«قمر بانو»؛ زنی که تنور را سنگر کرد

کتاب «قمر بانو» حاصل قلم مشترک فضل‌الله صابری (صابر) و رضا اعظمیان جزی، اثری است که از دل خاطرات و روایت‌های ناب دوران دفاع مقدس زاده شده است.

تاریخ انتشار: ۱۱:۰۳ - سه شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
«قمر بانو»؛ زنی که تنور را سنگر کرد

به گزارش اصفهان زیبا؛ کتاب «قمر بانو» حاصل قلم مشترک فضل‌الله صابری (صابر) و رضا اعظمیان جزی، اثری است که از دل خاطرات و روایت‌های ناب دوران دفاع مقدس زاده شده است.

ایده نگارش این کتاب زمانی شکل گرفت که نویسندگان در حال تدوین زندگینامه سرداران شهید شهر گز برخوار بودند.دو تن از این شهدا، فرزندان بانوی مقاوم و ایثارگر، حاج قمر بانو، بودند. در جریان گفت‌وگو با دکتر سید حسن هاشمی، فرزند این مادر فداکار، خاطراتی از روزهای آغازین جنگ تحمیلی و نقش حاج قمر در پشتیبانی از جبهه‌ها بازگو شد.

او روایت کرد که سید اکبر، فرزند بزرگ حاج قمر، در نخستین روزهای جنگ راهی منطقه دارخوین شده بود. مادر که نمی‌دانست چگونه نان برشته را به جبهه ارسال کند، چند کیسه نان آماده کرد تا سید اکبر در مرخصی آن‌ها را برای همرزمانش ببرد. همین اقدام ساده، نقطه آغاز تشکیل ستاد پشتیبانی بانوان شهر گز برخوار شد. اما اوج ایثار حاج قمر در روز تشییع سید اکبر، شهید عملیات بدر، نمایان شد.

آن روز، همچون همیشه، پشت تنور ایستاد تا نان جبهه را آماده کند و سپس کار را به دیگر مادران شهید از جمله ربابه ضیایی (ربابه مسیح)، مریم حکیمیان، زینب علیمرادی، بیگم ناظریان، فاطمه بخشنده و دیگر بانوان ایثارگر سپرد و راهی مراسم شد.در مراسم تشییع سید عباس، دیگر فرزند شهیدش، حاج قمر تا زمانی که بیش از ده قدح خمیر را به تنور نچسباند، اجازه حرکت پیکر شهید را نداد.

این صحنه‌ها، نماد مادرانگی، مقاومت و عشق بی‌پایان به وطن‌اند. کتاب «قمر بانو» نه فقط یک زندگینامه، بلکه سندی زنده از نقش بی‌بدیل زنان در پشتیبانی جنگ و تربیت نسل‌های ایثارگر است. خواندن این اثر، ادای احترام به مادرانی است که ستون‌های پنهان پیروزی‌اند.

آغاز یک حرکت مردمی از دل یک مطبخ ساده

در روزهای نخستین جنگ تحمیلی، سید اکبر، فرزند حاج قمر، راهی منطقه دارخوین و خط شیر شد. در همان روزها، حاج قمر با آرد و هیزمی که حاج سیدابراهیم برای پخت نان خانواده تهیه کرده بود، در مطبخی کوچک و دشوار که بیش از ده پله بلند داشت، چندین کیسه نان برشته پخت.

حمل آرد، آب و هیزم در آن شرایط، کاری طاقت‌فرسا بود، اما حاج قمر با اراده‌ای مثال‌زدنی آن را انجام داد. وقتی سید اکبر در مرخصی به خانه بازگشت، با نگاهی پر از امید به مادر گفت: «مامان، نمی‌دونم چطور، ولی هر طور شده این نون‌ها رو برسون به بچه‌های جبهه.» همین جمله، نقطه آغاز یک حرکت مردمی شد. با گذشت شش ماه از جنگ، حاج قمر دریافت که این نبرد قرار نیست به‌زودی پایان یابد. او به دیدار فرمانده سپاه، حاج آقا پناهنده رفت و درخواست کرد مکانی برای پخت نان خشکه جهت ارسال به جبهه‌ها معرفی شود.

یکی از خانه‌های مصادره‌ای که خوشبختانه تنوری در یکی از اتاق‌های مطبخش داشت، انتخاب شد.فردای آن روز، حاج قمر با چادر به کمر بسته، اطراف تنور را تمیز کرد. شب قبل نیز با چند بانوی دیگر از جمله مادرش، خواهرش فرخنده یزدانی، ربابه مسیح، زینب علیمرادی، خانم مظفری و چند نفر دیگر هماهنگ کرده بود تا برای پخت نان به کمکش بیایند.

اینجا بود که ستاد پشتیبانی بانوان، در جوار سپاه، به‌طور رسمی با مسئولیت حاج قمر آغاز به کار کرد.جنگ هنوز یک‌ساله نشده بود که ده‌ها زن دیگر نیز برای کمک به این حرکت پیوستند. حاج قمر با رایزنی با آقای رمضان‌الله‌وکیل که در جبهه مسئولیت داشت و در دفتر جنگ اصفهان نیز نفوذ کلام داشت، توانست آرد صنعتی و هیزم‌هایی را که شهرداری‌ها از هرس درختان جمع کرده بودند، برای استفاده در ستاد فراهم کند.

این روایت، نه فقط شرح یک اقدام ساده، بلکه سندی از شکل‌گیری یک جریان مردمی و زنانه در پشتیبانی از جبهه‌هاست. کتاب «قمر بانو» با چنین خاطراتی، تصویری زنده از نقش مادران در دفاع مقدس ترسیم می‌کند؛ زنانی که با دستان خود، نان پختند و با دل‌هایشان، امید را به خط مقدم رساندند.