شاید وقت آن باشد که از خودمان بپرسیم دلیل ثبت میدانگاه عباسی در فهرست آثار ملی چه میتواند باشد؟ میدانگاه و مجموعه فرهنگی عباسی یک فضای شهری معاصر در اصفهان است که در چند دهه اخیر به یکی از مطلوبترین و دوستداشتنیترین فضاهای شهری تبدیل شده بود. پاتوقی برای آمدوشد دانشآموزان، دانشجویان، اهالی فرهنگ و البته گردشگرانی که طی گشتوگذار در محدوده چهارباغ و خیابان آمادگاه و هتل عباسی، از این فضای شهری نیز دیدن میکردند. این میدانگاه کوچک، در خاطرات جمعی همه ما اصفهانیها جایگاه مهمی دارد. بسیاری از ما بعد از خرید کتاب از مجموعه کتابفروشیهای این میدان در زیرزمین، دقایقی روی سکوهای آن نشسته و نفسی تازه کردهایم. اما متاسفانه در سالهای اخیر این فضا به دلایل متعددی که در جای خود قابل بررسی است، رونق گذشته خود را به کلی از دست داده و خالی از شور و نشاط همیشگیاش شده است. فضایی مُرده در قلب بافت تاریخی و محور گردشگری شهر اصفهان! به نظر شما عجیب نیست؟!
وقتی شهر نفس میکشد!
اگر باور داریم که «شهر» موجودی زنده، هویتمند و در تعاملی دوسویه با شهروندان است، پس باید به یاد داشته باشیم که هرگونه دخل و تصرف در شکل و شمایل شهر و هرگونه برهمزدن ساختاری که از سوی مردم به مرور زمان شکل گرفته و به بخشی از خاطرات جمعی آنها بدل شده، به معنای واردکردن فشار بر حلقوم شهر و بستن راه تنفس آن است.
در این رابطه، پاتوقهای شهری به عنوان فضاهای مورد توجه مردم به مرور زمان به محلی برای گردهماییهای کوچک آنها بدل شدهاند. شاید نتوان معیارهای مشخصی برای موردپسند واقعشدن یک فضای شهری از سوی مردم معرفی کرد، اما باید به یاد داشت که شکلگیری یک پاتوق شهری روندی طولانی دارد و بنابراین دستاورد آن از چند لحاظ ارزشمند و مهم تلقی میشود که نباید از توجه مدیران شهری پنهان بماند. پاتوقها که الزاما متعلق به رده سنی خاصی هم نیستند و گاه بسته به انتخاب شهروندان به دستههای مختلف پاتوق بانوان، نوجوانان، میانسالها و… تقسیم میشوند، محلی برای رفتوآمد، نشستن، گپوگفت، آرامش فکری و روحی و قرارگرفتن در فضایی تفرجگاهی هستند که مردم را از فضای رسمی و خشک محیطهای کاری، شلوغی و ازدحام خیابانها و اتوبانها و البته عزلت و تنهایی خانه بیرون میکشند و برای ساعتی به آنها فرصت همنشینی با همدیگر را میدهند.
در چنین حالتی، «شهر» یکی از کارکردهای اصلی خود را که همان بخشیدن نشاط به شهروندان و ایجاد فرصتی برای تعامل و ارتباط با همدیگر است، بهدرستی انجام داده است.
نکته مهم دیگر این است که قدمت پاتوقهای شهری حداقل در اصفهانِ خودمان که سابقه شهریبودن در آن طولانی است، چشمگیر و قابل توجه است. در این خصوص گذر چهارباغ و میدان نقش جهان را میتوان مثال زد. دو فضای شهری بسیار شاخص و برجسته که از دوره صفویه تا امروز به مدت بیش از چهار قرن محلی برای تجمعات و دورهمیهای تفرجگونه مردم شناخته شدهاند.
میدان جلفا هم نمونه دیگری است که علیرغم فضای کوچکی که دارد، با وجود کافههایی دورتادورش به پاتوق محلیِ دلنشینی بدل شده است.
پروندهای برای پاتوقهای شهری
به بهانه ثبت ملی اثر شاخص میدانگاه عباسی، باید بپرسیم جایگاه فضاهایی اینچنین در شهر ما کجاست؟ اصلا یک فضای شهری چطور میتواند به یک «پاتوق» تبدیل شود و از سوی مردم مورد استقبال قرار گیرد؟ آیا مدیران شهر میتوانند در شکلدهی به یک پاتوق نقشی داشته باشند یا این روند کاملا به سلیقه و انتخاب مردم وابسته است؟ اصفهان چند پاتوق شهری دارد؟ مسئولان و مدیران شهر چه برنامهای برای حفظ فضا و کارکرد پاتوقها داشتهاند؟ چند پاتوق شهری در اصفهان از گذشته تا امروز برقرار مانده و چند تا از آنها مانند میدانگاه عباسی رونق گذشته خود را از کف دادهاند؟ میزان و شکل دخالت مدیران و مسئولان شهر در تعیین ساختار پاتوقهای شهری چگونه است و آیا اصلا وظیفهای به جز نگهداری و حفاظت از این فضاها برای آنها لحاظ میشود؟
اینها سؤالاتی است که در پرونده ویژه «پاتوق شهری» در این شماره از صفحه بلدیه به دنبال پاسخ به برخی از آنها بودهایم. پروندهای که تلاش کرده جوانب متعددی از این موضوع را مد نظر قرار دهد و این فضای شهری را در اصفهانِ امروز به تحلیل و بررسی بکشاند.