به گزارش اصفهان زیبا؛ انتهای گلستان شهدای اصفهان، همانجا که شهدای عملیات کربلای ۵ در کنار فرماندهشان آرام گرفتهاند، از پر رفتوآمدترین مکانهاست. حتی آخرین بار که گلستان شهدا مملو از جمعیت بود، نقطه هدف همان قسمت بود. آخرین باری که نیلفروشان گفته بود میخواهم کنار حاج احمد بخوابم. آخر او را حاج احمد کشف کرده بود.
از همان زمانی که حاج احمد مسئولیت فرماندهی نیروی زمینی سپاه را به عهده گرفته بود و نیلفروشان را هم با خود برده بود تهران. حالا در میان اینهمه انتخاب، نیلفروشان حاج احمد را برگزیده بود برای آرام گرفتن در جوارش. احمدی که فاتح خرمشهر بود.پدرم تعریف میکرد دوره آموزشی سپاه میدیدیم. اوایل جنگ. مربیای که چند وقت بعد هم شهید شد، سر کلاس جملهای را گفت. همان شب، عین آن جمله را از امام خمینی (ره) در تلویزیون شنیدم.
حاج احمد، میدانید چرا خاطره پدرم را گفتم؟! چون شما اولین نفر بودید که آن جمله معروف: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» را مخابره کردید. ولی اکثرا این جمله را از آن امام خمینی (ره) میدانند. یادآوری کردم تا بگویم از نظرم اصلا مهم نیست که جملههای کلیدی را چه کسی میگوید. شما یا امام خمینی. امام خمینی یا آن استاد پدرم. آخر همه شما از یک آبشخور فکری و اکسیر عرفانی دریافت دارید. وقتی که منبع یکی است، حتما جملات شبیه به هم میشوند. خوش به حالتان که شبیه معشوقتان سخن میگفتید. راستی از آن «دَر» برایمان بگویید. همان «در» در گلزار شهدا که گفتید دری از درهای بهشتی است.
همان «در» باز شده از آرامگاه حاج حسین. میدانید؟! ما بارها خودمان را پشت آن «در» تصور کردهایم. همان درِ طلایی. در خیال، آرام کوبه در را میزنیم. همان کوبهای که از جنس یاقوت سرخ است و هر بار صدای کوبه در بلند میشود به نام صاحبخانه. به نام او که صاحب و مهماندار بهشت است و کوبه فریاد میزند نام «علی» را.
میدانید حاج احمد!؟ مرغ خیال، ما را تا همینجا میآورد. جان مشتاقمان را پرواز میدهد تا همین نقطه. گوشمان به صدای «یاعلی» است و چشممان به باز شدن در. خوش به حالتان که «در» به رویتان باز شد. به ما گفتهاند رمز شما هم در لحظات آخر، «یا علی بن ابیطالب» بوده است. گویا جواز باز شدن «در» یا علی و عبور از ساحل است. همان ساحلی که آقا مهدی شما را قسم میداد تا از آن عبور کنید. و ما هنوز اینجاییم. این طرف ساحل. داریم غرق میشویم در تلاطمش. یادمان میدهی عبور را؟!