به گزارش اصفهان زیبا؛ تمام آنچه این روزها و روزهای پیش از این راجع به فلسطین شنیدیم و دیدیم و هرچه بعد از این خواهیم دید و شنید، همه عکسها و صوتها و فیلمها و خبرهایی که این روزها از فلسطین به دست ما میرسند، هیچکدام ما را به دل حادثه نمیبرند.
همه ما جایی هزاران کیلومتر دورتر از دل ماجرا به تماشا ایستادهایم. ما درد را، رنج را و غربت را نمیچشیم؛ میبینیم. شاید سالها بعد، از دل این جنگ، از دل این طوفان، شاعری، نویسندهای، کسی، سر برآورد و به روایت این روزها بنشیند. شاید شنیدن بیواسطه آنچه این روزها به واسطه دوربینها میشنویم، از زبان کسی که آنها را میبیند، کمی فاصله ما را با واقعیت کم کند.
این اتفاقی است که در کتاب «بازگشت به رامالله» افتاده است. مُرید برغوثی، شاعری فلسطینی که طعم تلخ تبعید و دوری از وطن را سالها و سالها چشیده، راوی این کتاب است.
مرید برغوثی 1944 در دیر غسانه، جایی در نزدیکی رامالله، به دنیا آمد. این شاعر فلسطینی در 1996 پس از 30 سال تبعید، به کشورش بازگشت. «بازگشت به رامالله» روایت همین بازگشت است.
بعد از طی دورهای از مذاکرات مخفیانه، سال 1993 بود که پیمان اسلو بین اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین منعقد شد.
این پیمان گامی آغازین برای حل کامل منازعهها میان دو طرف به حساب میآمد.
پیمان اسلو که جایزه صلح نوبل را برای یاسر عرفات و شیمون پرز به ارمغان آورد، از بندهای مختلفی تشکیل شده بود. بسیاری این قرارداد را ننگین میدانند و دلایل مختلفی برای این عقیده خود دارند.
یکی از این دلایل، آن است که سازمان آزادیبخش فلسطین، که خود را جنبشی برخاسته از میان پناهندگان میدانست، بهعنوان یکی از طرفین این پیمان، در این قرارداد به مسئله پناهندگان تنها بهعنوان یک مسئله دائمی اشاره میکند. درنهایت اینکه این قرارداد، موجبات بازگشت برخی از فلسطینیان پناهنده و در تبعید را به وطنشان فراهم میکند؛ آن هم با هزار اما و اگر و در وضعیتی خفتبار که نیازمند تأیید دشمن (اسرائیل) است.
قرارداد اسلو مقدمهای برای بازگشت مرید برغوثی به وطن بود، وطنی که بهسختی میشد نام وطن را روی آن گذاشت. آنچه مرید برغوثی بعد از بازگشت میدید، این بود که برای ورود به کشور خودش، برای سفر به شهر خودش، برای دیدار با خانوادهاش و برای کوچکترین مسائلی که در وطن خودش میخواهد رقم بزند، باید از غریبهها اجازه بگیرد.
غریبهها باید به او و هموطنانش اجازه ورود به کشورشان را بدهند، غریبهها باید اجازه عبورومرور به آنها بدهند، غریبهها باید اجازه زیارت قدس را بدهند، غریبهها باید اجازه تأسیس کارگاه و کارخانه بدهند، غریبهها حق دارند هرجا که میخواهند شهرک و خانه بسازند، غریبهها پرچم مخصوص خود را دارند که میتوانند آن را در هر کجا که میخواهند به اهتزاز! دربیاورند.
اواخر قرن بیستم، حدود 1997 بود که کتاب «بازگشت به رامالله» منتشر شد و بعد از استقبال گسترده مخاطبان، جایزه ادبی نجیب محفوظ را برای نویسندهاش به ارمغان آورد.
بیایید دلایل مختلف این استقبال را با هم بررسی کنیم. نثر روان و شاعرانه، از مهمترین دلایلی است که میتوان برای موفقیت این کتاب ذکر کرد.
مرید برغوثی بدون استفاده از کلمهها و عبارتهای پیچیده مینویسد و گاهگاه از تشبیههای خیالبرانگیز استفاده میکند و عاطفه مخاطب را چنان (همانگونه که شاعران به آن معروفاند) تحتتأثیر قرار میدهد که خواننده نتواند بهراحتی قلم برغوثی را از خاطر ببرد.
این شاعرانگی بهخصوص در قسمتهایی که برغوثی افکار و خاطرههای خود را با خواننده به اشتراک میگذارد، تأثیرگذاری بیشتری پیدا میکند؛ ترجمه کتاب نیز به خوبی توانسته است این نثر شیوا و شاعرانه را به مخاطبان منتقل کند.
دلیل دیگری که میتوان برای استقبال گسترده از این کتاب ذکر کرد، موضوع و سوژه آن است. مرید برغوثی با انتخاب سوژه پناهندگان و پرداخت به آن، ما را به دل زندگی فلسطینیان میبرد؛ جایی که کمتر از آن میتوان سراغی در اخبار و رسانهها گرفت؛ از رفتوآمدهای خانوادگی گرفته تا ثبتنام در دانشگاه و مسائل ریز و درشت زندگی روزمره.
این مواجهه مستقیم در دل سرزمینهای اشغالی، تصویر جدیدی را از آنچه بر مردم ستمدیده فلسطین میگذرد، به ما نشان میدهد؛ تصویری که غربت در آن معنای تازهای دارد. غربت در این تصویر، احساسی است که برای چشیدن آن نیازی به رفتن به سرزمینهای بیگانه نیست؛ کافی است در خانه یا کوچه و محله و شهر و کشور خود باشید!
«بازگشت به رامالله» تصویری نزدیکتر، دقیقتر و پرجزئیاتتر از فلسطین را به ما نشان میدهد، تصویری که پیش از این کمتر دیده و شنیدهایم، تصویری بیفاصله از دل واقعیت که محدود به زمان جنگ و اخبار شهادت و عملیاتهای انتحاری نیست؛ بلکه عمق زندگی روزمره را به ما نشان میدهد. مطالعه کتاب «بازگشت به رامالله» را به تمامی افرادی که درزمینه کتابخوانی حرفهای هستند یا نیستند، میتوان پیشنهاد کرد.