به گزارش اصفهان زیبا؛ روشنفکران، روحانیون و نسل جوان امروز ایران یعنی دهههشتادیها، همواره نظرهای متفاوتی راجعبه تفکرات و آثار دکتر علی شریعتی ارائه میدهند.
روشنفکران، بسته به سکولار یا مذهبی بودن، گاهی شریعتی را نقد و گاهی از او حمایت کردهاند؛ روحانیون نیز در مواضعی در خصوص دیدگاههای خاص شریعتی منتقد بوده و گاهی به بهانه مبانی ایدئولوژیکی وی، او را ستودهاند.
نکته جالبتوجه این است که جایگاه شریعتی در میان دهههشتادیها نیز جایگاهی فراتر از آنچه ذکر شد، نیست. برخی از آنها منتقدان جدی دکتر شریعتی بوده و تفاوت موجود در دیدگاههای نظری او با نحوه زندگی عملیاش را بهشدت نقد میکنند.
این فرازوفرودها در مقبولیت اجتماعی دکتر علی شریعتی سبب شد تا «اصفهانزیبا» در سالگرد درگذشت ایشان، مصاحبهای را با علی ربانی، عضو هیئتعلمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان، ترتیب دهد.
نمود شخصیت و اندیشههای دکتر علی شریعتی را بدون لحاظکردن بازنماییهای رسانهای از ایشان تبیین کنید.
مرحوم شریعتی در دهه ۵۰ با تألیف آثار متعدد، دیدگاه خود راجعبه اسلام و مشکلات اجتماعی ایران را مطرح کرد. تحلیلهای نظری و چالشهای فکری که مرحوم شریعتی به بررسی آنها پرداخت، سبب شد تا در طبقه روشنفکران مسلمان، به شخصیتی کاملا شناختهشده تبدیل شود.
این دسته از روشنفکران معتقد بودند که باید با اندیشهها و افکار نو مواجه شد و در مسیر حل آنها از دین نیز بهره گرفت. این افراد همواره نگاه دردمندانه و متعهدانه به جامعه ایران و جامعه مسلمانان داشتند و با بهرهگیری از عنصر عقل و آمیختن آن با میراث دینی، درصدد حل مشکلات جامعه بودند.
حس تعهد و علاقهمندی این روشنفکران برای حل مشکلات ایرانیان از طریق دین، پدیدهای مطلوب و پسندیده بود؛ اما گاهی عدمشناخت کامل آنها از دین اسلام، سبب ارائه قرائت و برداشتهای نادرست از آن و بروز نقدهای جدی از سوی اندیشمندان اسلامی میشد.
در دهههای ۵۰ و ۶۰، خوانشها و تحلیلهای متفاوت شریعتی راجعبه اسلام که بعضا آمیخته با دیدگاههای غربی خصوصا سوسیالیستی و مارکسیستی بود، توجه جامعه را به خود معطوف کرد. تفکر اگزیستانسیالیسم هم، رگههایی در اندیشههای دکتر شریعتی داشت و مناقشههای جدی را بر سر میزان تعهد او به اسلام پدید آورد؛ چرا که او چیزی را به جوانان بهعنوان اسلام معرفی کرده بود که با واقعیت اسلام فاصله داشت.
اما بههرحال تأثیر شگرفی را که دکتر علی شریعتی بر اندیشه نسل جوان و دانشجوی دهه ۵۰ گذاشت و سبب ظهور خیزشهای انقلابی و انگیزههای اسلامی برای وقوع انقلاب اسلامی در ایران شد، نمیتوان نفی کرد. از نظر علم جامعهشناسی، اندیشههای شریعتی نوعی مانیفست و بیانیه برای فعالیتهای انقلابی مبتنی بر اسلام محسوب میشود. بزرگانی از این علم، همچون مرحوم دکتر توسلی و دکتر رفیعپور، تحلیلهای جالبتوجهی درباره این موضوع بیان داشتهاند.
نمونههایی از انتقادهایی را که عالمان دینی و روحانیون به اندیشههای مرحوم دکتر علی شریعتی داشتند، بیان فرمایید.
یکی از اندیشمندان دینی و روحانیون برجستهای که تألیفهایی در نقد تفکرات شریعتی ارائه داده، استاد شهید، مرتضی مطهری است.
توضیح اینکه دیدگاه شریعتی در احیای اسلام، برگرفته از اندیشههای روشنفکری اقبال لاهوری بود که بعدها در دو جلد کتاب، به نام «ما و اقبال» منتشر شد؛ اما استاد مطهری پذیرش مطلق این جریان را نادرست میدانست و به بررسی جنبههای مثبت و منفی آن پرداخت؛ مثلا ایشان در جلد پنجم از کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، نقاط ضعف شناخت اقبال لاهوری از فلسفه اسلامی و خصوصا فلسفه صدرالمتألهین را بیان کرده است.
ایشان همچنین در یادداشتی که با عنوان کتاب حاشیههای استاد مطهری بر آثار دکتر شریعتی منتشر شد، به نقد مبانی اسلامشناسی شریعتی پرداخت. در بخشی از کتاب، نقدهایی را نیز متوجه کتاب اسلامشناسی شریعتی کرده و پیشاز اینکه آن را کتاب اسلامشناسی بداند، آن را کتاب اسلام سرایی دانستهاند که نگارشی ادیبانه از اسلام ارائه داده و مطالب آن در بیان محتوای اصیل دین کافی نبوده است.
استاد مطهری همچنین نقدهایی جدی بر سخنرانیهای شریعتی با موضوع «حسین(ع)، وارث آدم» داشته و ارائه شخصیت امامحسین(ع)در فضایی کمونیستی و تضاد طبقاتی را نادرست و مذموم دانسته است؛ اما روحانیونی همچون دکتر بهشتی و مقام معظم رهبری در کنار پذیرش نقدهایی بر آثار شریعتی در مجموع، ارزیابی مثبتی از شخصیت و اندیشههای او دارند و او را بهسبب تأثیرگذاری بر تفکرات نسل جدید، دغدغهمندیهای دینی و کوشش در جهت رفع انحطاط جوامع اسلامی ستودهاند.
نسبت اندیشههای دکتر شریعتی با جریانهای روشنفکری معاصر در ایران چگونه ارزیابی میشود؟
روشنفکران ایران را میتوان به چند دسته تقسیمبندی کرد: گروه اول، روشنفکران سکولاری هستند که به حذف کامل دین از عرصههای اجتماعی و فردی معتقدند. آنها تصور میکنند که دین از تأمین نیازهای دنیوی ناتوان بوده و افیون جامعه است و نمیتواند معضلهای جامعه را حل کند؛ لذا باید به حاشیه رانده شود.
گروه دیگر، به روشنفکران دینی معروف هستند که دکتر شریعتی به این گروه تعلق دارد. آنها معتقدند که برای حل معضلها و بحرانهای جامعه درعین منظورکردن اندیشههای نو از دین نیز باید بهره گرفت. تفکرهای مرحوم شریعتی با اندیشههای روشنفکران سکولار، زاویه داشت.
شاید بتوان تفاوت اندیشههای دکتر شریعتی با روشنفکران معاصر را به این ترتیب دانست: دکتر شریعتی کاملا موافق ایدئولوژی دینی بود و اعتقاد داشت که بهترین تعریف برای دین آن است که دین را بهعنوان یک ایدئولوژی در نظر بگیریم؛ همچنین او بر روحیه و اخلاق انقلابی تأکید میورزید.
شریعتی همواره به این جمله اقبال که اجتهاد را موتور حرکتی تشیع میدانست، معتقد بود و اسلام را در حل معضلهای جدید بشری راهگشا میدانست. چالش شریعتی با روحانیت نیز چالش با عالمان دینی محسوب نمیشد؛ بلکه شریعتی با عالمانی مخالفت میکرد که از دین بهعنوان یک فرهنگ و نه بهعنوان یک ایدئولوژی یاد میکردند.
این در حالی بود که روشنفکران سکولار معتقد بودند که دین صرفا تحمیق تودههاست. آنها در بهترین حالت، دین را امری فردی میدانستند و دین را بهعنوان کنشگری اجتماعی نمیپذیرفتند؛ اما شریعتی قائل به پیوند بین دین و ایدئولوژی بود.
مناقشههای سالهای اخیر بر سر اندیشههای دکتر علی شریعتی چه ماهیتی دارد و از سوی کدام جریان تقویت میشود؟
مخالفتهایی که در دهههای اخیر با افکار، آثار و اندیشههای دکتر شریعتی آغاز شده، نمونهای از طنزی تاریخی است.
جریان روشنفکری امروزی که عمدتا همان روشنفکران سکولار هستند، دیدگاههای اسلامی و انقلابی شریعتی را برنمیتابند. اینان سالها پیش نیز تفکرهای دکتر شریعتی را به بهانه ایدئولوژیک بودن موردحمله قرار میدادند.
پس از گذشت چندین دهه، دکتر علی شریعتی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به دلیل تمسک به اسلام برای رفع معضلها و ایدئولوژیکبودن موردمخالفت شدید، تمسخر و استهزای گسترده واقع شدهاست. همانهایی که پایبندی شریعتی به اسلام برای رفع معضلهای جامعه را برنمیتافتند، اکنون نیز مجددا پساز گذشت سالها، شریعتی را به دلیل اتخاذ مواضع دینی متهم میکنند.