به گزارش اصفهان زیبا؛ هر اثر تاریخی شامل مکتوبات، اجسام و بناهای آثار گذشتگان، بهمثابه پل ارتباطی دیروز و امروز بوده و حفظ این میراث گرانقدر، امری لازم، واجب و ضروری است؛ اما بیعملی یا عملکرد اسفبار گذشته مسلمانان در حفظ و صیانت از این آثار و نیز قرائت خشن و تقلیلگرای سلفیت افراطی از دین که درصدد محو آثار تاریخی اسلامی است، لزوم بازخوانی مجدد ادله فقهی اسلام در صیانت از آثار باستانی و تاریخیرا دوچندان میکند؛ بــدینمــنـظـور و بهمناسبت روز جهانی میراث، «اصفهانزیبا» گفتوگویی را با دکتر حسین عزیزی، عضو هیئتعلمی دانشکده الهیات و معارف اهلبیت دانشگاه اصفهان، ترتیب داده است.
مسلمانان در آیات قرآن و روایات معصومین به مطالعه و سیر آفاق و انفس دعوت و درضمن به حفظ تاریخ فراخوانده شدهاند. با توجه به آموزههای دینی در حفظ میراث تاریخی، هیچگاه پیامبرخدا، اصحاب ایشان و نیز فقهای بزرگ، به تخریب و انهدام اثری تاریخی به جزبتها، دستور ندادند؛ حتی سکههای منقوش ایرانی و رومی، دهها سال پول رایج مکه، مدینه، عراق، مصر و شام بوده است؛ بنابراین چنانکه گفتهاند، اگر ضرورت حفظ، انتقال و بهرهمندی از آثار نیاکان را مصداقی از مفهوم پیشرفت بدانیم، بین مبانی و سنتهای اسلامی با مفهوم توسعه و پیشرفت پیوندی عمیق وجود دارد.
ادله فقهی لزوم صیانت از آثار تاریخی
دستور به کتابت، اولین مصداق از حفظ آثار گذشتگان در تاریخ اسلام است. کاربرد عبارت «تقیید العلم» یا نوشتن علم، که در همه روایات تشویق به کتابت در عصر نبوی به چشم میخورد، نقطهعطفی در «فقهالکتابه» بهشمار میرود و نیازمند تفقه و تأمل بیشتر است؛ازاینرو، در صدر اسلام، یعنی عصر پیامبر(ص) و حضرات معصومین(ع)، سنت کتابت در میان طیف وسیعی از صحابه، تابعین و اتباع آنها، روشی معروف و پذیرفتهشده بود.
صدور فرمان انحصار در کتابت قرآن و منع کتابت حدیث که از سوی یکی از صحابه و به انگیزه جلوگیری از افراط در نقل حدیث یا پیشگیری از خلط حدیث با قرآن انجام شد، هرچند توانست به بخشی از اهداف خود برسد، یعنی حدیثگرایی افراطی را مهار کند و جلوی تدوین رسمی حدیث تا اواخر قرن اول را بگیرد، شواهد تاریخی، همه حاکی از رونق جریان کتابت و یادداشتهای فراوان در خاندان پیامبر(ص)، صحابه، تابعین و اتباع آنها در همه دورههای اسلامی است.
سنت مقدس کتابت از نیمه سده دوم هجری با گسترش صنعت کاغذ در پایتخت سیاسی اسلام، یعنی بغداد، بدل به تدوین و تألیف و تصنیف شد و به این ترتیب، جوامع فقهی، تاریخی و روایی خلق شدند.
از سوی دیگر، بعد از مدتی، مفاهیم کتاب و کتابخانه بهتدریج با پدیدههای وقف، مسجد و مدرسه بههم آمیخت و به این طریق از کتب و دیگر مکتوبات تاریخی حفاظت بیشتری صورت گرفت و امکان بقای آنها افزایش یافت.
وجود آموزه سیروسیاحت در قرآن کریم
دلیل دوم فقهی صیانت از آثار اهمیت آموزه سیروسیاحت در آیات قرآن کریم است. در آیات قرآن کریم برای بیان مفاهیم سفر، جابهجایی، رفتن و ترک وطن از واژههای مختلفی همچون سیاحت، اسرا، سیر، هجرت، مرور، سفر، تقلب فیالأرض و… استفادهشده است؛ اما آنگاه که قرآن کریم، قصد دعوت آدمی به مطالعه هدفمند جهان هستی و سرگذشت انسانها را دارد، منحصرا از مشتقات ریشه «سیر» در قالب فعل امر یا استفهام تأکیدی بهره گرفته است. مشتقات ریشه سیر که ۲۷ مرتبه در قرآن تکرار شده است، به گردش آگاهانه و آزاد و هدفمند، اشاره دارد. شاید بتوان گفت که مفهوم واژه نوپدید توریسم تا حدودی به مفهوم سیر در قرآن نزدیکتر است.
در ۱۴ آیه از این آیات به نگرش در خلقت دنیا و جهان آخرت و توجه به سرانجام گذشتگان فرمان دادهشده است؛ مثلا در آیه ۱۰۹ سوره یوسف، علاوهبر بیان موارد مذکور، تعقل، خردورزی و حقشنوی، هدف اصلی سیر و نگرش در آثار پیشینیان، دانسته شدهاست. نکته مهم دیگر در این خصوص، بررسی مواضع استعمال ریشه مَرّ (روی حرف «ر» تشدید اضافه شود) در قرآن است؛ به این صورت که هرگاه از این ریشه که به مفهوم مرور و گذر بیهدف و همراه با بیخبری است، استفاده شده، این نوع گشتوگذار بلافاصله نکوهش شدهاست؛ مثلا در آیه ۱۰۵ سوره یوسف قرآن به صورت ضمنی فرمان میدهد که از گذرگاههای زمین و آسمان بیخبر نگذرید و تأمل و نگرش داشته باشید.
اما سیر در قرآن بسیاری از قلمروهای زمینشناسی، زیستشناسی، جغرافیای طبیعی و انسانی را شامل میشود؛ پس به تبع آن باستانشناسی نیز که بهعنوان شاخهای از انسانشناسی بوده و به فرهنگ و میراث مادی انسانها میپردازد، مشمول این قلمرو خواهد بود. وقتی در قرآن به مطالعه سرانجام اقوام تباهشده عاد و ثمود و قوم نوحنبی فرمان دادهشده، بدیهی است که این امر جز با مطالعه درباره آثار بهجایمانده آنها و بهرهگیری از دانش باستانشناسی مقدور نیست.
نکته مهمی که باید در این مجال به آن توجه کرد، این است که فرضیه مطالعه و نگرش درباره تاریخ و آثار گذشتگان همانند دیگر فرایض و آموزههای قرآن جاودانه و همیشگی بوده و مخاطب آن تمام انسانها در همه اعصار و قرون هستند. ضرورت سیر تاریخی قاعده همیشگی دینی است و بهمثابه اوامر خدا به صوم و صلاه ارجمند است؛ پس حفظ و حراست از میراث مادی و مکتوب گذشتگان، تکلیفی الهی و همیشگی دراینراستاست.
خوب است برای تبیین بیشتر این دلیل فقهی به سفارشهای حضرت علیبنابیطالب(ع) به فرزندش امامحسن(ع) در وصیتنامه خود اشاره کنم. ایشان به فرزند خویش دستور میدهد که در سرزمین و آثار گذشتگان سیر کند و در رفتارشان بهدقت بنگرد و بیندیشد.
امامعلی(ع) تصریح میکند: «من در اخبار گذشتگان نگریستم، در آثارشان سیر کردم و اندیشیدم؛ آنگونه که گویا یکی از آنان شدم و با اول و آخرشان زیستم.» لذا میتوان گفت که امیرالمؤمنین علی(ع) به دو نوع مطالعه تاریخی سفارش کردهاند: اول، مطالعه نظری در اخبار و دوم، مطالعه میدانی و عینی در دیار و آثار. بدیهی است که لازمه مطالعه نظری و عینی در اخبار و آثار، حفظ، صیانت و انتقال آنها به نسلهای بعدی است.
سیره فاتحان صدر اسلام
دلیل سوم در لزوم صیانت از آثار تاریخی، توجه به سیره فاتحان صدر اسلام بود. در جنگهای صدر اسلام بر لزوم حفظ و عدم تخریب آثار و بناهای برجسته تأکید میشده است؛ بهعنوانمثال، سعدبنابیوقاص، فرمانده سپاه فاتحان عرب، آنگاه که به کاخ سفید مدائن وارد شد، نه تنها آن را تخریب نکرد، بلکه به محض ورود، آیات ۲۵ تا ۲۸ سوره دخان را قرائت کرد و هشت رکعت نماز فتح در این ایوان بهجای آورد؛ سپس در این مکان نماز جمعه را اقامه و ایوان خسرو را به نمازخانه تبدیل کرد و نگارههای برجسته مردان و اسبان را که بر دیوارههای کاخ بود، به حال خود واگذاشت و تغییر نداد.
ابنعربی نقل میکند که پساز ورود حضرت علی(ع) به عراق، ایشان به مدائن آمد و با دیدن ایوان کسری گریست و آیه ۵۲ سوره نمل را تلاوت و عظمت این آیات را گوشزد کرد؛ پس از آن، آیاتی را که سعدبنابیوقاص در روز فتح این مکان خوانده بود، تلاوت فرمود. حــضــرت علیابنابیطالب(ع) ایوان کسری را آیه و نشانه معرفت میدانست و با همین دیدگاه آن را به مصلا و معبد تبدیل کرد.
نقل کردهاند که در ۱۴۶ قمری، تنظیم نقشه شهر بغداد برعهده خالدبن برمک گذارده شد. خلیفه آن زمان، منصور، درباره تخریب مدائن و ایوان خسرو با یاران خود هماندیشی کرد و همگان او را به تخریب آن ترغیب کردند؛ اما خالدبن برمک که فارس و ایرانی بود، موافقت نکرد و گفت: این کاخ از نشانهها و آثار اسلام و فتوح عرب است و هر بینندهای با دیدن این آثار، نقش منحصر دین در زوال دولتمردان این دیار را دریافت میکند.
افزون بر این، ایوان این مکان، مصلا و نمازخانه علیابنابیطالب(ع) بوده است؛ اما خلیفه، نظر خالد را نپذیرفت و او را به ایرانیگری متهم کرد و دستور تخریب کاخ سفید را داد؛ ولی پساز مدتی بهعلت پرهزینهبودن تخریب از تصمیم خود منصرف شد (طبری، ۱۹۶۷ م، ج۷، ص۶۵۱). این سیره صحابه بهروشنی بر ضرورت صیانت و بلکه قداست مواریث و بنیادهای تاریخی اشاره میکند؛ هرچند متأسفانه کارگزاران خلافت اسلامی به تدریج از این سنت فاصله گرفتند و برخی از آثار به بوته فراموشی سپرده شد.
دستور به زیارت مرقد اولیای الهی
دلیل چهارم لزوم صیانت، دستور به زیارت مرقد اولیای الهی است. اگر از کجتابیهای فکری و فقهی وهابیت بگذریم، امت اسلامی از گذشته تا به امروز، تردیدی در مشروعیت زیارت مرقدی انبیا و اولیای الهی نداشته است.
مرحوم شیخ جعفر کاشفالغطا در این زمینه، پاسخ عالمانهای به اندیشههای ابنتیمیه و محمدبن عبدالوهاب مبنی بر عدم مشروعیت زیارت قبور اولیای الهی داده و بیاساسبودن دعاوی آنان را بهصورت روشمند با تکیه بر قرآن و سنت، اثبات کردهاست. در همه جوامع فقهی شیعه امامیه از کتاب الکافی تا استبصار شیخ طوسی، پساز ابواب مناسک حج، بابی به زیارت پیامبر(ص) و اهلبیت(ع) اختصاص یافته است.
بدیهی است که انجام مناسک جمعی حج و زیارات، در پرتوی تأمین امنیت، گسترش اماکن، حفظ و توسعه آثار و ابنیه دینی امکانپذیر است. شاید برای ساخت و توسعه و تعمیر مزار اهلبیت و اولیای الهی، دلیلی جامعتر از این همه روایات زیارت نتوان یافت.
دستور به تبرکجستن از آثار اولیای الهی
عامل بعدی در حفظ و صیانت ازآثار تاریخی اعتقاد مسلمانان به تبرکجستن از آثار اولیای الهی است.
تبرکجستن صحابه به آثار پیامبر(ص)، بر نگهداری آثار تاریخی آن زمان، تأثیر مهم و مثبتی بر جای گذاشته است. در گزارشهای مرحوم احمدی میانجی در کتاب التبرک با بهرهگیری از منابع اولیه، پژوهشهای جامعی دراینباره ارائه شده که نشاندهنده نقش علاقه و اشتیاق صحابه و مسلمانان به آثار نبوی در حفظ آثار تاریخی است؛ مثلا صحابی پیامبر(ص)، اهتمام ویژهای در نگهداری و تبرکجستن به منبر، قدح آب و دیگر اثاث منزل ایشان از خود نشان میدادند و در حفظ و صیانت از آنها کوشا بودند.
وسایلی همچون عصا، لباس، ردا، کسا، انگشتر، عمامه، شمشیر و زره ازجمله لوازم شخصی پیامبر(ص) بود که تا قرن هشتم قمری نیز موجود و نگهداری میشد.
نقش سنت وقف در حفظ و پایداری آثار
هرچند وقف و احسان پایدار، منحصر به جوامع اسلامی نبوده و در تمام کشورهای غربی و حتی نقاط دورافتاده استرالیا، آفریقا و آمریکای جنوبی سنت رایجی بوده است، در جوامع اسلامی، این سنت جایگاه ویژه و کاربردی در تأمین نیازهای اجتماعی و فرهنگی جامعه همچون نشر آیین و مذهب، فقرزدایی و توسعه مراکز علمی، آموزشی، خدماتی و امدادی، ایجاد فرصتهای شغلی مناسب، انتشار کتاب و توسعه کتابخانه، رونق گردشگری و آبادی شهرها دارد.
در ایران بیشترین موقوفات، مربوط به مراکز دینی همچون مساجد، حسینیهها، آستان قدس رضوی و امامزادگان است. پساز آن، مراکز علمی و کالاهای فرهنگی همچون کتاب، بیشترین موقوفات را به خود اختصاص داده است.
وقفهای عامالمنفعه مانند ساخت پل، آبانبار، کاروانسرا و بیمارستان در رتبه سوم موقوفات قرار دارد؛ پس سنت وقف در ایجاد، حفظ و صیانت از آثار و میراث تمدنی و فرهنگی، نقشی تضمینی و امدادی دارد. سنت وقف، دیرینهترین همگرایی را با تأسیس و حفظ مساجد و اماکن مقدس داشته و سبب ماندگاری بخش بزرگی از میراث تاریخی مسلمانان شدهاست.
قداست ذاتی مساجد و معابد
آخرین دلیل فقهی لزوم صیانت از آثار باستانی احکام مربوط به فقه مساجد است.
در طول تاریخ تمدن اسلامی، مساجد و سپس مسجدمدرسهها، کانون امن علم اندوزی و کتاب خوانی بودهاست. در قرآن و فقه اسلامی، مساجد و معابد، قداست ذاتی دارند.
در کتاب خدا، جایگاه و نقش حیاتی معابد و مساجد آنچنان والاست که حفظ و صیانت از آن، دفاعی مقدس و امری ضروری است (آیه ۴۰، سوره حج). از سوی دیگر، ستمکارترین و بدفرجامترین انسانها، کسانی دانسته شدهاند که از بردن نام خدا در مساجد جلوگیری کردهاند و سعی در ویرانی آنها داشتهاند (آیه ۱۱۴، سوره بقره).
بهمحض ساخت یک مسجد و قصد انتفاع عمومی از آن، آنجا از ملکیت شخصی خارج میشود و مانند وقف، جز در مواقع ضروری، هیچکس نمیتواند تصرفی برخلاف مصالح و بقا در آن بکند؛ بنابراین مسجد به حکم آنکه وقف عام است، ثبات و بقا دارد و همواره از آن صیانت میشود. ذکر این نکته ضروری است که از میراث گذشتگان آن بخشی که به نمادهای دینی تعلق دارد، بیشاز دیگر آثار، مورد توجه، حفظ و صیانت واقع شدهاست؛ لذا هم در تعداد و هم در میزان ماندگاری و پایداری از دیگر آثار تاریخی پیشی گرفته است. وجود طیف فراوان کلیساها، مدرسههای دینی، مزارات، مجسمهها و دیگر نمادهای دینی شاهد این ادعاست.