به گزارش اصفهان زیبا؛ چند ماه پیش بود که با مطالعات شهر زندگی روبهرو شدم، مطالعاتی که مسئلههای شهر اصفهان را در چندلایه، از سطح مسائل آشکار تا ناخودآگاه جمعی شهروندان، پیگیری کرده بود و در خصوص وضع موجود و مطلوب این شهر، حرفهای زیادی برای گفتن داشت. در لابهلای این اسناد، دقیقا در عمیقترین لایه مسائل که مرتبط با حس شهروندان به مشکلات شهر است، توضیح داده بود که در وضعیت موجود، اصفهانیها شهرشان را یخ در حال ذوبشدن میبینند، شهری با امکانات بینظیر تاریخی که با شلاق چالشهای زیستمحیطی و اقتصادی و… دارد از بین میرود.
گزینه جایگزین این نگاه، استعاره ققنوس بود؛ پرندهای که میسوزد و حتی خاکستر شده، اما دوباره از نو متولد میشود. نکته مهم این است که چقدر درک ما مردم از زندگی در این سرزمین با این مفهوم گره خورده باشد. مردمی که حافظه تاریخیشان حاضر نباشد، ممکن است در مقابل مشکلات، کمر خم کنند. از آن موقع، ققنوس برای من زاویه نگاهی شد به مسائل و چالشهای زندگی.
در این مدت، سعی کردیم بیشتر به مسائل شهر و امر اداره شهر و نسبت آنها با مسئله فرهنگ بپردازیم و جلسههایی هم در این راستا برگزار کردیم؛ اما هرچه پیش میآمدیم، چیزی مانع استمرار این نشستها میشد: مسئله غزه و لبنان، طوری به سمت ما هجوم میآورد و نزدیک میشد که انگار، سخنگفتن از شهر و فرهنگ، بیشتر به یک بیدغدغگی و بیتفاوتی شباهت داشت. انگار کسی به ما میگفت این حرفها را ول کنید و بروید سراغ مسئله مقاومت.
گویی ناخواسته در یک دوگانه افتاده بودیم: زندگی یا مقاومت؟ کمی زمان برد تا ققنوس به یادمان بیاید. ققنوس، استعارهای است از زندگی در شرایط پرچالش و مگر زندگی بدون چالش هم میشود؟ مگر فلسفه وجودی آدمیزاد، همین دستوپنجه نرمکردن با چالشها نیست؟ مگر شهر و اداره شهر، معنایی بهجز چارهکردن همین چالشها دارد؟ و مگر در شرایط خاص اقلیمی و تاریخی و فرهنگی ایران، میتوان به یک زندگی بدون چالش فکر کرد؟ لااقل در جایی که ما هستیم، زندگی بدون مقاومت بیمعناست.
شاید جریانهایی در داخل کشور باشند که امیدشان را به این گره زدهاند که مردم به بهای زندگی، از مقاومت خسته بشوند. در این شرایط تبیین نسبت معقول گفتمان زندگی و ایده مقاومت، کار مهمی به نظر میرسد. از جمعی از دوستان اهل اندیشه دعوت کردیم دراینخصوص فکر کنند و حرف بزنند. نتیجه گفتوگوها خدمت شما تقدیم میشود.
خیلی زود معلوم شد اشتباه هم فکر نمیکردیم. نتانیاهو در فاصله سهروزه برگزاری نشست و انتشار آن، یک گفتوگو با مردم ایران داشت. این موجود خبیث، تلاش کرد زندگی، بدون مقاومت را در چشم مردم ایران برجسته کند. سعی کرد تا جایی که میشود، میان زندگی و مقاومت فاصله بیندازد. همین تلاش شیطان نشان میدهد، در یافتن نسبت میان این دو، راه نرفتهای داشتهایم.
اصفهان بارها این وضعیت را در تاریخ خودش تجربه کرده است. در تاریخ معاصرش، ۲۵آبان را دارد که صبح،۳۷۰ شهید را تشییع میکند و بعدازظهر، جوانان تازهنفس اصفهانی راهی جبههها شدهاند. البته ققنوس، صرفا استعاره اصفهان نیست. اصفهان، جان ایران است و ۲۵آبان، نماد انسان اصیل ایرانی. ایران بارها ققنوسوار از میان مصائبش، سرافراز بیرونآمده است. خوشوقتیم که این روزهای خدا، بهانهای شد برای گفتوگویمان.