باید مادر باشی تا بدانی رد گریههای مادر منتظر روی قاب عکس چوبی پسر بچهها میکند! باید مادر باشی تا بدانی درِ خانه را تا نیمهشب بازگذاشتن برای رسیدن یک خبر از پسر یعنی چه!
یکپارچه همه مردم عزادار بودند. بیستوپنجم آبان روز خاطرهانگیزی بود؛ یک سند معتبر و ارزشمند برای رزمندهپروری اصفهان در زمان جنگ شد. تشییع باشکوه آن روز اوج عظمت ما در جنگ بود.
یکییکی میآیند؛ اما نه روی پاهایشان. یکییکی مینشینند؛ اما نه روی زانوهایشان. حرف مشترک همه آنها چرخش چرخهای ویلچری است که میچرخد و میچرخد. سالهاست میچرخد و برای خیلیهایشان بیش از ۴۰ سال است که شده رفیق، مرهم، همدم و شده پا… .
من از ۲۵ آبان ۶۱ سخن میگویم؛ روزی که برای اصفهان حماسه شد؛ حماسهای از جنس ایثار و شهادت؛ حماسهای که ۳۷۰ شهید آن را رقم زدند و هزاران هزار اصفهانی در آن نقشآفرینی کردند.
بیستوپنج روز از آبان ۶۱ میگذشت. اصفهان زیبا، پاییز دلربایش را محکم در بغل گرفته بود؛ سردی هوا هم قشنگی پاییز را نوازش میکرد. شهر میهمان داشت. همه میهمان داشتیم. پسرهایمان میآمدند؛ برادرهایمان و پدرهایمان.
آن روز که تابوتهای مطهر شهدای عملیات محرم روی دستهای مردم بهسمت گلستانشهدا میرفت، شاید کسی به این فکر نمیکرد که چه ساعتها و لحظههای سختی گذشته است تا یکیک این شهدا از آب گرفته شوند.
تشکیل و راهاندازی ستاد شهدا در اصفهان به سالهای اوایل جنگ و حدود سال 60 برمیگردد؛ اما تشییع 370 شهید در 25 آبان 61 بهانهای برای قوت و انسجام بیشتر فعالیتهای این ستاد شد.
با نزدیک شدن بهروز تاریخی 25 آبان در اصفهان، آثار گرافیکی چشمنوازی از رویداد هنری «سیصد و هفتاد نقش ماندگار» در فضای مجازی و حقیقی منتشر شد که یکی از آنها طرحی برآمده از تلفیق گنبد مسجد شیخ لطفالله و تابوت یک شهید بود.
25 آبان، سالروز ورود پیکر 370 تن از رزمندگان دفاع مقدس به نصفجهان است؛ روزی که مردم شهر، دستهدسته تابوتهای سرخرنگ فرزندان خود را رو به آسمان گرفتند و تاریخ را شرمنده خویش کردند. چه سوژهای برای خلق یک اثر هنری وجود دارد که از نظر مفهوم حماسه، عشق، غم و غرور با این سوژه برابری کند؟!
پیکر مطهر شهدای حادثه تروریستی ۲۵ آبان ماه خانه اصفهان شهید سرهنگ اسماعیل چراغی، شهید محمد حسین کریمی و شهید محسن حمیدی صبح امروز از میدان بزرگمهر اصفهان به سمت گلستان شهدا بر روی دستان مردم قدرشناس اصفهان تشییع شدند.