این خاصیت، هم در معرفتشناسی و هستیشناسی و هم در روششناسی این رشته به چشم میخورد. چیزی که مارگوت لاورِس[1] از آن به عنوان نقطه ضعف و نقطه قوت اکوفمینیسم به شکل همزمان یاد میکند. برای درک این خاصیت و انتقاداتی که پس از آن مطرح و در نهایت باعث رشد اکوفمینیسم میشود باید نگاهی به تعاریف و تاریخچه آن داشت.
در آغاز نیمه دوم دهه هفتاد میلادی، آنت کلودی[2] با انتشار «The Lay of the Land[3]» و رزماری رادفورد[4] با انتشار «زن جدید، زمین جدید: ایدئولوژیهای سکسیستی و آزادی انسان[5]» سرآغاز این جریان بودند. سه سال بعد، کار آنها با کتاب «زن و طبیعت[6]» سوزان گریفین[7] و «ژن/ اکولوژی[8]» ماری دالی[9] ادامه یافت. این کتابها آثار اولیه اکوفمنیستها بودند. با وجود انتقادات فراوان به این متون، پس از این دوره، در دهه 80 و 90 میلادی نوشتارهای کلیدی دیگری منتشر شدند که شکل منسجمتری یافتند و اکوفمینیسم را به یک جنبش فکری – اجتماعی بدل کردند. اما بررسی آثار اولیه اکوفمنیستها جهت درک کلی این جنبش حائز اهمیت است، چرا که در سالهای بعدی دادههای موجود در این آثار رهگشای دیگر نویسندگان و اندیشمندان شد.
تمامی این متون با وجود پرداخت به وجوه مختلفی از اکوفمینیسم روی یک موضوع توافق داشتند؛ سلطه بر زنان و سلطه بر طبیعت، هر دو از یک ساختار مشترک تغذیه میشود. در واقع همان چیزی که به بشر این اجازه را میدهد تا طبیعت را زیر سلطه خود در آورد و تمامی منابع آن را بدون توجه به اثرات مخرب زیست محیطیاش برداشت کند، این اجازه را هم میدهد تا بدن زنان را تحت کنترل خود داشته باشد.
اکوفمینیسم از طریق رویکرد اینترسکشنال، استدلالات خود را قوت بخشید و تبعیض را نه فقط در جنسیت و طبیعت بلکه در نژاد، طبقه و قومیت نیز دنبال کرد. رویکرد اینترسکشنال که خود از اندیشه فمینیسم سیاهپوستان آمریکا نشئت گرفته به عنوان «مهمترین سهمی که مطالعات زنان تاکنون در اندیشه بشری داشته» (مککال، 2005)، شناخته میشود. رویکرد اینترسکشنال بیان میدارد که ظلم و ستم دارای یک روند واحد یا یک مفهوم دوگانهانگاری[10] ساده نیست؛ ما زمانی میتوانیم ستم و سلطه را بهتر درک کنیم که بدانیم منشأ آن را ساختارهای چندگانه، همگرا یا درهم تنیده تشکیل داده است. فمینیستهای ضدنژادپرستی فهمیده بودند که نمیتوان تبعیض جنسیتی علیه زنان سیاهپوست را تنها با تجزیه و تحلیل «جنسیت» درک کرد. چرا که این زنان همزمان تحت سلطه تبعیض نژادی و جنسیتی هستند. این رویکرد در سالهای بعد از مطرح شدنش، به بحث و گفت وگوهای زیادی گذارده شد و در مسیر رشدش، به نظریه و روشی بدل شد که تبعیض را با مفهوم «همزمانی» بررسی میکند.
اکوفمینیستها نیز با استفاده از همین رویکرد در مراحل نخستین کار خود اکولوژی و جنسیت را دارای یک منشأ تبعیض دانستند. دالی همچنین بر روی «زبان»، به عنوان سیستم بازتولیدکننده ساختار تبعیض دست گذاشت. اکوفمینیستها نه تنها شیوه تفکر و مبارزه با ستم و سلطه را تغییر دادند، بلکه با انتقادات جدی به الگوهای پیش فرض موجود در زبان، خواستار بازنگری مجدد و انتقادی در مفاهیم شدند. آنها این کار را نه فقط در محتوای کتب خود، بلکه در نحوه ارائه آنها نیز نمایان ساختند.
گریفین 21 کتاب از جمله داستان، شعر، نمایشنامه و فیلمنامه تألیف کرده و کارهای او به بیش از 12 زبان ترجمه شده است. او کار خود را اینگونه توصیف میکند: «ترسیم ارتباطی میان تخریب طبیعت، تقلیل دادن زنان و نژادپرستی و همچنین پیگیری علل جنگ تا استراتژی انکار در زندگی خصوصی و عمومی». کتاب زن و طبیعت بیش از 100000 نسخه فروخته است و ارتباطاتی بین تخریبهای زیست محیطی، تبعیض جنسیتی و نژادپرستی برقرار میکند. گریفین در کتابش قالب سنتی آکادمیک در نوشتار را شکست. او دادههای کتاب خود را از منابع بسیار گوناگون مثل رسالههای زنان، کتابهای راهنمای جنگلداری، شعرها و مقالات علمی اقتباس کرد و با تولید یک نظم و نثر دلسوزانه، ریاکاری تفکر صنعتی غرب درباره زنان و محیطزیست را برملا ساخت. او همانند دالی با ساختارهای مردسالارانه روبهرو میشود و صدای پدرسالاری را از درون تجزیه میکند. نوشتار او نشان میدهد که چگونه ساختار مردسالاری میتواند پر از تمارض، تعصب و عدم صداقت متافیزیکی باشد. در اینجا نویسنده به زبانی حمله میکند که آن را ستون نظام پدرسالاری میداند. گریفین در کارهای خود با طبقهبندی دوگانه سنتی، هم از طریق روش اینترسکشنال و هم از طریق ماهیت خود کتاب مبارزه میکند: بخشی از کتاب به شکل رساله دانشگاهی، بخشی روایت و بخشی نیز شعر. با این که کتاب هم از نظر محتوایی و هم از نظر نوع ارائه، انتقادات جدی و مهمی را به جریانهای تکسویه و مردسالار وارد کرد اما به عنوان یک نوشتار جدی به محافل آکادمیک راه پیدا نکرد. این کتاب همزمان شعر، روایت و مقاله بود و در قالب هیچ یک به تنهایی نمیگنجید. اگرچه میشد به طور جداگانه روی هر کدام از بخشهای کتاب تمرکز کرد و آن را مد نظر داشت اما در نهایت انگار چیزی در تجزیه و تحلیل آن پنهان میماند.
همچنین دالی به مدت سی سال در دانشگاه بوستون تدریس کرد. او که در دو رشته الهیات و فلسفه دکترا داشت چهرهای برانگیزنده در جنبش فمینیستی بود. دالی بیش از همه با کتاب ژن/ اکولوژی شناخته میشود و در این کتاب استدلال میکند چگونه فرهنگ غربی زنان را به وضعیت ابژگی تقلیل میدهد و این، به نوبه خود، زنان را از نظر روحی و جسمی نابود میکند. او معتقد است جامعه غربی صرفاً در سازمان خود مردسالار نیست، بلکه خود «واقعیت» (که منظور او زبان، تجربه و آگاهی است) مردسالار است و فمینیسم نمیتواند موفق شود مگر اینکه به این واقعیت اساسی بپردازد. همچنین او سه جنبه متفاوت از یک مسئله را مطرح میکند. نخست توجه به پزشکی شدن سلطه مردانه بر بدن زنان. دوم، نیاز به بازنگری دوباره روابط زنان با زنان و در نهایت بازنگری روابط زنان با محیط زیست. دالی هر سه این موضوعات را مرتبط با یک موضوع میداند و آن ساختار تبعیض و ستم است. همچنین او با یادآوری آزار و شکنجههایی که زنان در دورههای مختلف تاریخی و مناطق فرهنگی متفاوت متحمل شدهاند وجود ارتباط بین محیط زیست و مشکلات بهداشتی زنانه را بررسی میکند.
چنین دیدگاههای همهجانبهای باعث شد که مفاهیم این کتابها «رادیکال»، «خطرناک» و حتی «ذاتگرایانه» شناخته شوند. این در حالی است که اساس نتیجهگیری کتاب گریفین رد نظریه باستانی نزدیکی «زنان» به «طبیعت» بود. همان چیزی که سلطه مردانه بر طبیعت و زنان را به شکل همزمان توجیه میکند. ایدههای مطرح شده توسط دالی نیز اغلب به عنوان اندیشه رادیکال فمینیسم طبقهبندی میشود. علیرغم این واقعیت که وی پیوند روشنی بین اندیشه فمنیستی و اکولوژی برقرار کرد. همچنین او از درون جنبش فمینیستی، به ویژه توسط آودر لورد[11]، به دلیل کوتاهی در ارزیابی نابرابر نحوه توزیع ظلم با توجه به تبعیضهای نژادی و طبقاتی مورد انتقاد قرار گرفت.
این انتقادات از این جهت اهمیت داشتند که در نوشتارهای بعدی اکوفمینیسم موجب تغییراتی شدند. اگرچه چارچوب اصلی اندیشه اکوفمینیستی هیچگاه دچار تحول بنیادین نشد، اما پس از شکلگیری این انتقادات رشتههای گوناگونی در اکوفمینیسم پدیدار شد که برخی حتی با یکدیگر در هستیشناسی خود تضاد داشتند. از جمله این رشتهها میتوان به محیطگرایی فمینیستی، فمینیسم اکولوژیکی، اکوفمینیسم اجتماعی، اکوسوسیالیسم منتقد فمینیستی و جنسیت و محیط اشاره داشت.
در نوشتارهای بعدی سرگذشت اکوفمینیسم را در 80 میلادی بررسی خواهیم کرد.
منابع:
Carastathis , Anna. The Concept of Intersectionality in Feminist Theory, Article in Philosophy Compass · May 2014.
Lauwers , Margot. Angles and “limes” in American Studies: Ecofeminism in the research field, Angles [Online], 3 | 2016, Online since 01 November 2016, connection on 28 July 2020.
Margo, Moore. Review of Gyn/Ecology: The Metaethics of Radical Feminism. Australian Left Review, No. 76.
McCall, Leslie. ‘The Complexity of Intersectionality.’ Signs 30.3, 2005.
Nirmal , Padini. International Encyclopedia of Human Geography (Second Edition), Nature And Gender,. 2019.
[1] Margot Lauwers
[2] Annette Kolodny
[3] The Lay of the Land: Metaphor as Experience and History in American Life and Letters
[4] Rosemary Radford Ruether
[5] New Woman New Earth: Sexist Ideologies and Human Liberation
[6] Woman and Nature: The Roaring Inside Her
[7] Susan Griffin
[8] Gyn/Ecology: The Metaethics of Radical Feminism
[9] Mary Daly
[10] Binary
[11] Audre Lorde