منم مهمان سفره یک‌ دوست

موقع پایین‌آمدن از پله‌ها تصمیم می‌گیرم تا یک عکس یادگاری از این مهمانی داشته باشم؛ عکسی یادگاری برای روزهایی که به احتمال زیاد دلم برای چنین لحظاتی تنگ می‌شود.

تاریخ انتشار: 09:38 - دوشنبه 1401/11/17
مدت زمان مطالعه: 2 دقیقه
منم مهمان سفره یک‌ دوست

موقع پایین‌آمدن از پله‌ها تصمیم می‌گیرم تا یک عکس یادگاری از این مهمانی داشته باشم؛ عکسی یادگاری برای روزهایی که به احتمال زیاد دلم برای چنین لحظاتی تنگ می‌شود. برای دقایقی که به قول راضیه، مهمان ویژه سفره امام رضا شده‌ایم.

مهمان سفره امام رضا شدیم؛ آن هم از راهی که نفهمیدیم آخر چطور شد! در آن چند روزی که راهی مشهد شده بودیم، هر روزش را دعا کردیم که یعنی می‌شود بالاخره این‌بار پای ما هم به مهمان‌سرای حضرت برسد؟

هر روز بوی قورمه و قیمه کل صحن را پر می‌کرد و سهم ما فقط بوی غذا بود و دلمان پر می‌کشید برای غذای حضرتی. ما که نذر و نیازهایمان را برای نهار کرده بودیم؛ اما از همان راهی که نفهمیدیم چطور شد، خبر رسید که مهمان صبحانه شده‌ایم.

به هرحال سعی کردیم صبحانه را هم جزو وعده‌های غذایی محترم حساب بکنیم و به دل نگیریم. گفتیم لابد یک حلیم شیر خوشمزه می‌دهند و حالا با نمک بخوریم یا شکر؟ یا اگر کله‌پاچه دادند، کسی ناز نکند آن وسط، حتما بخورد که کله پاچه‌های حضرت فرق می‌کند.

اما در واقع صبحانه مهمان‌سرا، پنیر و حلواارده بود؛ به همراه خوراک لوبیا، چای، چند حبه قند و نان بربری با کنجد. این نان و پنیر و مخلفاتش غذای مشترک همه حاضران در مهمان‌سرا بود. هرکسی که ژتونی به دستش می‌رسید تا اجازه ورود پیدا بکند، همان خوش‌آمدی را می‌شنید که دیگری شنیده است.

او را در همان مسیری هدایت می‌کنند که به دیگری بفرمایید گفته‌اند و پشت همان میز و صندلی‌های سبز رنگی می‌نشیند که دیگران هم نشسته‌اند.

آن متاعی که با احترام به من دانشجو تعارف می‌شود، همان غذایی است که برای دختر 16ساله طلبه بغل‌دستی‌ام و مرد نقاش ساختمان روبه‌رویی‌ام و فلان‌کس پشت سرم و غیره و غیره هم تعارف می‌شود.

این «نوش جانتان… خوش آمدید» هم جملاتی است که در انتها با نهایت عشق و خلوص، مهمان قلب تک‌تک زائران می‌شود. وقتی که عکس آخر کار را می‌گیرم، تنها یک چیز در ذهنم تداعی می‌شود: این سفره‌ای که امام رضا هر روز پهن می‌کند، خودِ خودِ برابری است.

خودِ خودِ یک‌شکلی، مصداق عینی بی‌طبقگی. مصداق عینی آرمانی که از روزگاری بسیار دور افلاطون و مارکس و انگلس و لنین و غیره هم در سر داشتند و می‌خواستند که چنین سفره‌هایی را پهن بکنند.

می‌خواستند تفاوتی میان انسان‌ها نباشد و ملاک برتری آن‌ها بر یکدیگر ظاهرشان نباشد. می‌خواستند اصلا طبقه‌ای نباشد که تفاوتی در ظاهر وجود داشته باشد.
می‌خواستند سوسیالیسم و کمونیسم و هزار تا ایسم دیگر را تحقق ببخشند؛ اما این تنها سفره امام رضاست که یکدست پهن می‌شود.

سفره امام رضاست که بدون الحاق به هیچ یک از این ایسم‌های امروزی، سال‌هاست که در این دنیای طبقاتی، بر محور برابری پیش می‌رود. البته که برابری در ظاهر!
این سفره‌های یک‌شکلی که پهن می‌شود تفاوتی در ظاهرش نیست؛ اما فرق می‌کند که چطور از آن استفاده می‌کنی.

فرق می‌کند که با آداب سفره آشنا هستی یا نه؟ می‌دانی پشت چه سفره‌ای نشسته‌ای یا نه؟ فهمیده‌ای که تفاوت امام رضا به طعم غذای مهمان‌سرا و رنگ و لعاب کاشی‌هایش نیست یا نه؟

خبر داری که اینجا تکه‌ای از بهشت است که جوهر آن با کل دنیا فرق می‌کند یا نه؟ اصلِ اصلِ ماجرا این است که می‌دانی که به کجا آمده‌ای و برای چه آمده‌ای و قرار است که چطور راهی برگشت شوی یا نه؟

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

15 − هفت =