ماجرا اما از کجا آغاز میشود؟ از برگزاری سمپوزیومی در سال 99 به همت سازمان زیباسازی شهرداری اصفهان که در آن بنا میشود تا به طول یک هفته آثاری آفریده شود. استاد نیز دستبهقلم جوش میبرد و با استفاده از میلههایی با قطر یک و نیم تا دو سانتیمتر و طول 15 تا بیست سانتیمتر، از جزء به کل میرسد. او میگوید: «هدف نهایی من این بود که نشان دهم چگونه اجزا در کنار هم دیگر به یک کل منسجم تبدیل میشوند.» آخر چونکه صد آمد، مود هم پیشِ ماست.
پسدستهای هنرمند او در طول یک هفته اثری خلق میکنند ایرانی و پر از مایههای فلسفی و عرفانی. اثری که مقصودِ از آفرینش آن، «همبستگی» و صدالبته مشارکت بین بنیآدم است، آنچه نشان میدهد «ما پارههای تن هم هستیم» درست آنگونه که این استاد پیکره سازی، هدف عمدهاش از آفرینش این اثر را نشان دادن نوعی پیچیدگی در عین سادگی عنوان کرده و میگوید: «میخواستم نشان دهم که چگونه با یک مفهوم ساده میتوان به طرح مفاهیم پیچیده پرداخت.»
بهواقع، آنچه در طراحی سرو، از آغاز آفرینش تاکنون میبینیم یا آنچه به قول استاد حاصل ترکیب اجزا و نحوه همسایگی آنهاست میتواند مفهوم بسازد: «بنابراین به نظرم رسید که سرو یکی از مفاهیم بسیار نزدیک به این ایده بود.»
این ایده اما یکشبه به بار نشست؟ مرتضی نعمت الهی میگوید: «درست است که در سمپوزیوم ها معمولاً هنرمندان بدون طرح و ایده خاصی به استقبال بداهه سازی میروند اما پشتوانه آن سالها خاطره و تجربه و دانش است، بنابراین نمیتوانم بگویم که به آن فکر نکردهام، بلکه دستهایی در کار بودهاند تا دستهای مرا به کار اندازند.»
دستهایی که پیشازاین نیز، فیگورها و دورنمایی از شهرها را خلق کرده و حالا، موجودی را انتخاب کرده که همه عناصرش به زندگی ما ایرانیها پیوند خورده است. ذهنیتی که استادِ پیکرهساز درباره آن میگوید: «میخواستم نشان دهم که از سادهترین عناصر، کثرت آنها و نحوه جاگیری این عناصر در کنار هم چگونه میتوان کلیتی ساخت که آن ذهنیت مبین یک مفهوم یا مبین ایجاد فضایی باشد که ذهن را به چالش بکشد. حالا این چالش میتواند مفهومی یا فرمی باشد یا در هر جهت ذهن را درگیر کند.»