به گزارش اصفهان زیبا؛ در این چند سال اخیر و علی الخصوص پس از فروکش کردن تب ویروس داعش به پاس مجاهدتهای ائتلاف مقاومت در منطقه به فرماندهی سیدالشهدای جبهه مقاومت، شهید حاج قاسم سلیمانی، روایتهایی بسیار از روزنامهنگاران و نویسندگان و مستندسازان مختلف از سراسر جهان درباره داعش نوشته و منتشر شده است؛ افراد علاقهمندی که به دلایل و انگیزههای متفاوت پا به مناطق درگیر یا آزادشده از دست داعش میگذارند تا روایتهایی دستاول و بیواسطه از نحوه حکومت، زندگی درون داعش یا اسارت در چنگال داعش را منعکس کنند؛ روایتهایی که گاه از سمت بعضی کشورهای غربی، اتفاقا با انگیزه تحریف واقعیتها و وارونه جلوه دادن حقایق موجود در میدان همراه بود و به همین سبب فضای نسبتا غبارآلودی در کتابهای این حوزه شاهد بوده و هستیم.
محمود جوانبخت، نویسنده، کارگردان و مستندساز قدیمی کشورمان که تحصیلات دانشگاهی تاریخ دارد، اخیرا کتابی را منتشر کرده است از یکی از غریبترین و مظلومترین مردم تحت ستم داعش که کمتر از آنها شنیدهایم.
کتاب «زخم روی زخم» روایت مظلومیت، مبارزه و مقاومت ترکمانان یا همان ترکهای شیعه عراق است که فجیعترین جنایتها از داعش را به خود دیدهاند و صدای مظلومیتشان به گوش دنیا نرسیده است.
ترکهای عراق تقریبا مشابه ترکهای ایران صحبت میکنند و فقط مقداری لهجههایشان با ترکهای ایران فرق میکند.
در راهپیمایی بزرگ اربعین که یک گردهمایی تمدنی شیعه است، بسیار به چشممان خورده است که دو نفر ترکزبان، یکی اهل ایران و یکی اهل عراق با هم، همسفر شده و بهآسانی با هم ارتباط برقرار میکنند.
به همین سبب آقای جوانبخت که خود نیز اصالتا اهل اردبیل و ترکزبان است، توانسته بهراحتی به آن منطقه سفر کرده و با آن مردم ارتباط برقرار کند و شنونده مصیبتها و آلام و دلاوریهایشان در میدان نبرد با داعش باشد.
مردمی که اگر مقاومت و مجاهدتهای آنان نبود، روند پیشروی داعش در اوایل شرارتهایش سرعت بسیار بیشتری میگرفت و اگر دژ مستحکم ترکمانان نبود، داعش میتوانست به راحتی به شهر نفتی کرکوک و شهر زیارتی سامرا برسد و آن موقع معلوم نبود چه به سر منطقه میآید.
اگر ثروت نفتی هنگفت موجود در کرکوک و شمال عراق، به دست داعش میافتاد یا میتوانستند به شهرهای مهم و حساس مذهبی سامرا و کاظمین تسلط پیدا کنند، کار داعش به این زودیها تمامشدنی نبود و قطعا جغرافیای منطقه با تغییر بزرگی همراه میشد.
ولی آن مردم مظلوم و مقاوم با دادن شهدای بسیار و با دست تقریبا خالی، ابتدا مقابل پیشروی داعش میایستند و سپس با پشتیبانی حشدالشعبی عراق و کمکهای فرماندهی و لجستیکی حاج قاسم عزیز، میتوانند حتی مناطق تصرفشده را آزاد کنند و به شهر ترکماننشین شیعه عراق، یعنی شهر بشیر، که شاهد خونریزیها و تلفات فراوانی شده بود برگردند.
کتاب از لحاظ اصول نویسندگی صرف، نه میشود گفت ضعیف است و نه میشود گفت قدرتمند است. به نظرم میشد با دقت و ظرافت بیشتری بخش نوشتاری کتاب را پر و پیمان کرد و در این موضوع قطعا جای کار دارد.
جملات بدون خاتمه زیادی در کتاب دیده میشود و نویسنده در قسمتهای متعددی از کتاب یکهو با عبارت «بگذریم…» جمله را نیمهتمام گذاشته و رها کرده است و این مسئله خواننده را اذیت میکند.
اما در بخش محتوا، «زخم روی زخم» انصافا در اوج قرار دارد و محتوای دستاول و پر از رنج و مصیبت و شهامت و مقاومت آن، جور قالب نسبتا ضعیف آن را میکشد.
با خواندن «زخم روی زخم» احتمالا در بسیاری از قسمتهای کتاب، اشک به گوشه چشمتان خواهد دوید و شاید بعضی اتفاقات و ماجراهای واقعی کتاب را از یاد نخواهید برد.
روایت ذبح یکی از جوانان رشید شهر بشیر از زبان پدر شهید، و اسارت و شهادت دو نفر از دختران نوجوان آن شهر، حقیقتا سخت و جانکاه است و پر از مظلومیت و درد.
این کتاب را نشر جامجم که در یکی از درخشانترین دورههای فعالیت خود به سر میبرد، چاپ و منتشر کرده است.
در کل، پیشنهاد میکنم اگر علاقهای حتی اندک به جریانات منطقه و مقاومت و حوادث داعش دارید یا میخواهید روایتی دستاول و بدون واسطه از مقاومت مقابل داعش بخوانید، «زخم روی زخم» را در لیست مطالعه قرار دهید.