به گزارش اصفهان زیبا؛ باران ساعتهاست میبارد؛ آرام و ممتد. دلم غنج میرود برای صدای باران. خیلی وقت است که اصفهان رنگ این باران های آرام و ممتد را به خود ندیده است. آنقدر فاصله ندیدن باران در این شهر طولانی شده که دیگر یادمان رفته صدای باران چگونه است. اصفهان از وقتی زایندهرودش را از دست داد، تقریبا با باران هم غریبه شد.
این روزها مردم در شهری پر از بوی مازوت گرفتار شدهاند.و هر بار اگر باد به داد ریههای شهر نرسد، شهر در خودش مچاله میشود. این آلودگی وقتی راهش را به سمت زمین کج میکند و مینشیند روی تنه درختان و آسفالت کف شهر، چهره شهر را کدر میکند. باران و رد آب قهوهای تیرهای که با خودش از آسمان و زمین آورده و روی زمین روان شده بود، به خوبی گواه این بود که بالای سر شهر چه خبر است. باران خاصیتش بسیار است. وقتی میبارد، غبار آلودگی را از هوا وزمین شهر میبرد. درختهایی که دیگر نای نفسکشیدن ندارند و تنه آنها سیاهشده کمی شسته میشوند و راه نفسشان برای ادامه زندگی در سال جدید باز میشود.
آب باران وقتی ممتد وآرام میبارد، میتواند شهر را بشوید. شستن شهر کار هر کسی نیست؛ فقط باران میتواند خوب از پسش بربیاید. وقتی آرام میبارد به خوبی سروصورت شهر را میشوید. المانهای شهری رخ نشان میدهند و خط کشیهای خیابانها که بر اثر آلودگی محو و انگار فراموش شدهاند، رخ نمایان میکنند. شهر صورتش که نو میشود،انگار یادآوری میکند به مردم که زنده است. شهر زنده جایی خوب برای زندگی است. شهر وقتی در ترافیک وشلوغی و آلودگی محو شود، کمکم روحش را ازدست میدهد و زندگی در آن سخت میشود و شهروندانش دیگر یادشان میرود که در شهری زنده در حال زندگی هستند. باران وقتی میبارد به موقع و درست به شهر و شهروندان زندگی در شهر بارانی را یاد میدهد؛ اما وقتی باران نمیبارد، شهر یادش میرود برای باریدن باران خودش را آماده کند. اصلایادش میرود وقت باران چطور باید رفتار کند. معابر، حمل ونقل عمومی وشهروندان وقتی با باران غریبه باشند، آموزشهایشان را فراموش میکنند. همین فراموشی باعث گرفتاریشان در باران میشود. باعث میشود از باران گله کنند و انگشت اتهام را به سمت باران بگیرند.
وقتی معابر آماده بارش نیست و دهان زمین برای بلعیدن آب باران بسته شده است، آب بیزبان راهی میشود روی زمین سرد خیابانها و آسفالت زمخت راهی برای نفوذ باز نمیکند. آنوقت آب که با آلودگی هوا گل آلود هم شده روان میشود روی سطح شهر و دریاچههایی نازیبا درست میشود. ترافیک و معطلی مردم برای وسایل حملونقل عمومی رایج میشود و مردم خیس شده زیر باران جان پناهی پیدا نمیکنند تا زمان انتظار را طی کنند.
مقصر باران نیست؛ خشکی زایندهرود هم نیست؛ مقصر ما آدمها هستیم که یادمان میرود خدا همراه بندهاش است و اگر اراده کند، میتواند روزها باران آرام وممتد را بباراند. ما آدمها وظایفمان را فراموش میکنیم. باران دست آدمهای فراموشکار را رو کرده و به آنها یادآوری میکند وقتی در شهر زندگی میکنند باید حواسشان به همه چیز باشد؛ به باران، برف، باد و حادثه.