زایندهرود در جان، کالبد شهرسازانه و حافظه تاریخی اصفهان تنیده شده است؛ این روایت محمدعلی ایزدخواستی، مدیرعامل سازمان نوسازی و بهسازی شهر اصفهان است از نقش و جایگاه زایندهرود در خطه اصفهان.
زایندهرود نه متعلق به کشاورزان است نه مردم، نه کارخانجات، نه استانها! زایندهرود یک موجود زنده است که باید از سرآب تا پایاب زندهبماند که اگر به توانی زنده و زاینده نباشد، دیگر زاینده رود نیست.
یکی از توصیفهای مهیب قیامت کبرا در قرآن «وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ» است؛ یعنی سوگند به آن زمینی که پر از شکاف است. تصور کنیم در، دیوار، بام، کف، جرز، ستون، ازاره، مقرنس و قطاربندیها، مملو از ترک شده باشند!
آنچه برخی متخصصان درباره فرونشست اصفهان گفتهاند، زنگ خطری است برای آنکه مسئله جدیتر گرفته شود و پدیده فرونشست زمین را قطعا باید تهدیدی برای میراث و ابنیه تاریخی وگرانقدر اصفهان دانست.
چند سالی است که اصفهان، دچار پدیده فرونشست شده است؛ البته بر سر میزان فرونشست و تأثیرش بر بناها، بهخصوص بناهای تاریخی، اختلافنظرهایی وجود دارد؛ اما زنگ خطری برای مردم و بهخصوص مسئولان است که فکر جدی برای این مسئله بکنند.
بیآبی و خشکی زایندهرود در دو دهه اخیر، حالا میراث تاریخی اصفهان را هم تحتتأثیر خود قرار داده و باعث شده است این ابنیه تاریخی با فرونشست درگیر شوند. ردپای ترک بر برخی از این آثار، بهخوبی بیانگر این مسئله هستند و زنگ هشدار را به صدا درآوردهاند.
تیر فرونشست زمین، بالاخره به پیکر ابنیه تاریخی اصفهان نیز رسید و آنها هم از گزند این پدیده در امان نماندند. حالا، مدتهاست که زمینشناسان در رابطه با گسترش فرونشست در اصفهان و نفوذ آن به آثار باستانی، هشدار میدهند و از اثرات مخرب آن میگویند.
کشاورزان به شرایط کنونی در خصوص عدم اجرای قوانین مربوط به حوزه خود گلهمند هستند؛ قوانینی همچون توزیع عادلانه آب، خرید تضمینی محصولات کشاورزی و… که به اعتقاد این صنف یا اجرا نمیشوند یا ناقص و غلط اجرا میشوند.
زاینده رود، این روزها حال و هوای عجیب و غریبی دارد؛ رودی که به گورستانی برای میزبانی از انواع و اقسام زبالههای پلاستیکی تبدیل شده است.
«سازگاری با کمآبی» اصطلاحی است که چندسالی میشود موردتوجه کارشناسان حوزه آب قرار گرفته است؛ مفهومی که تأکید دارد بر پذیرفتن شرایط کمآبی و تلاش برای بدترنشدن وضعیت در شرایطی که منابع آب زیرزمینی کاهش یافته و امکان جبران آن وجود ندارد.
تالاب گاوخونی، سالهاست که حالوروز خوبی ندارد و در عطش بیآبی میسوزد. خشکی گاوخونی فقط زندگی انسانها را تحتالشعاع قرار نداده، بلکه در سالهای اخیر، جمعیت پرندگان مهاجر را هم نشانه رفته و باعث کاهش یا از بین رفتن تعداد زیادی از آنها شده است؛ پرندههایی که هرسال و با سرد شدن هوا مسیری طولانی را طی میکنند تا برای یک وقفه کوتاهمدت به تالاب گاوخونی برسند. ایمان ابراهیمی، فعال محیطزیست و پرندهنگر، در گفتوگو با «اصفهانزیبا» از آخرین وضعیت پرندگان و آبزیان تالاب گاوخونی میگوید.
شاید تصورش هم غیرممکن و دور از ذهن بود؛ اما پنجاه سال بعد از تصویب کنوانسیون رامسر که پیمانی بود، برای حفاظت از تالابها و حیوانات و گیاهان وابسته به آنها، گاوخونی، عروس تالابهای ایران، خشکشده و غبار فراموشی بر رخسار آن نشسته است؛ تالابی که بارها وعدهووعیدهای مختلفی در رابطه با احیای آن در رسانهها منتشر شد و تیترهای ریزودرشتی را به خود اختصاص داد؛ مثلا «تالاب گاوخونی تا پنج سال آینده احیا میشود»؛