به گزارش اصفهان زیبا؛ قبل از انقلاب و در نتیجه اصلاحات ارضی و رشد صنعتیشدن اصفهان، شهرکهای خانه اصفهان و ملکشهر و شهرهای شاهینشهر و فولادشهر برای اسکان جمعیت مازاد مهاجر ایجاد شدند و بعد از انقلاب نیز دو شهر مجلسی و بهارستان به وجود آمدند؛ اما سؤال اصلی این است که احداث شهرهای جدید در ایران چقدر موفق بوده و چه تأثیری بر کلانشهر اصفهان بهعنوان شهر مادر داشته است؟
در ظاهر امر میتوان گفت هدف اولیه اسکان جمیعت مازاد مادرشهر در شهرهای جدید تاحدی محقق شده؛ اما مشکل فراتر از این است. بسیاری از شهرهای جدید، مشکلات زیرساختی بسیاری دارند؛ در نتیجه این شهرها نمیتوانند بدون وابستگی به امکانات و زیرساختهای شهر مادر، برای خود مزیت زیستپذیری تعریف کند. به همین دلیل این شهرها به سکونتگاههای موقتی تبدیل شدند که ساکنان آن در بلندمدت هدفی جز نقلمکان به مادرشهر ندارند.به عبارت دیگر، مشکل در تأمین زیرساخت مناسب تبدیل به مشکلاتی هویتی و اجتماعی شده است.
ساکنان این شهرهای جدید، فقط ساکن آن هستند؛ اما شهروند آن نیستند.این وابستگی، معضلات ناخواسته زیادی را برای شهر مادر به وجود میآورد که در صدر آن، تحت تأثیر قراردادن تصمیمگیری مدیران شهری است؛ بهعنوانمثال به دلیل عدم رغبت بسیاری از مردم به زندگی در شهرهای جدید، تقاضای مسکن و قیمت ملک در شهر مادر بهشدت افزایش پیدا کرده و به دلیل عدم وجود نقدینگی در خانوارها، بازار مسکن نیز دچار رکود شده که تأثیر خود را در افزایش سالیانه و بیضابطه نرخ اجارهبها نشان میدهد.از طرف دیگر مدیران نیز مجبور شدهاند برای پاسخ به بخشی از تقاضای مسکن یا برخی از ضوابط مربوط به حریم و تفکیک را نادیده بگیرند یا آنها را بهصورت دائمی تغییر دهند.
در سالهای اخیر، بازنگری در حریم بخشهایی از شهر اصفهان که بهعنوان بافت تاریخی تعریف و مشمول محدودیتهای تراکمی میشد، شروعشده و احتمال آن میرود که در آینده از وسعت بافتهای تاریخی کاسته و فقط بناهای تاریخی (نه بافت تاریخی) ملاک محدودیت در ساختوساز قرار گیرند. همچنین حریم برخی از میراث طبیعی مثل رودخانه زایندهرود نیز به دلیل بلندمرتبهسازیهای بیشازحد، مورد تجاوز قرار گرفته و خط آسمان این منطقه مهم شهر دچار آشفتگی شده است.اما این نیز همه ماجرا نیست. عدم توسعه اقتصادی در این شهرها، موجب شده بسیاری از افراد برای فعالیتهای اقتصادیشان، هنوز به شهر مادر وابسته باشند؛ یعنی زندگی در شهر اقماری و کار در شهر مادر؛ در نتیجه شکاف بین محل کار و محل زندگی که به دلیل فاصله زمانی و مکانی ایجاد شده، باید از طریق حملونقل عمومی و بهصرفه کاهش پیدا کند و این عدم پیوستگی جبران شود.
به همین دلیل ناگزیر باید پروژههایی تعریف شوند تا بتوانند بار این حملونقل از اطراف به مادرشهر را به دوش بکشند تا عدم پیوستگی در مکان و خدمات، را جبران کنند.به همین دلیل است که در سالهای گذشته شاهد سرمایهگذاری زیاد مدیریت شهری و استانی بر ابرپروژههایی مثل رینگ چهارم ترافیکی شهر اصفهان و همچنین توسعه خطوط قطار شهری هستیم؛ به گونهای که هنوز خط دوم قطار شهری تکمیلنشده، شاهدیم مسئولان از شروع خط سوم نیز صحبت میکنند و خط اول قطار شهری که قرار بوده تا ورودی شهر اصفهان کشیده شود، هنوز به شاهینشهر متصل نشده است.
بهطورکلی باید این را مدنظر قرار داد که شهرهای جدید و اقماری که قرار بود بار جمعیتی را از روی دوش مادرشهر بردارند و خود به یکی از مراکز توسعه منطقهای تبدیل شوند، به موفقیت چندانی دست پیدا نکردند. ممکن است از نظر جمعیتی، تاحدی توانسته باشند به بخشی از تقاضاهای مسکن پاسخ دهند؛ اما از نظر توسعهمندی و تولید مزیت زیستپذیری، ناموفق بوده و شهرهای ساکن و نامولدی هستند که نمیتوانند تقاضای ساکنان خود را در حوزههای مختلف برآورده کنند؛ بنابراین ساکنان آنها، بار رفع نیازهای خود را به دوش شهر مادر میاندازند.
این بار اضافه موجب شده توسعهمندی مادرشهر دچار اختلال و وابسته به ملاحظات و معضلات شهر اقماری شود و نظام تصمیمگیری در مادرشهر را با مؤلفههایی مواجه کند که زیستپذیری آن را تهدید میکند؛ بنابراین شهر مادر در لبه تلاش برای بقا، دست به تصمیمگیری میزند. نتیجه اینکه وابستگی شهر اقماری به مادرشهر، وابستگی دیگری از سمت مادرشهر به شهر جدید ایجاد میکند که توسعه وابسته متقابل و معیوبی را رقم میزند که در سایه آن نه شهر اقماری خودکفا میشود و نه شهر مادر میتواند بدون رهایی از زنجیر معضلات شهر اقماری، پیشرفت کند.