کمکم به پایان اسفند نزدیک میشویم و این روزها، بزرگ و کوچک در تبوتاباند تا خود را برای آغاز یک سال جدید آماده کنند. در این روزهای پایانی سال، تقریبا همه ما شروع میکنیم به ایدهپردازی و گرفتن تصمیمهای بزرگ برای سال آینده! نتایج یک پیمایش جدید نشان میدهد تقریبا 58 درصد از جمعیت بریتانیا برای سال میلادی جدید یعنی 2023، یک تصمیم نو گرفتهاند؛ اما آیا در اجرای این تصمیمها هم به همین اندازه موفق هستند؟ بررسیهای بیشتر نشان داده که متأسفانه اغلب این تصمیمها تا پیش از پایان ژانویه یعنی یک ماه از آغاز سال نگذشته، به حال خود رها میشوند! / سال جدید
یکی از دلایل اینکه چنین وعدههایی یک ماه نشده به شکست میانجامند، مبهمبودن آنهاست. این تصمیمها بر ویژگیها یا کیفیتهایی تمرکز دارند که غیرقابلاندازهگیری هستند؛ مثلا داشتن زندگی سالمتر و شادتر بدون اینکه تعریف دقیقی از این مفاهیم داشته باشیم یا کسب درآمد بیشتر بدون اینکه برنامه مشخصی برای آن تدوین کنیم. اهداف مبهم این قابلیت را ندارند که به ما جهت بدهند و اگر ندانیم که دقیقا میخواهیم به کجا برسیم، تشخیصدادن مسیر درست نیز خیلی دشوار میشود.دلیل دیگر ناموفق بودن تصمیمهایی که در آستانه سال نو میگیریم، این است که ما اغلب برای خودمان اهدافی غیرقابلدستیابی تعیین میکنیم تا به چالش کشیده شویم. به این پدیده، «تناقض تلاش» میگویند؛ یعنی مغزهای ما عاشق ایده تلاشکردن هستند؛ اما وقتی پای عمل به میان میآید، متوجه ناخوشایندبودن آن میشوند.
دلیل دیگر شکست تصمیمهای آستانه سال نو، این است که ما به زمان حال، گرایش و از خود آیندهمان فاصله داریم؛ بهعبارتدیگر، تصور مشکلاتی که آینده ما در مسیر رسیدن به این اهداف با آن مواجه خواهد شد، بسیار دشوار است. ما مقصد را دوست داریم؛ اما مسیر رسیدن به آن را نه!
مغزهای تنبل خسته!
ما برای زندگی در جهان پیرامون نیازمند میانبرهای ذهنی هستیم. این میانبرهای ذهنی، عادتهای ما را شکل میدهند. وقتی این میانبرهای شناختی در ما نهادینه شوند، مغزمان میتواند بدون کنترل یا تلاش آگاهانه، عمل کند؛ مثلا وقتی شبها جلوی تلویزیون مینشینیم، ناخودآگاه دستمان سمت جعبه بیسکویت میرود یا صبحها که ساعتمان زنگ میزند، بیاختیار روی دکمه چُرت میزنیم!
مغزهای ما تنبلاند و میخواهند بار شناختی را به حداقل برسانند؛ بهعبارتدیگر، ما آنچه را که برایمان خوشایند باشد، تکرار میکنیم و ترجیح میدهیم سراغ گزینههای ناآشنای دیگر نرویم. اجرای این میانبرهای شناختی آسان است و نیازمند زحمت و تلاش چندانی نیست.
اما برای رسیدن به اهدافمان باید عادتهای قدیمی را کنار بگذاریم و آنها را با مسیرهای عصبی جدید جایگزین کنیم. این تجربه، ناخوشایند است و مغز ما مدام وسوسه میشود که بهراحتی گذشتهاش بازگردد؛ به همین دلیل است که پس از مدتی از تصمیمهای جدیدمان دست میکشیم. برای تغییر عادت باید بخشهای متعددی از مغز را که در وظایف پیچیده شناختی دخیل هستند، به کار بگیریم و این سخت و چالشبرانگیز است.
راهحل چیست؟
برای تغییر عادتهایمان باید ابتدا آن الگوهای رفتاری را که طی سالها آموختهایم، بشناسیم؛ سپس مسیری را که لازم است برای تغییردادن آنها طی کنیم، تشخیص دهیم. نکته مهم دیگر این است که اهدافتان مشخص و قابلدستیابی باشند؛ مثلا تصمیم بگیرید بیسکویت را فقط از برنامه عصرانهتان حذف و آن را با یک چای گیاهی سالم جایگزین کنید؛ اما یادتان باشد که بیشازاندازه هم روی عادتها و ابعاد منفی شخصیتتان تمرکز نکنید؛ چون این روند به افزایش نگرانی و استرستان منجر خواهد شد؛ پس قدر ویژگیهای مثبتتان را نیز بدانید و خود واقعیتان را بپذیرید تا بتوانید آرامآرام و با آرامش کامل در مسیر اصلاح شخصی و پیشرفت گام بردارید.
منبع: theconversation.com