به گزارش اصفهان زیبا؛
مریم مدرس مطلق: به نظرم میرسید کارگردان قصه را کشته بود. فیلم موضوع ملتهب و جذابی دارد. همیشه پشت صحنههایی مثل پشت صحنه سینما و پشت صحنه مسابقات و شرطبندیها جذاب و هیجانانگیزند. آنچه در بهتصویرکشیدن این نوع فیلمها مهم است، این است که کارگردانی و روایت قصه هم به همان اندازه جذاب و هیجانانگیز باشد. فیلم از صحنه خوبی شروع میشود؛ اما نمیتواند داستان را بهموقع تعریف کند.
عجیب این است که با صحنه خوبی هم تمام میشود. یعنی کارگردان یک افتتاحیه و اختتامیه خوب دارد؛ اما در میان راه آنقدر قصه را کش داده و با نابلدی ریتم را از دست میدهد که مخاطب را کلافه میکند. فیلم صد به یک تدوین مجدد احتیاج دارد. از آن گذشته، موضوع ملتهبی چون شرطبندی در فوتبال موضوعی نیست که درخور یک شهر کوچک شمالی باشد.
اگر این قصه در یک شهر ملتهب و پرجمعیت مانند تهران روایت میشد، زمین تا آسمان تغییر میکرد. اصلیترین صدمه را فیلم از ریتم میبیند. فیلم تکهپاره است،؛تکهای در خانه، تکهای در باشگاه، قهوهخانه و … . انگار کارگردان نتوانسته نخ تسبیحش را پیدا کند و دانهها را کنار هم بچیند. با اینکه بازی محسن کیایی واقعا خوب است، قصه آنطور که باید و شاید قوام ندارد. به هر صورت، اولین تلاش یک کارگردان برای ساخت موضوعی ملتهب یقینا کار سختی است.
****************************************************************************************************
زهرا سعیدی: محسن کیایی (موسی) یک تنه در «بازی را بکش» به میدان میآید. بدون مقدمه داستان شروع میشود و مخاطب از همان دقیقههای آغازین میداند با چه ماجرایی روبهرو است و باید به دنبال چه باشد. با توجه به موضوع و مواجه بودن با یک فیلم فوتبالی، بیننده انتظار صحنههای پرتنش و پرتبوتابی را دارد؛ ولی به غیر از یکیدو سکانس، شاهد فراز و فرود خاصی نیستیم و با ریتمی نسبتا معمولی به تماشای اثر مینشینیم.
محمدابراهیم عزیزی، کارگردان فیلم، به شرطبندی و فساد در فوتبال پرداخته است که سابقاً هم سینمای ایران به سراغ چنین موضوعاتی رفته بود؛ بااینحال، شاهد پایانبندی خوبی برای داستان هستیم و این نگاه تا حدی نواقص فیلم را جبران میکند.
****************************************************************************************************
علی معینی: تا اینجای کارِ جشنواره میتواند بهترین فیلمنامه را داشته باشد؛ اگر یکسوم ابتدایی فیلم کوتاهتر و یکیدو جای کوچکش تغییر کند. مخاطب با فیلمی کمادعا ولی توانمند در انتقال منظور سازندگان مواجه است؛ فیلمی که مخاطب را از شرایط فساد گسترده این قشر بهراحتی مطلع و حساس میکند.
این فیلم با پایانی شجاعانه و درست به نسبت درامی که ساخته، میتواند نقد اجتماعی خودش را به نقدی غیرناامیدانه تبدیل کند. مخاطب با دیدن این فیلم از شرایط قطع امید نمیکند؛ بلکه به کنشگر بودن دعوت میشود. قرار است بازی، کاراکتر را بکشد؛ ولی او که قهرمانی نهان در وجودش دارد، بازی را میکشد.
این فیلم با قهرمان قرار دادن فردی عادی و قهرمان غیرعادی نکردنش، در ادامه روندش سطح کنشگری را به سطح عموم جامعه تعمیم میدهد.
****************************************************************************************************
محمد بزرگ: موسی بهمثابه یک پروتاگونیست (قهرمان) برای خونخواهی برادرش و دادخواهی به پا میخیزد. به نظر میآید فیلم دو فصل دارد؛ فصل اول بعد از حادثه محرک و معرفی خردهشخصیتهای مرتبط با آن و فصل دوم، ماجرای فعال شدن قهرمان داستان است.
تمهیدات روایی در فصل اول کماثر هستند؛ برای مثال، پیچش داستان و رفتن به سراغ عوامل حادثه (شرطبندی) در فصل دوم که باید گرهافکنی باشد، اتفاق میافتد و همآغوشی این دو فصل میتوانست انسجام قصه را صورت فزآیندهای دهد.
****************************************************************************************************
حانیه عباسی: «بازی را بکش» نقدی بر موضوعی اجتماعی است و با نگاهی بیطرف به فوتبال و حواشی آن میپردازد. هرچند فوتبال یک بازی تیمی است، اخلاقمداری در این زمینه هم بحث دیگری است.
دوربینِ کارگردان، واقعیت را پیش رویت میگذارد و این تو هستی که باید با آن روبهرو شوی و قضاوتش کنی. برخلاف بسیاری از فیلمهای ایرانی، شعارزده نبود و کاراکتر موسی باورپذیر بود. پایانبندی فیلم بهدرستی اتفاق افتاده بود. سر و شکل فیلم نیاز به چکشکاری دارد؛ اما تا اینجای جشنواره میتوانم بگویم یک فیلم به نسبت خوب دیدهام.