به گزارش اصفهان زیبا؛ پس از جنگ جهانی دوم، قدرتهای غربی و به طور خاص دولت آمریکا سعی داشتهاند به انحای مختلف رویهها و شیوههایی را در پیش گیرند تا از موقعیت غالب و هژمونیک در محیط بینالمللی برخوردار شوند.
بهطور خاص آمریکاییها جدای از تقویت بنیانهای قدرت سخت خود، توجهی ویژه بر حوزه قدرت نرم و افزایش توانمندیها و ظرفیتهای خود در این حوزه داشتهاند. استفاده از ظرفیتهای دنیای سرگرمی و تبلیغات و طرح مفاهیمی نظیر «رویای آمریکایی» که سعی داشت آمریکا را به مثابه مدینه فاضله جهان که همگان آرزوی زندگی در آن را دارند، معرفی کند، تنها بخشی از نمودهای این رویکرد جهانی آمریکا هستند.
با این همه، با گذشت زمان، این نکته بیش از هر زمان دیگری آشکار شده که اساسا تصویرسازی رؤیایی از آمریکا، توهمی بیش نیست و واقعیتهای میدانی این کشور از چالشها و بحرانهایی جدی برای آن خبر میدهند. موضوعی که تا حد زیادی بنیانهای هژمونی جهانی آمریکا را سست کرده و کار را به جایی رسانده که اکنون شاهدیم بسیاری از افول هژمونی آمریکایی و تشدید کنشگری مؤثر قدرتهای نوظهور در فضای سیاست و نظام بینالملل سخن میگویند.
در این راستا، بهطور خاص میتوان به دو پرده از این زوال و سقوط تاریخی در بحبوحه رقابتهای انتخاباتی مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا اشاره کرد.
پیشبینی سناریوهای ناامیدکننده برای واشنگتن
در نخستین نمونه اخیرا نیکی هیلی، نامزد انتخابات درونحزبی حزب جمهوریخواه برای انتخابات 2024 آمریکا، در موضعگیری معناداری گفته است که میزان بدهی خارجی آمریکا بهقدری ماهیتی بحرانی به خود گرفته که برای مدیریت این وضعیت، نه یک سیاستمدار بلکه یک حسابدار بایستی رئیسجمهور آمریکا شود.
او تأکید کرده که سطح و گستره بحران در این رابطه بهقدری عمیق است که اگر فکری به حال آن نشود، میتواند سناریوهای ناامیدکنندهای را برای واشنگتن نوید دهد؛ بحران و مسئلهای که تاکنون بسیاری از دیگر سیاستمداران و اقتصاددانهای آمریکایی نیز در راستای آن هشدار دادهاند.
بااینحال، تاکنون این بحران نهتنها حل نشده، بلکه بهمراتب بدتر نیز شده است. موضوعی که حتی برخی را واداشته تا بحران بدهی 34 تریلیون دلاری آمریکا را بهمثابه یک سونامی تشبیه کنند که انفجار این بحران میتواند خسارات زیادی را برای آمریکا ایجاد کند.
در این راستا، توجه به یک نکته بسیار ضروری است و آن این است که اساسا به نظر میرسد دولتهای مختلف آمریکا و نظام حکمرانی این کشور توان مدیریت این بحران را ندارند کما اینکه اگر داشتند، تاکنون اقدامی مؤثر انجام میشد و از بزرگتر شدن بحران برای آمریکا جلوگیری میشد. اساسا بحران بدهی به این بزرگی، در تضاد با تصویر رؤیاگونهای است که دولتمردان و نظام حکمرانی آمریکا سالها سعی داشتهاند از کشورشان به افکار عمومی جهان بفروشند.
ترامپ و بایدن دو سمبل رسیدن حکمرانی آمریکایی به نقطه بنبست
دومین مسئله و رویداد قابلتأمل در بحبوحه نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری سال 2024 آمریکا این است که دو نامزد اصلی این انتخابات، دونالد ترامپ و جو بایدن هستند که هر دو به سمبلی از رسیدن حکمرانی آمریکایی به نقطه بنبست تبدیل شدهاند.
بسیاری معتقدند دونالد ترامپ که با سیلی از پروندههای قضایی روبهروست، در حد و اندازه ریاستجمهوری نیست و برای آن صلاحیت ندارد. او از فرار مالیاتی گرفته تا جرائم جنسی و انجام تبانی و تلاش برای کودتای سیاسی در آمریکا پرونده دارد.
بااینحال، فضای سیاست و معادلات اجتماعی در آمریکا بهقدری قطبی شده که گویی اگر ترامپ همین حالا فردی را در خیابان و جلوی چشم همگان بکُشد، باز هم حامیان افراطیاش به او رأی میدهند و او را قبول دارند.
در نقطه مقابل، جو بایدن، رئیسجمهور کنونی آمریکا را شاهدیم که بسیاری معتقدند نه آمادگی ذهنی و نه فیزیکی لازم برای انجام مسئولیتهای ریاست جمهوری آمریکا را در اختیار ندارد. تاکنون بارها و بارها ویدئوهایی از او منتشر شده که او را در حال صحبتکردن با افراد خیالی یا دست دادن با آنها نشان میدهد.
او حتی نام اعضای دولت خود را نیز اشتباه به زبان میآورد و در دیدار با مقامهای خارجی، نام کشورشان یا حتی نام خودشان را به شیوهای اشتباه مورد اشاره قرار میدهد. نکته قال تأمل اینکه برخی متخصصان حوزه پزشکی حتی از مشکل زوال عقل جو بایدن سخن میگویند و معتقدند که این حزب دموکرات است که به مدیریت وظایف رئیسجمهوری در آمریکا میپردازد و شخص بایدن در این میان تنها یک ویترین است.
جدای از مسئله کهولت سن و ناکارآمدی جو بایدن، فرزند او یعنی هانتر بایدن نیز با رسواییهای جنسی فراوان خود و البته تخلفات مالیاش، به یک چالش بزرگ برای پدرش تبدیل شده است.
به طور خاص، یک لپ تاپ از هانتر بایدن به دست جریانهای مخالف و منتقد افتاده که در قالب آن تاکنون عکسهای زیادی از جرائم جنسی او و دیگر تخلفاتش منتشر شده و به یک دردسر بزرگ برای رئیسجمهور کنونی آمریکا تبدیل شده است.
نکته قابل تأمل اینکه اسنادی اخیرا درباره همدستی جو بایدن با پسرش هانتر و برادرش جیمز بایدن با محوریت انجام فعالیتهای تجاری پنهان و دور زدن قانونی نیز منتشر شده است. مسائل و معادلاتی که همه و همه تنها بخشهایی از واقعیتهای تکاندهنده امروز آمریکا را به افکار عمومی بینالمللی گوشزد میکنند و پیام محوری آن نیز این است: رخنه و شکاف در بنای بهظاهر زیبای هژمونی جهانی آمریکا مدتهاست که آشکار و هویدا شده و طرح ایده هژمونی آمریکایی دیگر شبیه به لطیفهای است که چندان نباید آن را جدی گرفت و صرفا بایستی آن را در قالب ژستهای تبلیغاتی سیاستمداران و رهبران آمریکا ارزیابی کرد.
همانطور که فرانسیس فوکویاما میگوید: «آمریکای کنونی شبیه به بنایی زیباست که از درون توسط موریانهها نابود شده و هر لحظه انتظار میرود که دچار فروپاشی شود.» واقعیتی که نخبگان سیاسی آمریکا به خوبی آن را فهمیدهاند اما دیگر توانایی لاپوشانی این واقعیت را ندارند.