بر این اساس مقرر شد سلسلهنشستهایی با عنوان دغدغه زنان هر دوشنبه برگزار شود و به ارائه نکاتی از آن بپردازیم:تصور کنید من وارد کلاسی میشوم در حالی که صورتم ژولیده و اخموست و قرار است با شاگردان صحبت کنم؛ فکر میکنید صحبتهای من تا چه حد میتواند روی آنها تأثیر داشته باشد؟ قطعا وقتی ظاهر مناسبی ندارم، صحبتهای من بیاثر خواهد بود. منظور اینکه هر فردی باید برای خود ارزش قائل شود و با ظاهر و پوشش مناسب در هر جایی حضور داشته باشد. حال سؤال دیگری را مطرح میکنم و آن این است که به نظر شما دغدغه یک زن چیست؟
زن و دغدغههایش
دغدغه زن چه میتواند باشد؟ همین سؤال را در جایی مطرح کردم و هرکس چیزی میگفت، یکی همسر را دغدغه زن میدانست، دیگری میگفت فرزندان دغدغهای برای یک زن هستند و نفر سوم میگفت اوضاع اقتصادی و بدین ترتیب هر فردی دغدغهای را برای زن عنوان میکرد؛ اما آنچه برای من عجیب بود، این بود که حداقل یک نفر نگفت دغدغه زن، خودش است. متأسفانه هیچکس خودش را مطرح نکرد و نگفت: «من هم هستم.»فکر میکنید چرا باید چنین باشد؟ و چه دلیلی دارد که یک زن ایرانی با مطرحکردن خود احساس گناه میکند؟
با این اوصاف، اگر زن ایرانی خود را مطرح نکند و فقط برای دیگری مثلا فرزندانش زندگی کند، در این صورت بهتر است قبول کند که ارزشی برای خود قائل نیست. فردی هم که برای خود ارزش قائل نیست، چطور انتظار دارد خانوادهاش و دیگران برای او ارزش قائل شوند و به او احترام بگذارند؟
در واقع کسانی که خود را ارزشمند حساب نمیکنند، نه همسر خوبی، نه مادر خوبی و نه دوست و همسایه خوبی هستند.زن ایرانی بسیار مهربان و فداکار است؛ اما خود را دوست ندارد و زمانی متوجه این موضوع میشود که دیگر دیر شده است. مصداق این ادعا پیرزنان یا حتی پیرمردانی هستند که گاه در خانه یا در پارک به تنهایی نشسته و به دوردستها نگاه میکنند!در بخشی از کتاب وظیفه والدین که رتبه پنجستاره را گرفته است، نوشتهام: زنان با تمام صدماتی که خوردهاند به دردهای خود افتخار میکنند! مثلا میگویند: زری جان زانوهایم درد میکند. دیگری میگوید: اتفاقا منم همینطورم! یا در مثال دیگر به فرزندش میگوید: من جوانیام را برای تو گذاشتم و همین جمله که به شدت مخرب است، در عمل به فرزندش و همینطور نسل در نسل منتقل میشود؛ بهطوری که اینگونه در ذهن نسلهای آینده تداعی میشود که باید برای فرزندان خود جوانی خود را هدر داد!کمی تأمل کنید؛ چرا این باور را به مادران میدهید که باید سنگ صبور باشند، پس خود مادران چه؟ چرا فرهنگ خانه بر این مبنا شکل نگرفته که مادران زمانی را هم برای خودشان میخواهند؟
نداشتن عزت نفس
یکی از مشکلات برخی از زنان نداشتن عزت نفس است.من ارزشمندم، من خود را دوست دارم، من هستم، من هم میخواهم زندگی کنم و…اینگونه جملات نشان از داشتن عزت نفس است. عزت نفس یعنی ارزش قائلشدن برای خود، خود را دوست داشتن، برای خود احترام قائل شدن، احساسِ بودن و ارزشمندی داشتن.البته نه فقط در گفتار احساس عزت نفس داشته باشید، بلکه در عمل با حس دوستداشتن و ارزشمندی برای خود به دنبال خواستههای ارزشمندتان مثلا ادامه تحصیل، ورزش و… بروید.
عوامل کمبود عزت نفس
نداشتن هدف در زندگی: حال به این سؤال پاسخ دهید؛ من چه کسی هستم؟ از کجا آمدهام آمدنم بهر چه بود…ببینید، این چه جایی هست که به دنیا آمدهاید و زندگی میکنید؟ بدانید که هدف و رسالتتان در این دنیا چیست؟
متأسفانه اولین چیزی که باعث میشود خانمها خود را دست کم بگیرند، این است که نمیدانند یا فراموش میکنند چه کسی هستند و برای چه به این دنیا آمدهاند.امروزه خیلی از خانمها به فضای مجازی روی آوردهاند و در واقع معتاد آن شدهاند! این افراد جزو آن دسته از کسانی هستند که یادشان رفته چه کسی هستند و برای چه به این دنیا آمدهاند؟
در واقع عدهای که نمیخواهند تغییر کنند، به چنین فضاهایی روی میآورند.اگر کمی تأمل کنید، خواهید دانست همه شما برای هدف و رسالتی به این جهان پا گذاشتهاید. در عین حال که متوجه میشوید زمانِ خلق شما، خداوند به تمام فرشتگان دستور سجده داد و شما را اشرف مخلوقات عنوان کرد. بهتر است یادآوری کنم که زمان ایجاد نطفه، شما از بین میلیونها سلول برگزیده شدید تا پا به این جهان گذارید.از طرف دیگر فراموش میکنید که شما نقطه اصلی در جهان هستید و دنیا به دورتان میچرخد. بنابراین قدر خودتان را بدانید و برای خود ارزش قائل شوید. شما باید بهترین لباس (از لحاظ ظاهر و پاکیزگی) را بپوشید، بهترین زینت را برای خودتان در نظر بگیرید و محکم و با اعتماد به نفس باشید، طوری که اگر کسی شما را دید، یاد خالقتان بیفتد.طرحوارههای معیوب کودکی و انعکاس آن در بزرگی: از کودکی استانداردها یا طرحوارههایی شکل میگیرد که باعث میشود در بزرگسالی منعکس شود و فرد ضرر ببیند؛ مثلا خانمی که در دوران کودکی، پدر و مادرش از هم جدا شده و طلاق گرفتهاند، در دوران بزرگسالی احساس طردشدن دارد؛ چون از تنهایی میترسد سعی میکند سریع ازدواج کند و پس از آن در صورت زندگی غیرایدئال و ناسازگاری شوهرش، بهخاطر طرحوارههایی که از کودکی در او شکل گرفته، تن به زندگی میدهد و با وجود عذابهای متعدد جدا نمیشود، البته این به معنای تشویق به طلاق نیست؛ بلکه منظور این است که نقطه ضعف خود یعنی ترس از تنهایی را از خود دور کند. چه بسا همین ترس او باعث سوءاستفاده همسر و اذیتهای بیشتر خواهد شد.طرحواره دیگر، طرحواره وابستگی است. مثلا پدر و مادری اجازه کاری را به فرزندان نمیدهند و اینگونه کودکی که برای هر کاری به والدین وابسته بوده در بزرگی نمیتواند کار یا اقدامی را بدون وجود فرد دیگر انجام دهد.امروز بروید مقابل آینه بایستید و ۳۰ بار بگویید «دوستت دارم» سپس نتیجهاش را ببینید و به آنچه در ذهنتان مخابره میشود، توجه کنید. اگر واکنش خوبی ندیدید، بدانید که نیاز به تغییر زیادی دارید. مثلا اگر ذهنتان این ادعا را رد کرد، به دیگران حق دهید که به شما احترام نگذارند و برایتان ارزشی قائل نشوند. سعی کنید بهترین هر چیزی را انتخاب کنید. (البته نه از لحاظ قیمت، از لحاظ کیفیت). خیلی از شما بهترین انتخابها را برای فرزندتان میگذارید و از خود غافل هستید؛ این در حالی است که اگر برای خودتان ارزش قائل شوید، دیگران نیز برای شما ارزش قائل خواهند شد. همیشه بهخاطر بسپارید که شما بینظیر هستید.احساس گناه: در ردهبندی مهم دیگر دغدغه زنان که روانشناسان ذکر کردهاند، احساس گناه است.متأسفانه خیلی اوقات اغلب شما دچار گناهی میشوید که پس از ندامت از آن، همچنان بار آن را به دوش میکشید و احساس گناه میکنید.خیلی از افرادی که قتلهای زنجیرهای انجام میدهند، بهخاطر ماندن احساس گناه در آنهاست. اما اگر از ماجرای حضرت موسی اطلاع داشته باشند، چنین احساسی را با خود نخواهند داشت. آن زمان که حضرت موسی در بین دعوای دو نفر رسید و مرتکب قتل یکی از آنها شد و سالها بعد پس از ندامت و توبه از خداوند که به او ایمان داشت و میدانست که بخشنده است، خواست تا پیامبر شود و چنین شد و درخواستش اجابت شد.مادری که فرزندش را زاییده و بعدها در اثر ارتکاب به اشتباه او میبخشد، دیگر مسلم است که خداوند که خالق است، هزاران بار بخشندهتر از یک مادر است و میبخشد.برداشت غلط از مسئولیتپذیری: آدمهایی که دغدغهشان بقیه هستند، مسئولیتپذیر نیستند و این صفت را به فرزندان خود منتقل خواهند کرد؛ مثلا اگر فرزندتان خواست به مدرسه رود و فراموش کرد وسیلهای که قرار بوده همراه ببرد، وظیفه شما یادآوری نیست؛ چرا که فرزندتان همیشه به امید شما فراموشکار خواهد شد و در واقع مسئولیتپذیری در او شکل نخواهد گرفت و اینگونه حتی ممکن است نسل در نسل تکرار شود.اما نکتهای که در اینجا هم لازم است گوشزد کنم، این است که اغلب شما مادران ممکن است چنین جملهای را به فرزندان خود القا کنید که من جوانیام را برای تو گذاشتم! اما بهخاطر بسپارید که این جمله به شدت مخرب و روی ذهن فرزندتان تأثیر میگذارد؛ چرا که او با شنیدن و یادآوری این جمله احساس گناه میکند و حتی به او اینگونه تلقین میشود که خودش در آینده نیز باید جوانیاش را برای فرزندش فدا کند.بهتر است بدانید این مادران به خاطر ناآگاهی خود پیر و زمینگیر شدهاند. بنابراین قدر خود را بدانید و به خود احترام بگذارید تا دیگران نیز شما را زن قابل و شایسته احترام بدانند.