به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر یکی از مؤثرین در اصفهان بگوید ما به دنبال «شهر اسلامی» هستیم، حتما پیشینیان به طعنه خواهند گفت که مگر این شهر تا به امروز اسلامی نبوده است؟
جواب این است که اولا شهر اسلامی با شهر مسلمین فرق دارد. اگر تمامی ساکنان شهری مسلمان باشند، لزوما به این معنا نیست که این شهر اسلامی است. این مهم درباره بازار هم صدق میکند؛ درباره نظام آموزشی هم همینطور.
ثانیا اسلامیبودن و نبودن، مفهومی صفر و یکی نیست که بگوییم الان شهر، غیراسلامی است، بلکه طیفی است.
شهر اصفهان با توجه به سنت خود و داشتههای موجود، اجمالا اسلامی است و تا حدی تمنایی خداییشدن دارد؛ اما هنگامی که در مقام تفصیل سخن میگوییم، بهدرستی متوجه میشویم که ساختارها و سازوکارهای شهر، چهبسا در مقابل اهداف اسلامی باشد.
اینکه ما در مسیر با چه عناصر و موانع غیر اسلامی روبهرو میشویم برای بسیاری از مردمان ملموس است؛ اما اینکه در مقام ایجاب چه باید بکنیم و بر سر چه شیوهای باید متحد شویم، امری مرموز و ناشناخته است.
شهر اسلامی چیست؟
در این باره میتوان از زوایای گوناگون وارد بحث شد؛ اما آن جهتی که میتواند جنبه عام داشته باشد عبارت از آن است که هر حرکتی که به تجلی اسما و صفات الهی منجر شود، به پدیدارشدن شهر اسلامی کمک بیشتری خواهد کرد.
مطابق با این بیان، فاعل این اقدام و حرکت، لازم نیست خود مسلمان باشد و حتی لازم نیست این فکر از منشأ مسلمین صادر شود. تجلی اسما و صفات الهی در محدودهای خاص تعریف نمیشود و میتواند برآمده از هر مکتب، منشأ فکری و هر مذهبی باشد؛ زیرا در دیدگاه الهی هر حرکت مثبت و توحیدی، اسلامی است.
هر گامی که شهر و شهروندان را یک گام به سوی خدا ببرد و رنگ توحید را به شهر بیفزاید، برگرفته از اسلام است و حقیقت آن، دینی است؛ ولو آنکه ظاهر آن چنین نشان ندهد.
این کلمات برای آن بیان شد که تصور نکنیم منظور از شهر اسلامی تنها دو چیز است: یکی اجرای احکام الهی و دوم برجستهکردن شعائر؛ البته این دو، لازم هستند.
همگان مسئولیت دارند که احکام الهی تا حد ممکن در جامعه جاری شود و برجستهکردن شعائر و مناسک دینی هم به رنگ و بوی اسلامی شهر قطعا کمک خواهد کرد.
کسی نمیتواند بگوید شهر نیازی به ظاهرسازی ندارد؛ البته باید در این زمینه جوانب را سنجید و قشری عمل نکرد؛ اما این سخن که گفته شود ظاهر شهر را رها کنید و تنها به باطن اسلام بپردازید، پذیرفتنی نیست.
آنچه گفته شد، مقدمهای است تا متوجه شویم منظور ما از شهر اسلامی نگاهی بسیار جامعتر از رعایت حدود فقهی و بسط ظواهر دینی است. بسیاری از متدینان در این حد متوقف میشوند و طلب بیشتر ندارند؛ حالآنکه در این حداقلها نباید ماند و باید امر متعالی جاری و ساری در شهر را طلب نمود.
نگاه تجلی اسما و صفات به ما میگوید که همه نیروهای دخیل در شهر میتوانند وارد نقشهای جامع شوند؛ حتی نیروهایی که خود را تا دیروز بیگانه با دین مرسوم میدانستند. آنها نیز میتوانند مسئولیتی قبول کنند و بخشی از حقیقت پنهان توحید را آشکار کنند؛ ولو اینکه خود به این معنا آگاه نباشند؛ اما دارند حرکتی اسلامی انجام میدهند.
آنکس که جلوه شهر را زیباتر کند، صفت جمال را آشکار کرده و راهی امری دینی شده است. آن که در پی فزونی علم و معرفت درون جامعه است، به نحوی دیگر در پی توحیدیترکردن شهر است.
آن کس که شهر را بردبار و صبور تصور میکند، ظرفیت بهتری برای درک حقایق و نعمتها به شهر گشوده و از همه مهمتر، آن کس که در طلب عدل است، بهدنبال شهری باقاعده و هدفمند است.
آنچه گفته شد، در بیان آسان بود و در میدان عمل، بسیار دشوار. با تکرار الفاظ نباید این داستان مبهم و طولانی را مبتذل کرد.
شهر اسلامی امری ممکن است؛ البته تا حد توان. قدر بشر در دوران غیبت، بسیار محدود و ناقص است؛ اما امید برای تجلی توحید همچنان برقرار است. گاهی جلوبردن یک جمله در این مقام، سالها به طول میانجامد.
مطلب بسیار مهم آنکه، شهر اسلامی از پی اقدامات و تحولات، پدیدار میشود و اینگونه نیست که همه جوانب آن به دست انسان امروز به نحوی مکانیکی، مهندسی شود. گاهی اوقات وظیفه مؤثرین تنها بسترسازی است.
گاهی آنان قابلهای هستند برای تولدی طبیعی که مدتها بهپای آن درد رفته است. شهر پدیدار میشود؛ آنچنان که بازو پس از تمرینهای زیاد بدنسازی. جهد و پیگیری، صدازدن خداست و خدا صدای ایمان را میشنود و آثار اسلامی را به شکلی که خود صلاح میداند در شهر پدیدار میسازد.