نخستین کشور صنعتی جهان) اول بار در حوالی دهه 1840 میلادی توسط افرادی چون انگلس (با کتاب وضع طبقه کارگر) و سپس مارکس شکل گرفته بود، که نیروی کار تا زمانی که توان و نایی برای کارکردن داشتند، به کار گرفته میشدند و بعد بیهیچ توشهای رها میشدند، چندان در ایران و اصفهان بدان شکل، فاش و بارز نبود.
فقر البته وجود داشت و یکی از ویژگیهای اجتماعی تاریخی در ایران مسلماً فقر بوده است (چون اساساً در فرهنگ ایرانی پول ارزش محسوب نمیشد). اما ساختار سنتی خانواده در وهله نخست و سپس ساختار شهری و اجتماعی که عاری از تفکیک و دستهبندی محلههای اعیاننشین و فقیرنشین بود، هیچگاه شهرها را صحنه نمایش و بروز و ظهور نابرابری قرار نمیداد، بلکه برعکس نوعی تعامل و همیاری و همزیستی را فراهم میآورد و از همین روست که در طی سدهها در شهری چون اصفهان که پیشتر در زمان صفوی در آن مؤسسات تجاری در سطحی گسترده ایجاد شد و پیرامون طبقه تجار، طبقه متوسط نیز اول بار در ایران در این شهر پا گرفت (بنا به گفته دکتر مهدی کیوانی)، حس تکلیف و مسئولیت اجتماعی و سنتهای نیکوکاری نیز چنان نهادینه شد که جامعه را در زمانهای خاص و دشوار از مسائلی چون فقر و قحطی عبور میداد و به تداوم و اصالتهای این شهر میافزود.
در تهران مهاجرت درونشهری اعیان و متمولان به سمت مناطق بالای شهر، از اواسط دهه 1330 شروع شد.
همایون کاتوزیان در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» اشاره میکند که ظهور دوگانگی شهری در تهران با اعطای زمینهای دولتی در مناطق شمالی شهر به افسران ارتش و کارمندان عالیرتبه دولتی در دهه 1330 به جریان افتاد و با مهاجرت طبقهای از متمولان از درون محلههای قدیمی به سمت مناطق شمالی تهران، چهره شهر اندک اندک عوض شد.
محلههای قدیم که رفتهرفته از طبقه اعیان خالی میشدند، بیش و کم به حال خود رها شده و سیلی از مهاجران از سایر مناطق کشور هم به محلههای قدیمی تهران از یکی دو دهه بعد به راه افتاد.
اگرچه همایون کاتوزیان در بیانش به نوعی انگشت اتهام را به سمت سیاست وقت نشانه میرود. اما پدیده سرریز جمعیت و شکلگیری محلههایی با حال و هوای فرهنگی نو که از سوی خانوادههای نسل نو و متجدد در تمامی شهرهای بزرگ ایران بیش و کم بعد از دهه 1320 و سالهای اشغال جنگ دوم جهانی رخ نمود، امری سوای اراده سیاسی و دارای خاستگاهی فرهنگی در طبقه متوسط بهنظر میرسد.
در اصفهان از دهه 1320 مناطقی که پشت دروازههای قدیم شهر بودند، رفته رفته مورد توجه سرریز جمعیت خانوارهای جوان و طبقه به نسبت باسواد و متجدد شهر قرار گرفتند.
ابتدا چرخاب تا ضلع غربی چهارباغ خواجو از همان زمان توسعه مسکونی یافتند و تا دهه 1350 با خانههای نوساز، جمعیت و بافت جدیدی را به خود گرفتند و تا حوالی رودخانه و سهراه ستاری گسترش یافتند. بهطبع معماری این بافت تا حدودی ترکیبی بود زیبا از معماری سنتی ایرانی و معماری مدرن با مصالح نو.
از دهه 1340 آنسوی زایندهرود هم آرامآرام اسکان یافت و حوالی خیابانهای میر و آب 250، خیابان چهارباغ بالا و دروازهشیراز و نیز حوالی آپادانای اول از دهه 1350، آپادانای دوم و مرداویج از دهه 1360 شکل گرفتند و بهنوعی چهره جدیدی از شهر اصفهان را نمایان کردند.
انقلاب، جنگ و دگرگونیهای اقتصادی و اجتماعی
در زمان وقوع انقلاب رگههایی از ساختوسازهای انبوه در اصفهان چه ازسوی بخش خصوصی و چه از سوی بانکها و نیز بخش دولتی در جریان بود (هزار و 156 واحد ارزان قیمت و 286 واحد سازمانی در سال 1357 در اصفهان توسط نهادها ساخته شد).
اما انقلاب و موج مهاجرتی و خالیشدن شمار زیادی از خانهها و نیز سیاستهای اعلامی دولت انقلابی مبنی بر خانهدارکردن مستضعفان و وامهای قابلتوجهی که به جوانان و مستأجران برای خانهسازی داده شد، تا حدودی روندهای قبلی ساخت انبوه را به خط پایان رساند.
در سال 1357 میزان سپرده در بانکهای استان اصفهان چیزی در حدود پنج میلیارد تومان بود؛ به این معنا که بهطورمیانگین هر فرد بالای 10 سال در آن زمان حدود 3 هزار و 660 تومان در بانکها سپرده داشت.
در آن زمان پول کاغذی رواج به مراتب بیشتری داشت و مبالغ زیادی هم در کمدها و صندوقچههای منازل و حجرهها و مغازهها نگهداری میشد. یک خانوار شهری در سال 1356 بنا بر محاسبه مرکز ملی آمار، ماهانه 3 هزار و 650 تومان خرج میکرده که معادل بهای حدود 12 سکه طلا در آن روزگار میبود.
در این ارتباط هزینه میانگین مخارج یک خانوار شهری در سال 1399 حدود 62 میلیون تومان از سوی مرکز ملی آمار برآورد شده است که تقریباً معادل 5 سکه طلا یا اندکی بیشتر در سال مذکور است. بنابراین اگر سکه طلا را ملاک قرار دهیم، میتوان گفت به نسبت سال 1357 به طور میانگین دخل و خرج خانوادههای شهری در ایران به کمتر یک نهم کاهش یافته است.
در این شیوه محاسبه البته بُعد خانوار (حدود پنج نفر در هر خانواده) در سال 1357 که حدود 1.5 برابر بیشتر از بعد خانوار در سال 1399 بوده است، نیز لحاظ شده و بهای جهانی طلا نیز به قیمت ثابت، که نصف بهای طلا در شرایط کنونی بوده هم در محاسبه آمده است.
انقلاب اما باعث جابهجایی ثروت در بین اقشار و طبقاتی از جامعه شد. بسیاری از املاک، پاساژها، سینماها، هتلها و کارخانهها از دست صاحبانشان در بخش خصوصی مصادره شد و بهعنوان اموال عمومی تحتنظر حکومت و مدیریت انقلابی درآمد.
نظم قبلی گسسته شد و روندها تغییر کرد. قبل از آن هم در ماههای منتهی به انقلاب چیزی در حدود 30 تا 40 میلیارد دلار آن روز (معادل ارزش امروزی 135 تا 180 میلیارد دلار امروز) سرمایه از ایران خارج شد و سرعت رشد اقتصادی در سال انقلاب بهشدت افت کرد.
با شروع جنگ تحمیلی، تکانههای دیگری بر اقتصاد ایران وارد آمد و با کاهش ارتباطات بینالمللی، افزایش نرخ ارز و التهاب در بازارها، یک طبقه جدیدی از سوداگران با سوءاستفاده از شرایط، به درآمدهای عظیمی دست یافتند.
از اینجا کلمه «محتکر» کاربرد زیادی در ادبیات اقتصادی کشور پیدا کرد. فیلم سینمایی «مردی که زیاد میدانست» به کارگردانی یدالله صمدی در سال 1363 به همین موضوع اشاره داشت. افرادی که از شرایط اقتصاد جنگ برای پرکردن جیب خود بهرهها بردند.
در سال 1363 نسبت هزینه 10 درصد ثروتمند ایرانی به 10 درصد فقیر جامعه بیش از 14.6 برابر بود. این میزان در سال 1366 به اوج رسید و به 17.2 برابر رسید که طی سالهای محاسبه مرکز ملی آمار تا به امروز بیسابقه بوده است.
این گواهی بر این مسئله است که اقتصاد جنگ بهطورکلی یکی از عرصههای افزایش شکافهای طبقاتی است.
بنا به آمار رسمی بانک مرکزی بعد از جنگ شکاف طبقاتی تا حدودی کاهش یافت و در سال 1392 به کمترین میزان خود در چهاردهه گذشته رسید. زمانی که نسبت هزینه سالانه 10 درصد ثروتمند ایرانی به 10 درصد فقیر جامعه به 9.5 برابر رسید.
اداره جنگ تحمیلی 8 ساله، عمدتاًبا کمکهای مردمی بدون دریافت هیچ وام خارجی صورت گرفت و اگرچه از افتادن کشور به ورطه دیون خارجی مانع شد؛ اما از بنیه اقتصادی بخش خصوصی تا حدود زیادی کاست.
با این حال پس از اتمام جنگ، اقتصاد ایران هنوز بزرگترین اقتصاد منطقه بود و از اقتصاد ترکیه و عربستان سعودی تولید ناخالص بیشتری داشت. در 1367 تولید ناخالص داخلی ایران 120 میلیارد دلار، ترکیه 91 میلیارد دلار، عربستان 90 میلیارد دلار و امارات متحده عربی 25میلیارد دلار بود.
با گذشت تنها چندسال از پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی شکافها عمیقتر شد. بسیاری از جوانان که سالها در جبهههای جنگ حضور داشتند، حال در بازگشت به اقتصاد با کمبود فرصتهای شغلی مواجه میشدند که در ایران در این سطح تازگی داشت. درحالیکه نرخ بیکاری کشور در زمان انقلاب 4 درصد بود، در سال 1375 به 9 درصد رسیده بود.
دوران موسوم به سازندگی اگرچه کشور را از ورطه اقتصاد جنگ و کوپونیسم بیرون کشید؛ اما آغازی بود بر بیانضباطیهای مالی. اختلاس موسوم به 123 میلیاردی که به اعدام فاضل خداداد در آذر 1374 انجامید، نخستین مورد بزرگ از سلسله اختلاسهایی است که از آن پس به جان اقتصاد کشور افتاد.
مسکن و شکاف طبقاتی در اصفهان
یکی از روندهایی که از اواسط دهه 1360 رفتهرفته در مقیاسی کوچک آغاز و در زمان سازندگی نهادینه شد، بحث فروش تراکم، استقلال درآمدی شهرداریها و سیاستهای ساختوساز بود که به افزایش سرسامآور بهای زمین و ملک مسکونی در شهرهای بزرگ ایران انجامید.
بین سالهای 1390 تا 1399 ارزش املاک مسکونی در ایران 10برابر شد و این امر روزبهروز به شکاف طبقاتی و امکان خرید خانه برای خانوادهها را سختتر میکند. تقریباً بهطورقطع خرید خانه برای زوجهای جوان از میان رفته است؛ چرا که مدت زمان خانهدارشدن از زمان مفید 30 سال کارکردن در یک زندگی سالم عبور کرده است.
پژوهشی در کلانشهر اصفهان اخیراً نشان داد ضریب جینی هزینه مسکن در اصفهان از سال 1385 مدام درحالافزایش است.
«نتایج روش ابونوری بیانگر آن است که ضریب جینی هزینه مسکن برای خانوارهای شهری تا سال 1384 روندی نزولی داشت. اما از سال 1385 به بعد شکاف درحالافزایش است. همینطور منحنی لورنز، به افزایش نابرابری در طول زمان صحه گذاشته است. براساس شاخص دسترسی به مسکن، دهک کم درآمد در سال 1383 با پسانداز کامل درآمد 75 روز خانوار، میتواند یک مترمربع مسکن را خرید کند. اما در پایان سال 1395 این عدد به 206روز رسیده است. در سال 1383، خانوارهای دهک اول با تقریباً 49 سال کارکردن میتوانستند مسکن خود را تهیه کنند. اما در سال 1395 این میزان به 103سال رسیده است. نتایج برآورد تقاضای مؤثر مسکن در دهکهای درآمدی ازنظر مساحت زیربنا بیانگر آن است که دهک اول تا چهارم در سال 1383 از 4 تا 11 مترمربع توان تأمین مسکن را داشتهاند. اما این اعداد در سال 1395 به 9/1 تا 5 مترمربع کاهش یافته است. »
شاخص «دوره انتظار» یکی دیگر از شاخصهای بازار مسکن است و نشان میدهد که اگر خانوارها یکسوم از درآمد سالانه خود را پسانداز کنند، با فرض ثابت ماندن قیمتها، چندسال زمان لازم است تا مسکنی متعارف (۱۰۰متری) خریداری کنند.
باتوجه به قیمت دستکم حدود سهمیلیاردتومانی یک واحد آپارتمانی کوچک در اصفهان، بهطور خوشبینانه 100سال زمان لازم است که یک خانواده با پسانداز 30میلیون تومانی سالانه بتواند برای خود خانهای در شهر اصفهان دستوپا کند.
هماکنون حدود نیمی از خانوارها در شهر اصفهان اجارهنشین هستند و در اوخر بهار امسال دستکم 310 هزار خانوار در این شهر برای تمدید اجاره یا نقلمکان به خانهای دیگر با تنش و دشواریهای فراوانی دستبهگریبان شدند.
با وجود این، طبقهای از جامعه شهری در اصفهان همچنان در کار ساختوساز هستند و سرمایهگذاری در این حوزه را بیش از هرزمینه اقتصادی دیگر، سودآور و امن میبینند.
در سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 مشخص شد بیش از 99 هزار واحد مسکونی خالیازسکنه در شهر اصفهان وجود دارد و برآورد شد که دستکم 126 هزار واحد مسکونی بیش از ظرفیت خانوارهای شهری وجود دارد.
همچنین سالانه تعداد ساختوساز واحدهای مسکونی در اصفهان از تعداد ازدواجها و تشکیل خانوادهها سبقت گرفته است. اما بازار مسکن بهسبب ویژگیهای اقتصادی کشور و سیاستهای کلان دولت بهسود فعالان این بازار و نیز شهرداریها و به زیان بخش بزرگی از جامعه، همچنان بیدردسر ادامه یافته است.
تورم و کوچکشدن طبقه متوسط
تورم بالای 30 درصد در چهارسال متوالی از 1397 تا 1400 و تداوم سهمگینتر آن در 1401 بهطور کامل معیشت مردم را تحتتأثیر سوء قرار داده است. بسیاری معتقدند در پی این امواج تورمی که قیمت کالاها و خدمات را در تابستان 1401 نسبت به سال تیرماه 1395 حدود 5 برابر کرده است، به کاهش طبقه متوسط انجامیده که موتور محرک توسعه اقتصادی، سیاسی و فرهنگی در کشور بهشمار میروند.
طبقه متوسط (Middle class) در پذیرفتهترین تعاریف جهانی به طبقهای گفته میشود که 1.5 تا 2 برابر میانگین درآمدی خانوارها در سطح ملی درآمد داشته باشند (اگرچه تعاریفی نیز درآمد پیرامونی 0.75 تا 1.5 برابری میانگین را نیز در زمره این طبقه لحاظ کرده است).
بر این اساس، بهنظر میرسد از تعداد طبقه متوسط در ایران و از جمله در اصفهان، طی چهار سال گذشته کاسته شده باشد. البته طبقه متوسط تنها با درآمد سنجیده نمیشود و شیوه زیستی (تحصیلات و رزومه حرفهای) و مشرب فرهنگی نیز در تعریف طبقه متوسط دخیل است. گو اینکه دوعامل اخیر اهمیت عامل درآمدی نخست را ندارد.
براساس معیارهای اقتصادی و آمارهای مرکز ملی آمار، با خوشبینی شاید تنها بتوان دهکهای هشتم تا دهم را در شهر اصفهان در زمره طبقه متوسط قلمداد کرد.
به این ترتیب در حدود 650 هزار نفر در اصفهان جزو طبقه متوسط به بالای جامعه بهشمار میروند. از لحاظ فرهنگی اما طبقه متوسط در اصفهان به مراتب بیش از این تعداد هستند.
طبق گفته مرکز ملی آمار، بیشتر جمعیت تهران در دهک دهم درآمدی و بیشتر جمعیت اصفهان در دهک نهم درآمدی کشور دستهبندی میشوند.
همچنین براساس دادههای مرکز ملی آمار درخصوص ضریب جینی، مناطق شهری استان اصفهان یکی از بهترین ضریبهای جینی و کمترین اختلاف هزینهای را در بین استانهای کشور دارند و بعد از اردبیل و قزوین در سال 1399، مناطق شهری استان اصفهان با ضریب جینی 0.2943 بهترین استان ایران بهشمار میرود (کاهش و به تعبیری، بهبود مداوم ضریب جینی استان از 0.3970 در 1384 به 0.2943 در سال 1399) .
برابری سطح درآمدی در شهرهای استان اصفهان برمبنای این سنجش مرکز ملی آمار مشخص نیست برپایه چه اطلاعات خامی بهدست آمده است.
ولی آنچه ممکن است از این آمار منتج شود، کمشدن سطح اختلاف شهرستانهای استان با شهر اصفهان است که باتوجه به مسائل حاد کشاورزی استان، باید در توسعه صنعتی اصفهان دلیل را جستوجو کرد. با اینحال هنوز با تکیه بر شواهد اجتماعی میتوان این دادهها را زیر یک علامت سؤال بزرگ قرار داد.
نیکوکاران اصفهان و دشواریهای تداوم یک سنت پسندیده
کمکهای بیدریغ نیکوکاران و خیریهها در شهر اصفهان نیز توانسته است تا حدودی در جلوگیری از بروز شکاف غیرقابلکنترل طبقاتی تا به امروز مؤثر واقع شود. سنت نیکوکاری در اصفهان که ریشه در مرامهای بازار این شهر دارد، به قرنها پیش برمیگردد و تاکنون به شکل چشمگیری تداوم داشته است.
گرچه آمار دقیقی در دسترس نیست؛ اما بهنظر میرسد سالانه بیش از 1000 میلیاردتومان در شهر اصفهان صرف اقدامات خیرخواهانه میشود و این میزان لازم است که بهطوردقیق محاسبه شود.
اگر این برآورد ما درست باشد، نشان میدهد چیزی بیش از 1.5 تا 2.5 درصد از تولید ناخالص در شهر اصفهان صرف کمک به بینوایان و امور خیریه میشود که رقمی چشمگیر است.
همین کمکهاست که باعث شده چهره شهر اصفهان هنوز نسبتاً آرام و باوقار باشد. در نیویورک که پایتخت اقتصاد سرمایهداری دنیا بهشمار میرود، در شبهای زمستان گذشته 3 هزار و 400 نفر بیسرپناه و به اصطلاح کارتنخواب در خیابانهای این شهر یا ایستگاههای مترو شب را به صبح میرساندند.
تعداد کارتنخوابها در اصفهان در سال 1395 در حدود 300 نفر بود که توسط فردی نیکوکار، تلاش شد تا آنها را در یک گرمخانه زیر سرپناهی گرد آورد. در بسیاری از شهرهای جهان، ازجمله نیویورک اسکان و رسیدگی به کارتنخوابها سرفصل مجزایی در بودجه دولتهای شهری دارد.
هماکنون صدها خیریه مردمی کوچک و بزرگی در سطح شهر اصفهان فعالاند. در حوزههای سلامت، اطعام، آموزش، اشتغال و بسیاری حوزههای دیگر تلاشهای مردمی برای حفظ انسجام شهری در اصفهان همچنان ادامه دارد.
در سال 1361 آمار 27 خیریه در اصفهان ثبت شده بود. اما این میزان هماکنون در استان از 700 خیریه نیز گذشته است. فعالان این عرصه اما معتقدند کمکهای نقدی بهلحاظ اثربخشی و حتی صرف وقت و انرژی داوطلبان بهنسبت 4 سال پیش روندی نزولی را طی میکند و تقریباً به نصف کاهش یافته است.
تورم سهمگین مجال صرف وقت داوطلبانه را از بسیاری دانشجویان، جوانان یا افرادی که آستینها را بالا زده بودند، گرفته است.
آنها ناچارند برای گذر از بحرانهای اقتصادی و معیشت خانواده خود زمان بیشتری صرف کنند و جای چندانی برای همکاری با خیریهها نگذاشته است. شرایطی که هشدارآمیزتر از هر زمان دیگری است.