این مرگ دلخراش، بار دیگر سوژه نزاع و خشونت در زمانه کرونا را داغ کرد. سوژهای که دکتر امرالله قراییمقدم، جامعهشناس و استاد دانشگاه، آن را تابع مستقیمی از فشارهای اقتصادی دانست و در گفتوگویی تلخ و تحلیلی با اصفهانزیبا، به تشریح ریشهها و عوامل تشدیدکننده، افق پیش رو و راهکارها پرداخت.
آقای دکتر! ریشه خشونت را در کجا باید جست؟
از منظر جامعهشناسان، روانشناسان اجتماعی و حتی روانشناسان بهجز ویلیام مک دگال که غریزهگراست، خشونت نه امری ذاتی است، نه فطری، نه ارثی و نه نژادی. چرا؟ چون عوامل مختلف محیط اجتماعی باعث بروز این رفتار میشود؛ بنابراین ریشه خشونت را باید در جامعه جست.
چه دلایلی این ادعا را اثبات میکند؟
این مــدعـــا، بـــر اســـاس تحـقـیـقـات روانشــــنــــاســــــان اجتماعی و انسانشناسان بهدســـتآمــده اســــت. مارگارتمید و گریگوری باتسون، دوتن از محققان انسانشناس، طبق تحقیقاتی که بر دو قبیله آراپِش و موندوگومور درباره نحوه فرزندپروری انجام دادهاند، به این نتیجه رسیدهاند که ریشه خشونت از نحوه شیردادن مادر به نوزاد و شستوشوی او آغاز میشود. این دوقبیله، همسایهاند اما ویژگیهای اخلاقی بسیار متمایزی دارند. آراپش ها به مهربانی، عطوفت، صلح، آرامش و صمیمت شهرهاند. تحقیقات نشان داده است که مادران این قبیله در مدتی طولانی با آواز و نوازش به نوزادشان شیر میدهند و این روش را به هنگام شستوشوی نوزادانشان نیز به کار میبرند. در مقابل، قبیله موندوگومور که در همسایگی آراپشها زندگی میکنند، به موذیگری، پرخاشگری، خشونت و دعوا شهرهاند. آنها مدت اندکی به نوزادانشان شیر میدهند و تمام این مراحل را باخشونت طی میکنند. موندوگومورها مانند برخی از مادران ما به فرزندانشان میگویند«کوفت بخوری!»، «خستهام کردی!»، «صدایت را ببر!» و… . نکته جالبتوجه اما اینجاست که بر اساس تحقیقات باتسون، قبیله بالی در اندونزی مطلقا دعوا و نزاع را نمیشناسند، واژهای برای توصیف آن ندارند و چنین رفتاری برای آنها تعریف نشده است؛ بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ریشه خشونت را باید در جامعه جست.
آیا نزاع و خشونت ریشه فرهنگی دارد؟
بله! خشونتی که در جامعه ما موج میزند ریشه فرهنگی دارد و بهطور محسوسی با نوع شیوه حکمرانی در طول تاریخ مرتبط است. این مورد بهخصوص در اصفهان که تاریخی چند هزارساله دارد و در مقاطعی علاوه بر آنکه مرکزیت سیاسی داشته، به لحاظ مرکزیت فکری و اعتقادی نیز بـسیار مهم تلقی میشده، قابلمشاهده است.
اما دلایل خشونت و نزاع در اصفهان طی تاریخ بسیار تغییر کرده است!
این دلایل نهتنها در اصفهان، بلکه در ایران متحول شده است. به همین خاطر باید فقرههایی دیگر نظیر مشکلات اقتصادی و فشارها و محرومیتهای ناشی از آن، مهاجرت، حاشیهنشینی، معضل مسکن، اختلاف طبقاتی، بیکاری، بالارفتن سن ازدواج، پایینآمدن سن مصرف موادمخدر جرم و فحشا، کرونا، کمبود دارو، کمبود واکسن، خشکسالی، بیبرقی، نارواییها و تبعیضها، عدم مساوات در برخورداری از امکانات مادی بهداشتی و آموزشی، برخوردهای نامناسب برخی کارگزاران با بدنه جامعه، اخبار رسانهها، فضای مجازی، اوضاع منطقه و حتی نوع هنری را که ارائه میشود، به این دلایل افزود تا حدیث مفصلی از این مجمل خوانده شود. در مثالی ساده به این نکته توجه کنید: مثلا موسیقی رپ، پانک و هیپهاپ هنر خشونت است؛ جوانها موسیقی شاد را با رجزخوانی و مویه اشتباه گرفتهاند، درحالیکه مثلا نِی کسایی و صدای تاج اصفهانی آرامش محض بود.
اصل خشونت را در چه میبینید؟
اصل خشونت در حال حاضر از فشارهای اقتصادی، نارواییها، ندانمکاریها و محرومیتها ناشی میشود. لازم نیست که حتما جامعهشناس، روزنامهنگار یا تحلیلگر امور اقتصادی، اجتماعی یا سیاسی باشید تا این موارد را بفهمید؛ کافی است مثل یک شهروند عادی که شب میخوابد و صبح با افزایش قیمت صددرصدی شیر پاستوریزه بیدار میشود به اطرافتان نگاه کنید و ببینید از درودیوار ناراحتی و خشونت میریزد! به برنامههای تلویزیون، گفتوگوهای نمایندگان مجلس، برخوردهای سیاسی احزاب با هم، دعواهای جناحی و… در کنار اخبار ناراحتکنندهای مثل آوار درباره حوادث طبیعی و غیرطبیعی از ماجرای بابک خرمدین، قتلهای ناموسی، گورخوابی، نوزادفروشی تا آمار چند رقمی مرگ و ابتلا به کرونا و… نگاه کنید! همه اینها موجب تحریک جامعه به خشونت و جرم میشود.
با این وصف، ریشه خشونت را در نابسامانیهای اقتصادی میبینید؟
معتقدم خشونت در جامعه بهطور مستقیم از فشارهای اقتصادی و مشکلات تأمین معیشت نشئت میگیرد. 60 میلیون نفر در ایران نیازمند تأمین معیشت هستند. 30میلیون نفر زیر خط فقر مطلق به سر میبرند. مردم در کنار مشکلات عدیدهای که دارند، شاهد کارتنخوابی زنان و دختران هستند. به قول ژان پل سارتر، فیلسوف فقید فرانسوی، «ما چوب نیستیم، وقتی غم دیگران را احساس میکنیم، با شادی خودمان چه کنیم؟!» بنابراین خشونت زاده جامعه است و برای اثبات آن ده ها دلیل میتوان اقامه کرد؛ اما مهمترین دلیل آن در جامعه امروزِ ایران، فشارهای اقتصادی و گرانی است. زندگی و تأمین معیشت مردم به خطر افتاده است. مردم شب میخوابند و صبح میبینند اجناس اولیه زندگی دهها درصد گران شده است! هر روز شاهد آن هستیم که از درودیوار، از رسانههای جمعی، از گفتوگوها در خیابان و در وسایل نقلیه عمومی از هنر و از گفتوگوی والدین باهم و با فرزندانشان خشونت و ناسزا میبارد. درعینحال، شاهد شکاف طبقاتی عظیمی هستیم که دهان گشوده و مردم را میبلعد. پس به قول سعدی: گر بگویم که مرا با تو سروکاری نیست/ درودیوار گواهی بدهد کاری هست!
باتوجه به محدودیت به وجودآمده در بازار کار به خاطر کرونا، آیا رقابتیتر شدن دستیابی به فرصتهای شغلی نیز به خشونت دامن میزند؟
کاملا. بر اساس تئوری پیتریم سوروکینِ جامعهشناس، از قرن 16 و 17 به بعد آنچه ذهن بشر را تسخیر کرده، مادیات است. جنگ، جنگ پول و کسب ثروت، ولو برای معیشتِ صرف است. انسانها برای به دست آوردن پول بر هرچه سر راهشان باشد پا میگذارند و جلو میروند. چندی پیش بود که یک پورشهسوار در اصفهان فردی را زیر گرفت و کشت. (مقاله مفصلی دراینباره نوشتم.) میدانید راننده پورشه در جواب چه گفته بود؟ گفته بود کشتم که کشتم، پولش را میدهم! این یعنی چه؟ یعنی ارزش انسانها به پولشان است. بنابراین همه برای کسب درآمد تحت فشار
هستند.
فجایع زیستمحیطی، توسعه نامـتـوازن و تمرکزگرایی، موجب مهاجرتهای گسترده از اقصانقاط استان و کشور به شهر اصفهان شده است. این مسائل چه تأثیری بر تولید خشونت دارد؟
آیا کشاورزی که زندگیاش به آبِ زایندهرود وابسته بوده و حالا این آب به هر دلیلی از او دریغ شده، انسان آرامی است؟ آیا مهاجرت و حاشیهنشینی به دنبال خود آسیب اجتماعی نمیآورد؟ بله دیگر. مهاجرتهای گسترده به اصفهان تجانس فرهنگی در این شهر و استان را به هم زده است. محلههای اصفهان از نظر اعتقادی، فرهنگی، سابقه زیستی و… سالها یک دست و متجانس بوده، بنابراین خشونت کمتری در آن عرضاندام میکرده است؛ اما مثلا در حاشیه شهر، اماکن شلوغ و بازارها خشونت به عینه عیان و عریان است. نمونهاش همین قتلی که در پارکینگ میدان نقشجهان رخ داد. بر اساس تئوری بومشناسی مکتب شیکاگو، محیط زندگی بهخودیخود خشونت یا آرامش میآورد. این در حالی است که حاشیهنشینی در اصفهان به نسبت میانگین کشوری آمار کمتری دارد. هماکنون بین 13 تا 14 میلیون حاشیهنشین در کشور داریم، یعنی تقریبا یکهفتم جمعیت کل کشور! تازه اوضاع تهران، شیراز و مشهد بدتر است. من همه این موارد را در جلسات متعدد در وزارت کشور گفته و بر سر آن بحث کردهام. در تهران از قاسمآباد و حدود مرقد امام تا صباشهر و اسلامشهر و رباطکریم و پرند و پرندک و صبادشت و… حاشیهنشین داریم. همه اینها خــشـــونـــــت و جـــرم است. اصولا حاشیهنشینی مساوی است با جرم. اصلا چرا راه دوری میرویم، همین برقی که میرود و همین آبی که نیست، مدام خشونت ایجاد میکند. بیآبی برای کشاورز اصفهانی یعنی مرگ!
پزشکیقانونی استان اصفهان در 10 شهریور 1400 اعلام کرده است که «آمار مراجعان نزاع به این مرکز در چهار ماه نخست امسال با افزایش 12,5درصدی نسبت به مدت مشابه سال قبل به 15 هزار و 413 نفر رسیده است، درحالیکه این آمار در چهار ماه نخست سال قبل 13 هزار و 695 نفر بوده است!» این جهش حاصل چیست و آیا نرمال است؟
خیر. اصلا نرمال نیست! به قول کورت لوین، استاد دانشگاه امآیتی، در فضای زندگی نیروهای برانگیزنده به خشونت (مانند فقر، بیکاری، دوستان ناباب، محل زندگی، گرانی، تورم و…) بر نیروهای بازدارنده برتری دارد. چرا؟ برای اینکه تورم 60درصد افزایش یافته است. برای اینکه کرونا خودبهخود حامل خشونت است. برای اینکه طبق تئوری لوین هماکنون فضای زندگی خشونتبار است.
فضای زندگی به چه معناست؟
یعنی موقعیت آنی و لحظهای که در آن حضور دارید. الان شما در دفتر کارتان حضور دارید. در این فضا دو نیرو وجود دارد. یک نیرو فشار میآورد که این کار را نکنید و نیروی دیگر میگوید این کار را بکنید. شما در محله خودتان کاری خلاف شئونات رایج انجام نمیدهید؛ چون کنترل میشوید ولی وقتی تأمین معاشتان با مشکل روبهرو شده، وقتی فشار اقتصادی شما را له میکند، مجبور میشوید قواعد را زیر پا بگذارید. بنابراین به نظر میرسد که آمار اعلامشده بسیار بیشتر از چیزی است که منتشر کردهاند. این خشونت از دل خانهها و خانوادهها بیرون زده، صبر و حوصله و تابآوری مردم را پایین آورده و موجب افزایش طلاق، نزاعهای خیابانی و… شده است. صبر و حوصله مردم که پایانناپذیر نیست. ناگهان میبینید خشونت از درودیوار میبارد و ظرف یکی دوساعت فراگیر میشود. نگاهی به رنگهایی که در جامعه وجود دارد بکنید. روانشناسی رنگها میگوید رنگ قرمز خشونتبار است. رنگ سیاه لباس خانمها یادآور مرگ و غم و اندوه است. اصلا وقتی از خانه بیرون میآیید آدم شاد میبینید؟ باکسی چاقسلامتی میکنید. خب! همه اینها خشونت میآورد. من در اتاق فکر پلیس تهران همه اینها را گفتهام. ناگهان میبینید 800 نفر را به جرم نزاع با سلاح سرد دستگیر کردهاند!
از ابتدای شیوع کرونا تاکنون بسیاری از دانشآموزان به دلایل اقتصادی ترک تحصیلکرده یا از تحصیل بازماندهاند. بخشی از آنها به کودک کار مبدل شده و بخشی دیگر خانهنشین شده و همه در معرض خشونتهای محل کار و خانه قرار دارند.
متأسفانه در این شرایط آمار خودکشی، ترک تحصیل، فرار دختران از منزل، طلاق و… به نسبت گذشته افزایش یافته و روند صعودی هم خواهد داشت. ما در مطالعهای بر 110 دختر فراری به این نتیجه رسیدیم که مهمترین عامل محرک فرار آنها از خانه، خشونت پدر در خانه بوده است. بروید آمار و دلایل خودکشی در این دوران را بررسی کنید. همدان، ایلام و کرمانشاه را ببینید. وقتی خشونت میآید فرد از زندگی میبرد. شما پاسخ تمام پرسشهایی را که پرسیدید از پیش میدانستید.
آینده را چطور ارزیابی میکنید؟
در آینده میزان پرخاشگری، نزاع، خودکشی و انواع آسیبهای اجتماعی افزایش خواهد یافت. اگر جلوی این فقر و فلاکت و بهخصوص بیکاری را نگیرند، دیگر نمیتوان چارهای اندیشید. اکنون پنج میلیون جوان بیکار هستند. این یعنی چه؟ چه پیام و پیامدی به همراه دارد؟ به نظر شما آرامش با خشونت به دست میآید؟ اگر بیکاری و تأمین معاش حل نشود، آمار افزایش خواهد یافت.
تأثیر آن بر جامعه چه خواهد بود؟
کلمه آسیب از فیزیولوژی گرفته شده؛ بنابراین وقــتـــی صحبت از آسیــــب میکنید، یعــنـــی دردی بر جــامــعــه وارد شده است. وقتی مهر طلاق بر شناسنامه میخورد، وقتی یک انسان سالم معتاد میشود و وقتی دختری از خانه فرار میکند یا دانشآموزی از تحصیل بازمیماند، جامعه ضربه میخورد. بنابراین مسلم است که این جامعه، نهتنها جامعه سالمی نیست، بلکه مریض است. با یک بررسی مشخص میشود که در این دوران بیماریهای عصبی چه اندازه افزایش یافته است.
آیا راهکاری برای رفع خشونت وجود دارد؟
بهترین راهکار، رفع بیکاری است. باید فضای زندگی را شاد کنند. شکم گرسنه به دنبال تارِ شهناز و نی کسایی نمیرود. مسئولان این مسائل را بهتر از منِ جامعهشناس و شمای روزنامهنگار میدانند. مردم بیکار شدهاند. واکسن را نگرفتهاند. میگویند ببندید، قرنطینه کنید. اما نمیگویند صاحبان مشاغل چگونه ارتزاق کنند؟! ژوزف شومپیتر، استاد هاروارد میگوید «همین هوایی که الان استنشاق میکنید خشونتزا و آشوبگر است؛ چون هوای گرسنگی فقر و شکاف طبقاتی است». الان چند میلیون جوان ازدواج نکردهاند؟ اصلا چه چیزی برای شادی در این جامعه وجود دارد؟!
سیاستهای کلان در سازمانهای متولی مثل وزارت علوم، وزارت کار، سازمان بهـزیســتـــی، سازمان تأمین اجتماعی، کمیسیون اجتماعی مجلس و… را چگونه تحلیل میکنید؟
دنبال کسب مقام هستند و به دنبال کاری نیستند. تمرکزگرایی موجب مهاجرت و مهاجرت موجب آسیب اجتماعی شده است. چرا باید اغلب رانندگان اسنپ لیسانس و فوقلیسانس داشته باشند؟ چرا وقت و پول و انرژی و جوانی جوان مملکت را گرفتهاید و بعد گفتهاید برو راننده تاکسی شو؟!