به گزارش اصفهان زیبا؛ کاش یک جایی پیدا میکردم که سر صبحی روضه بخوانند. از اول صبح تا به حال دارم فکر میکنم امروز چکار کنم؟
از در خانه که میآیم بیرون جلوی در مغازه میوهفروشی چندنفری دارند بحث میکنند.
بحثشان درباره رئیسجمهورهاست و مقایسه این با آن که کدام یکی واقعا خدمت کرده و کدام یکی شعار داده. حوصلهشان را ندارم. توی اتوبوس هم یکیدو نفری دارند چیزهایی میگویند. بازهم حرف نمیزنم. یک کلیپ دیدهام که خبرنگار تلویزیون از سید شهید میپرسد وقت فراغت یا استراحت داشتهاید؟
سید فکری میکند و اخمی به نشانه دقت یا تفکر بین ابروهایش را خط میاندازد. یادش نمیآید. یک چیزی میگوید که وقت فراغت نداشته. استراحت نداشته. یادم میآید این چندسال هم با هیچ مخالفی بحث نکرد. جواب نداد. انگار به قدر یک جوابدادن هم نمیخواست از کارکردن عقب بیفتد. فکر میکنم ما هم باید همین مدلی باشیم.
نباید درباره سید شهیدمان بحث کنیم. باید بیشتر کار کنیم. فکر کنیم حتی وقتی برای غصهخوردن هم نداریم. ما هنوز یک سید بزرگوار دیگر داریم که نباید احساس تنهایی کند. باید به جای شهدایمان هم کار کنیم. با این حال اما یک کاش دیگر در دلم مانده. یک چیزی در دلم بالا و پایین میشود. یک چیزی که فقط روضه سیدالشهدا و اشک امام حسین خنکش میکند. کاش سر صبحی یک جایی یک روضه بود…