
«همهچیز زیر آوار موند. خوشگل بودم. پنجه آفتاب. همه حسودیشون میشد. اینجا رو نبین. من بودم و یه خونه قدِ….» کلامش ناتمام میماند و اکرم میرود توی خودش.

آفانیوس اصفهانی یک گونه خاص و نادر از ماهی اندمیکی است که در چشمههای منطقه جرقویه وجود دارد و این منطقه زادگاه این گونه بسیار نادر و مختص خود است.

از قناری 500هزارتومانی تا فنچ 200هزارتومانی و عروس هلندیهای یکمیلیون تومانی؛ انواع و اقسام پرندههایی که هرچه نژادشان قویتر میشود قیمتهایشان هم بالاتر میرود.

ابوالفضل موهایش را صاف میکند. فرزانه مقنعهاش را میکشد جلو. سعید یقهاش را صاف میکند و محمد میخندد و یواشکی توی گوش همکلاسیاش چیزی میگوید.

روز پنجشنبه است و درحالیکه همه مدارس تعطیلاند، اما اینجا برای مهدی و رحمت و بچههایش بازِ باز است. صدای بابا آمد، بابا نان داد، از یکی از کلاسهای ابتدایی، خزیده و تا چند متر آنطرف تر از کلاس شنیده میشود.

آنهایی که پناه میآورند به خانه امن تعدادشان چندان در آمارهای دقیقی نمیگنجد؛ میانگینش میشود عددی که محترمانه محفوظ میماند در بایگانیهای سازمان بهزیستی اصفهان.

با مصطفی مهرآیین در دفتر کارش قرار گذاشتیم؛ پژوهشگری که سالهاست در حوزه آسیبهای اجتماعی کار میکند.

پنجشش نفرند، با شلوارهای ششجیب و هودی؛ هرکدام یک رنگ. پاتوقشان اینجاست؛ شمالیترین ضلع هتل پل؛ همانجا که به مدد بلدوزر و آهن، حالا رنگ مدرنی به خود گرفته و فضایی شده برای نسلی که دیگر شبیه هیچکس نیست.

«کار فرهنگی نان و آب ندارد.» این جمله را اهالی فرهنگ و رسانه شاید بارها و حتی از زبان همصنفیهای قدیمی خود که توانستند از رسانه پل بسازند و به اهداف خود برسند، شنیده باشند. خبرنگاری و روزنامهنگاری در ایران درآمد ندارد و همین امر باعث میشود تنها افرادی در آن بمانند که به این حرفه عشق میورزند و برای گذران امور زندگی چندان روی آن حساب نمیکنند؛ خبرنگارانی که بهرغم داشتن شرایط مالی بد، حاضر به خبرفروشی و دیگر کارهایی که برخلاف رسالتشان است نیستند و به همین میزان اندک درآمد قناعت کردهاند.