ساعت ششوربع عصر است. اولِ چهارباغ، زیر سایه درختهای حاشیه پیادهرو ایستادهام تا دوستم که قرارم با او ساعت شش بوده و حالا بیست دقیقهایست منتظرش ایستادهام، از راه برسد.