پرسه در خاطرات دور و نزدیک محمدعلی شاه‌علی

اسمم را گذاشته بودند تامعلی!

بیشتر خبرنگاران ورزشی اصفهان در نشست‌های خبری، این جمله معروف «ترک موتور علیرضا رحیمی می‌نشستم و …» را در بخشی از خاطرات محمدعلی شاه‌علی از فعـالیـت خبرنگاری او در دهه شصت شنیده‌اند …

تاریخ انتشار: 12:51 - شنبه 1403/05/20
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
اسمم را گذاشته بودند تامعلی!

به گزارش اصفهان زیبا؛ بیشتر خبرنگاران ورزشی اصفهان در نشست‌های خبری، این جمله معروف «ترک موتور علیرضا رحیمی می‌نشستم و …» را در بخشی از خاطرات محمدعلی شاه‌علی از فعـالیـت خبرنگاری او در دهه شصت شنیده‌اند؛ خبرنگاری که نیم‌قرن از فعالیت او در این عرصه سپری می‌شود و در دوره‌ای یکی از معدود خبرنگاران ورزشی‌نویس نصف‌جهان بود. روز خبرنگار بهانه‌ای شد تا پای خاطرات دور و نزدیک شاه‌علی بنشینیم و با او یاد گذشته را زنده کنیم.

انشایی که مقدمه خبرنگاری شد

سال 53 وارد عرصه مطبوعات ورزشی شدم. در آن زمان محصل هنرستان بودم و استاد حسنعلی زهتاب، از پیشگامان انقلاب اسلامی، معلم دینی و ادبیات ما بود. یک‌بار انشایی با موضوع اجتماع من که نوشته بودم را در کلاس خواندم که معلم تصور می‌کرد این انشا را برادرم که معلم بود برایم نوشته است؛ اما من اصرار می‌کردم خودم نوشته‌ام و دست‌آخر هم به او گفتم یک موضوع به من پیشنهاد بدهد که درباره آن بنویسم و در کلاس بخوانم. استاد از من خواست مطلبی درباره مادر بنویسم که بعد از خواندن در کلاس، موردتوجه قرار گرفت و استاد زهتاب به من اطلاع داد روزنامه اطلاعات مشغول جذب خبرنگار است و از من خواست برای این کار مراجعه کنم. زمانی که برای خبرنگاری به روزنامه اطلاعات مراجعه کردم، از من خواستند گزارشی درباره سطح شهر بنویسم که من هم درباره موضوع تصفیه‌خانه فاضلاب خیابان حکیم شفایی دوم نوشتم که گزارشی آماتوری بود؛ اما در روزنامه اطلاعات منتشر شد و بعدها با این روزنامه همکاری کردم و هم‌زمان در بخش توزیع هم فعالیت داشتم که این روند تا 24 شهریور سال 58 ادامه داشت و با توجه به پیشنهاد مالی بهتر روزنامه کیهان، به این رسانه نقل‌مکان کردم.

پوشش خبری دربی اصفهانی‌ها در لیگ تخت جمشید

اولین تجربه جدی خبرنگاری من به اواخر دوره لیگ تخت جمشید بازمی‌گردد که برای مجله‌های کیهان ورزشی و دنیای‌ورزش می‌نوشتم. بازی سپاهان و ذوب‌آهن که یک‌بریک شد از آن جمله بود. در این دیدار تیم سپاهان یک بر صفر جلو بود و تیم ذوب‌آهن توانست از روی نقطه پنالتی، گل مساوی را به ثمر برساند که من عکس صحنه‌ای که کربکندی و احمدزاده، دروازه‌بان و مدافع تیم ذوب‌آهن هم دیگر را بغل کرده بودند، برای گزارش بازی چاپ کردم.

دردسرهای خبرنگاری در سال‌های دور

در دهه شصت بیشتر فعالیت من در عرصه دفاع مقدس بود و روزی بیست‌سی خبر در این حوزه می‌نوشتم. البته در حوزه‌های مختلف می‌نوشتم و به‌دلیل علاقه‌ام به ورزش، در این حوزه هم فعالیت داشتم و به شهرستان‌های مختلف سفر می‌کردم و از مشکلات آن‌ها گزارش تهیه می‌کردم. شرایط دوران خبری ما با امروز کاملا متفاوت بود و کار بسیار سختی داشتیم. متن را به‌صورت دست‌نویس یا اگر منشی دفتر تایپ می‌کرد، در پاکت می‌گذاشتیم و به راننده گیتی‌نورد تحویل می‌دادیم تا به دست او برساند و در تهران هم از او دریافت می‌کردند. در آن مقطع روزنامه‌های کیهان و اطلاعات عصر منتشر می‌شدند و معمولا اخبار ما با یک روز فاصله چاپ می‌شد. اخبار ورزشی هم در مجله‌های کیهان ورزشی و دنیای ورزش منتشر می‌شد که هفتگی چاپ می‌شد. بعدها که تلکس رایج شد، اخبار را از طریق این دستگاه مخابره می‌کردیم. کیهان ورزشی و دنیای ورزش شنبه‌ها چاپ می‌شد و معمولا عصر جمعه که مسابقه بود، اخبار را به‌صورت تلفنی می‌خواندیم. خبرنگاران امروزی که به امکانات زیادی دسترسی دارند، نمی‌توانند سختی کار دوران ما را درک کنند.

خبرنگار مدل دهه شصتی

در دهه شصت اجلاس بین‌المللی نفت و گاز در اصفهان برگزار شد که تمام وزرای اوپک در آن حضور داشتند و تنها خبرنگار اصفهانی حاضر در این برنامه، من بودم. در جریان چندروزی که اجلاس به طول انجامید، شاهد بودم وزرای نفت کشورهای مختلف مشتاق دیدار با یک خانم خبرنگار بودند. این خانم خبرنگار که قامت کوتاهی داشت و ریزاندام بود، اطلاعات کاملی از نفت و گاز داشت و وزرا از او اطلاعات می‌گرفتند. این خانم در آن مقطع وسیله‌ای شبیه لپ‌تاپ امروزی در اختیار داشت و در لحظه اخبار را مخابره می‌کرد که برای من بسیار عجیب بود و بعد از حدود چهل سال مشاهده می‌کنیم که شرایط کاری خبرنگاران ما شبیه آن خانم خبرنگار شده است.

کاپوت ماشین مرا شکستند

خبرنگاری ورزشی با همه جذابیت‌هایی که داشت، لطماتی هم برای من به‌دنبال داشت و به‌واسطه مطلبی که اوایل انقلاب برای وضعیت یکی از ورزشگاه‌ها نوشته بودم، هواداران این تیم به من زخم زدند و کاپوت ماشین مرا شکستند. قبل از من، استاد توصیفیان خبرنگار کیهان ورزشی بود. در مقطعی رحیم جدی، داور بین‌المللی کشتی که در اصفهان سکونت داشت، برای این مجله می‌نوشت. بعد از من هم رسول کربکندی یک ماه خبرنگار دنیای ورزش شد؛ اما انصراف داد و جواد خلیفه‌سلطانی جای او را گرفت.

نتیجه مطلب زیاد درباره تیم تام

در دهه‌ 60 تا 70، تیم تام که مرحوم اعلایی و اسلامی آن را راه‌اندازی کرده بودند، با سرمایه‌گذاری خوبی که داشت، بازیکنان خوبی را به خدمت گرفته بود و بازیکنانی چون علی شجاعی، رضا تاج و عباس سیمکانی برای این تیم بازی می‌کردند و این تیم حدود یک دهه قهرمان بلامنازع فوتبال استان بود. معمولا درباره تیمی که خوب نتیجه می‌گیرد و صدرنشین است، زیاد مطلب می‌نویسند و عکس‌های بیشتری چاپ می‌شوند و به‌دلیل مطالب زیادی که درباره تیم تام می‌نوشتم، اسمم را گذاشته بودند: تامعلی!

در تیم تام بازیکنان جوان زیادی پرورش پیدا کردند؛ از جمله عباس سیمکانی که از شیراز به این تیم پیوست و یک بازیکن دو پا بود و تیم‌های دیگر به‌سختی او را کنترل می‌کردند. احمدرضا عابدزاده هم دروازه‌بان جوانی بود که از تیم‌های محلی به تیم تام پیوست و بسیار جسور و پرتلاش بود. زمانی هم پرویز راهداری، سرمربی تیم ملی، برای انتخاب بازیکن به اصفهان آمده بود و عباس سروری، عباس سیمکانی و عابدزاده را زیر نظر گرفت و از این جمع عابدزاده به تیم ملی دعوت شد و به همراه تیم به نپال سفر کرد.

حذف عمدی دروازه‌بان از بازی!

حضور عابدزاده در تیم ملی به‌عنوان یک دروازه‌بان شهرستانی، برای رسانه‌های تهرانی قابل‌قبول نبود و تمایل داشتند دروازه‌بان‌های تیم‌های تهرانی سنگربان تیم ملی باشند؛ به همین دلیل حمایت زیادی از او داشتم و لقب پنجه‌طلایی را هم من برای عابدزاده به کار بردم. در یک دیدار که عابدزاده درون دروازه تیم تام بود، سه گل خورد؛ اما من نام او را به‌عنوان دروازه‌بان تیم در گزارش عنوان نکردم.

وقتی مطلب منتشر شد، متوجه شدم مسئولان روزنامه جمله‌ای اضافه کرده‌اند که عابدزاده درون دروازه بوده که این موضوع را پیگیری کردم و درنهایت روزنامه یک توضیح بر جمله قبلی خود نوشت.

تیتری که محمود یاوری پسندید

پـس از سال‌ها که تیـم تام قهرمان باشگاه‌های اصفهان می‌شد، تیم سپاهان با مربیگری مرحوم محمود یاوری و به‌کارگرفتن تعدادی از بازیکنان شاخص، تیم خوبی را روانه میان کرده بود و در بازی آخر لیگ با تفاضل گل بهتر نسبت به تیم تام قهرمان شد. پس از قطعی‌شدن قهرمانی این تیم، یاوری با شتاب وارد جایگاه ویژه شد و جلوی همه به من گفت: «حالا چه تیتری می‌زنی؟» بلافاصله در جواب گفتم تیتر می‌زنم: «وقتی تام دوم شد، سپاهان قهرمان شد». اتفاقا همین تیتر منتشر شد و یک نسخه از مجله را برای آقای یاوری بردم و وقتی تیتر را دید، گفت خوشم آمد که روی حرفت ماندی.

گزارش‌های تأثیرگذار

در طول سال‌های کاری مطالب بی‌شماری نوشته‌ام که تعدادش در خاطرم نیست؛ اما برخی از آن‌ها در ذهنم ماندگار شده است. مانند مطلبی که در بحبوحه انقلاب و به شهادت‌رسیدن چند نفر از مردم در اطراف منزل آیت‌الله خادمی با عنوان «اصفهان؛ شبی که هرگز نخفت» نوشتم و دفاع از خون شهدا، باعث شد به حوایج معنوی برسم. گزارش دیگری هم برای کمبود دستگاه دیالیز در اصفهان نوشتم که موردتوجه قرار گرفت و باعث شد تا خیران و مسئولان بهداشتی دستگاه‌های بیشتری تهیه کنند. همچنین مطلبی با عنوان «هرند در 18کیلومتری زاینده‌رود از تشنگی می‌میرد» منتشر کردم.

شکایت از آقای خبرنگار

آشنایی من با علیرضا رحیمی به دوران بازی او در سپاهان بازمی‌گردد و سپس او به‌عنوان مدیر اداره تربیت‌بدنی انتخاب شد و طی مدت 13 سالی که این مسئولیت را داشت، خدمات بسیاری انجام داد و سنگ بنای بسیاری از پروژه‌های ورزشی در زمان او نهاده شد. حتی خاطرم هست شب قبل از افتتاح سالن 17 شهریور، بالای نردبان رفته بود و لامپ می‌بست و در مراسم تودیعش نیز گفت اگر بخواهم گزارش فعالیت 13ساله بدهم، چند روز طول می‌کشد و گزارش‌های آقای شاه‌علی در کیهان ورزشی، بهترین معرف عملکرد من است.

پس از او یک مدیر غیربومی برای این مسئولیت انتخاب شد که در سطح رحیمی نبود و خدمات او را ارائه نمی‌کرد. من مطالبی در انتقاد از عملکرد او نوشتم که باعث شد از من شکایت کند. دوبار دیگر هم از من شکایت کردند که یکی مربوط به رئیس هیئت ورزش باستانی و دیگری مربوط به بیمارستان چمران بود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یازده + 14 =