به گزارش اصفهان زیبا؛ اثر نقاشی حسن روحالامین، با عنوان «سند» چیزی فراتر از هنر زمینی است. در این اثر فاخر، گویا زمینیان و آسمانیان همه با هم ندای «السلام علی عبدالله الرضیع الذی فج» را سر میدهند.
مارتین هایدگر، عارف و فیلسوف شهیر آلمانی معتقد است هنر و معنویت نجاتبخش انسان هستند. در عصر زندگی ماشینی و در این روزگار عسرت که هر روز بیش از پیش از معنا تهی میگردد، خوشا به حال آنانکه هنر و معنویت سایه روشن زندگیشان است. هنرِ اصیل در ذات خود، شعر است، آن شعری که آن را لمسِ شعورِ هستی میدانند، از اینروست که هنرِ راستین راهی به سوی آشکارگیِ حقیقت دارد.
در این عالم خاکی، همان حقیقتی که از چشم و گوش نامحرمان پنهان میماند و در پرده مینشیند، به اذن حق، برای پاکدلان نقاب از چهره برمیدارد و این همان نداییست که لسانالغیب میگوید: «گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش».
چنین است که هنرمند از این جنس، محرم اسرار الهی است و حسن روحالامین، در دسته همین هنرمندان قرار دارد؛ مردی که گویی رسالتش، خلق تصاویری است که از یک سو ریشه در عالم غیب دارند و در عالم خاک نیز تاریخ سازند. او که خود تصویرگر حماسه است، تاکنون وقایع حماسی بیشماری را از جمله «معرکه آب»، «دیر راهب»، «عصر عاشورا»، «اصحاب کساء»، «عرش بر زمین افتاد» و نیز آثار بسیار دیگری را خلق و بر پرده بوم به تصویر کشیده است.
این هنرمند به تازگی اثری را با نام «سند» و با موضوع بازگشت حضرت سیدالشهدا (ع) و حضرت علی اصغر(ع) به سمت خیمهها و استقبال حضرت سکینه از ایشان، به تصویر کشیده است. در این تصویر، حضرت اباعبدالله الحسین با جامهای سپید حضور دارد که ردی قرمز از خون طفل شیرخوارشان، علی اصغر، بر آن نشسته است. او سوار بر اسب سفید رنگ، علیاصغر را در آغوش گرفته و به سمت اهل خیمه آمده تا با اصحاب خود در سوگ فرزند شیرخوار همدم شود.
رنگِ سبز، رنگ غالب در تصویر است و دیگر هر چه هست، زمینی است پوشیده از خاک و ابرهای ناآرام در آسمان. چادر خیمه، شال حضرت، پوشش اسب و لباس آمنه به رنگ سبز است و این همان رنگ ملکوتی است که از عرش تا زمین پایین آمده و پردهای شده؛ نیمی باز و نیمی بسته، پردهای که صحنه را از دو سو روایت میکند؛ آن نیمه باز، صحنهای از نبرد و درفشهای افروخته در میدان را به تصویر میکشد، چهره اندوهناک اسب و پیکر تیر خورده و خونآلود علی اصغر در آغوش حضرت را و نیز حضور شوریده و آشفته آمنه را، از سوگِ صحنهای که در مقابل چشمانش نشسته.
در آن سویِ پرده نیمه بسته، چهرههایی در پرده نشستهاند؛ چهره امام حسین (ع)، طفل شیرخواره و سکینه بنت حسین. وضعیتی که به خواسته یا ناخواسته، هنرمند آن را آشکار نساخته و با این ناآشکارگی، قداست این افراد را بیش از پیش آشکار ساخته است.اما این قداست از بهر چیست؟
در این خون چه رازی نهفته است و آن چه نبردی است که میتواند فرد را به چنین جایگاه رفیعی در میان زمینیان و ملکوتیان برساند که مومنان و دلآزادگان جهان به او اقتدا کنند و او را «اسطوره عشق و آزادگی»، «طیب»، «ثارالله» و «سالار شهیدان» بخوانند؟
در میدان کربلا، حسین (ع) شمشیر کشید تا حقیقت را از کام فراموشی بیرون کشد. او نه برای قدرت، که برای بیداری انسانها به میدان رفت و این شجاعت و ایستادگی برای آشکار ساختن حقیقت و دفاع از «حق» در برابر ظلم، او را تا مقام «ثارالله» رساند و این همان خونی که تا همیشه در جانِ تاریخ جاری شده است.
معلم شهید، استاد مطهری، در کتاب «انسان کامل» بیان میکند که امام حسین آن کسی است که در راه «حق» جهاد کرد و نه در راه عقیده. سپس بیان میکند که جمله «ان الحیاه عقیده و جهاد» به معنای «بهراستی که زندگی، عقیده داشتن و در راه آن تلاش کردن است» منسوب به امام حسین نیست؛ چرا که قرآن مسئله «حق» را عنوان میکند، نه عقیده را؛ عقیده آن چیزی است که ممکن است درست باشد یا نادرست، اما آنچه در همه حال باید به دفاع از آن پرداخت و برایش جهاد کرد، مسئله «حق» در برابر ظلم است.
امام حسین در میدان نبرد به درستی «حق» را شناخت و برای دفاع از آن ذرهای پا پس نکشید، «حق» آزادگی است، وارستگی است و از بار ظلم رها شدن است. چنین است که اکنون با گذشت حدود ۱۴ قرن از واقعه کربلا، نام و یاد اباعبدالله الحسین و خاندانش در مقام آزادگی و ایستادگی این چنین در تاریخ آزادگی و انسانیت میدرخشد.
درود و رحمت خدا بر سالار شهیدان، ابا عبدالله الحسین و خاندان پاک او؛ بر علی اصغر؛ کمسنترین و معصومترین «باب الحوائج» و شهید راه کربلا، بر آمنه؛ آن دختر آرام و باوقار، بر رباب؛ آن همسر همراه و وفادار و بر زینب؛ او که مصائب به دیدگانش بینشی بخشید تا حقیقت را ببیند و به «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» زبان گشاید.




