به گزارش اصفهان زیبا؛ تنها ۱۹ ماه و ۱۸ روز از پیروزی انقلاب اسلامی میگذشت. ساعت 13:30 روز ۳۱ شهریور ارتش عراق با واردکردن ۱۹۲ فروند جنگنده، ۱۲ لشکر مجهز پیاده و زرهی و ۳۰ تیپ مستقل، جبههای به طول ۱۲۰۰ کیلومتر در مرزهای غرب و جنوبغربی کشور تشکیل دادند. در برابر این تهاجم گسترده، استعداد و توان نظامی بچههای ما کمتر از ۵۰ درصد بود. اگر بگوییم آن روزها غافلگیر شدیم، بیشک بیراه نگفتهایم.
میتوانیم رد این غافلگیری را در کلام امام خمینی(ره) بگیریم و برسیم به صحبتی از ایشان، وقتی فرمودند: «آنها غافلگیرانه به ما هجوم آوردند و از دریا و زمین و هوا به ما حمله کرده و مقدار زیادى از کشور ما را تصرف کردند و به خرابى و قتل و غارت شهرهاى ما و ملت مظلوم ما پرداختند که این نیز از اسباب بزرگ براى رعب و وحشت ما و آرامش و سکون برای مهاجمان به کشور ما بود.»
خب آن زمان صدام ملعون گفته بود تا نیمساعت، کمر ایران ما را خواهد شکست؛ خوابی که با خود به گور برد و خیال خامی که باطل شد.
این یک حقیقت است و باید آن را پذیرفت که آن سالها ما از بعد تسلیحات نظامی شرایط مساعدی نداشتیم و در قیاس با ارتش عراق که ازلحاظ نیروهای هوایی، دریایی، زمینی، تانک، نفربر، ضدهوایی و… در شرایط بسیار خوبی بودند، تقریبا هیچ برتری نداشتیم.
نیروهای ما بیسیم به اندازه کافی نداشتند؛ سلاحهای نیمهسنگین هم حتی به نسبت نفرات واحدها موجود نبود. آنچه بود سلاحهای انفرادی، نارنجکهای دستی تیربار و آرپیجی بود.
محسن رفیقدوست جایی گفته بود: «اگرچه در ابتدای انقلاب و شروع جنگ، شرق و غرب باهم هماهنگ بودند، برای تشکیل سپاه و بنیه دفاعی آن، مبنا را بر “اسلحه شرقی” گذاشتیم. اولینباری که من سلاح تهیه کردم، دوهزار کلاشینکف و ۵۰۰ آرپیجی٧ بود که از یاسر عرفات خریدم؛ بعد هم از سوریه و لیبی سلاح گرفتم و درنهایت به کرهشمالی وصل شدم.»
محسن، یکی از مؤسسان سپاه بود که از همان ابتدای تشکیل سپاه، مسئول بخش تدارکات شد؛ به همین دلیل همزمان با آغاز جنگ، در قامت وزیر، مسئولیت تأمین تجهیزات جنگی برای سپاه را برعهده گرفت؛ البته آن زمان، وزارتخانهای به نام «دفاع» هم وجود داشت که وزیر آن معمولا یک نیروی ارتشی و مسئولیتش تأمین تجهیزات ارتش بود.
انجام پشتیبانیهای مختلف جبهه و جنگ مانند تهیه و توزیع مهمات جنگافزارها، سوخت، ترابری، تعمیرات خودروها و ادوات جنگی و مایحتاج روزانه صدها هزار سرباز در گرمای طاقتفرسای ۵۰ درجه منطقه جنوب از اقدامات ناگفته جنگ در طول هشت سال دفاع مقدس است که یگانهای پشتیبانی نیروی زمینی در سطحی بسیار وسیع و حجم فوقالعادهای به بهترین شکل ممکن آن را انجام دادهاند.
به گفته فرماندهان حاضر در زمان جنگ، در تمام عملیاتهای دفاع مقدس یگانهای توپخانه زرهی، هوانیروز و واحد مهمات به نحو مطلوبی کار پشتیبانی نظامی رزمندگان را عهدهدار بودند.
این پشتیبانی و ارسال مهمات گاهی با خودروهای سبک و سنگین و گاهی هم در مناطق صعبالعبور به کمک قاطر انجام میشد و هرگز مشکلات پیش رو مانع پشتیبانی نیروها نمیشد.
سال ۶۵ بود که تولید انواع مهمات گسترش بیشتری پیدا کرد؛ تا جایی که در سال آخر جنگ خرید از کشورهای خارجی حسابی کم شد؛ اما در همان سالهای آغاز جنگ، ذخایر مهمات و تسلیحات جبهه با کاهشی چشمگیر مواجه شد و طبیعتا با دستخالی نمیشد به جنگ کشوری رفت که تحت حمایتهای نظامی بسیاری از کشورهای قدرتمند دنیا بود.
همان سال کمیسیون پشتیبانی و مهندسی جنگ تشکیل شد تا به کمک توان نیروهای خودی تأمین مهمات برای جبهه سرعت بیشتری به خود بگیرد. این موضوع چنان اولویتی پیدا کرد که بیشتر کارخانهها خط تولید خود را در اختیار تأمین نیازهای جبههها قرار دادند.
قدرت توکل و ایمان بچههای ما کنار مدیریت نظامی آنها در طراحی و اجرای عملیات در کنار تجهیزات نظامی چنان ترکیب دوستداشتنی شد که تنها برنده این نبرد نابرابر، نبردی که هیچگاه، هیچ تجاوزی از سمت ما به کشور عراق انجام نشد، بچههای ما بودند.