«فرض کنید در حال راهرفتن در مسیری هستید که ناگهان درون چالهای میافتید. اول خیلی ناراحت و نگران میشوید و دائم به خودتان میگویید: “چرا این چاله را ندیدم و درونش افتادم؟!” کمی که میگذرد و حالتان بهتر میشود، متوجه میشوید که برای بیرونآمدن از این وضعیت باید کاری کنید. درون کیفتان را میبینید و یک بیلچه پیدا میکنید. بیلچه را کمکی برای درآمدن از آن چاله میبینید و شروع میکنید به کندن آن. کمی که بگذرد با کمال تعجب میبینید هرچقدر تلاش میکنید، نتیجه معکوس میبینید. بهجای اینکه پله بزنید تا از آن چاله بالا بیایید، چاله را عمیقتر میکنید و بیشتر درون آن فرو میروید.» این مثالی است که دکتر سارا گودرزی درباره عکسالعملهای نادرست نوجوانان درباره اضطرابهایشان میگوید.
تکالیف ویژه، اضطرابهای مخصوص
آگاهی و شناخت درباره اضطرابها اولین قدم برای رفع و کاهش آنها است؛ برای همین دکتر گودرزی اول از همه درباره این مسئله میگوید که چرا در نوجوانی فرد اضطراب میگیرد و چه عواملی دست به دست هم میدهند تا نوجوان مضطرب شود: «بعضی اضطرابها همیشه بوده است؛ یعنی از بچگی در ما وجود داشته و با ما بزرگ شده است. اضطراب امتحان، دوست پیدا کردن، سلامتی خود و والدین و هر آنچه از وقتی به دنیا میآییم برایمان دغدغه است، منجر به اضطراب هم میشود؛ یعنی همه آدمها در هر سنی این اضطرابها را تجربه میکنند؛ مثلا اگر از نوجوانی بپرسیم که از 9 سالگی چه اضطرابی با تو بوده که الان هم آن را داری، به یکی از اضطرابهایی اشاره میکند که در زمان کودکی هم آن را داشته است؛ اما بعضی از اضطرابها مخصوص دوران نوجوانی است؛ چون در این دوران وظایفی بر دوش فرد گذاشته میشود که تا قبل از آن با آن روبهرو نبوده است. یکی از این تکالیف ویژه که نوجوان با آن مواجه و منجر به اضطرابش میشود، «انتخاب رشته» است. نوجوان تا قبل از آن، هیچگاه با چنین موضوعی روبهرو نبوده و همین باعث پدید آمدن اضطراب در او میشود؛ چراکه درمییابد آیندهاش وابسته به این انتخاب است.»
موقعیت دیگری که گودرزی به آن اشاره میکند، «پذیرش در گروه همسالان» است. در این سن، نوجوان برایش مهم است که در بین دوستان و همسالانش پسندیده و مقبول واقع شود. شاید در کودکی هم فرد با چنین اضطرابی روبهرو شود؛ اما در نوجوانی شدتش بیشتر
است. «ارتباط با والدین» هم در سن نوجوانی منجر به اضطراب میشود: «نوجوان میکوشد تا پسند والدینش باشد و اگر بفهمد که کارهایش مقبول آنها نیست، وارد چالش با آنها میشود. همین چالش با والدین، نوجوان را دچار اضطراب میکند؛ بهعنوانمثال، نوجوان با خودش میگوید پدرم درباره انتخابی که من کردم چه برخوردی میکند؟ یا اینکه نکند مادرم نگذارد با دوستانم رابطهام را ادامه دهم؟ نکند نگذارد تیپ مورد علاقهام را بزنم؟»
اما یکی از مهمترین اضطرابها مربوط به «ارتباط با جنس مخالف» است. دکتر گودرزی در این باره میگوید: «فرد در سن نوجوانی به خودش میگوید اصلا من میتوانم با جنس مخالف خودم ارتباط داشته باشم؟ چه موقعی این ارتباط را برقرار کنم؟ چقدر رابطه داشته باشم؟ اگر این رابطه را داشتم به نفعم است یا نه؟ بهعنوانمثال، اگر نوجوان به کلاس زبان میرود و در آن کلاس دخترها و پسرها باهم هستند، فرد به خودش میگوید: من باید به این همکلاسیام که همجنس من نیست، سلام کنم؟ اجازه دارم کنارش بنشینم؟ آیا او درباره من قضاوتی دارد؟ همین پرسشها و جوابهایی که در ذهن نوجوان میآیند منجر به اضطراب میشوند.» نوجوانی، سنی است که آدم بیشتر از هروقت دیگری روی چهره و ظاهرش حساس میشود. همین حساسیت یکی از جرقههایی است که منجر به برافروختن آتش اضطراب درون آدم میشود. «خیلی اوقات نوجوان ظاهر خیلی خوبی هم دارد؛ اما این حس بد را درباره ظاهرش دارد؛ بنابراین در همین سن به فکر جراحی زیبایی میافتد. قد، وزن، پوست، اندازه دماغ و در کل نداشتن حس خوب به ظاهر خود اضطراب بهوجود میآورد.»
اضطرابهای مفید و سالم
زهرا که نوجوانی 14ساله است، از من خواست تا از دکتر بپرسم آیا اضطرابها میتوانند سالم و مفید باشند و گاهی تأثیرات مثبت بگذارند؟ دکتر گودرزی در جواب پرسش زهرا میگوید: «ما از کودکی اضطرابهایی داریم که طبیعی هستند؛ بهعنوانمثال، در چهارماهگی اضطراب غریبگی داریم و به جز آغوش مادرمان، بغل کس دیگری نمیرویم. در نوجوانی هم وجود برخی اضطرابها طبیعی است؛ بهعنواننمونه، اضطراب امتحان داریم و همین مسئله باعث میشود که مطالعه کنیم یا بهعنوانمثال، وقتی میخواهیم به آن طرف خیابان بریم، اطرافمان را نگاه میکنیم. این هم به نوعی خودش اضطرابی است که ما از آن خبر نداریم و اتفاقا وجود این اضطراب به ما کمک میکند.» خانم گودرزی در ادامه به اضطرابهای طبیعی و غیرطبیعی اشاره میکند و از فرق بین آنها میگوید: «اضطرابهای طبیعی یکسری ویژگی دارند که به ما کمک میکنند رشد کنیم. این اضطرابها عملکرد ما را در زندگی مختل نمیکنند؛ همچنین باعث نمیشوند که ما همیشه دلشوره داشته باشیم و نتوانیم زندگی کنیم. اضطرابهای طبیعی نشانههای فیزیولوژیک ندارند؛ بهعنوانمثال، وقتی اضطراب داریم و قلبمان تند نمیزند، نفسنفس نمیزنیم و دستمان عرق نمیکند، یعنی اضطرابی که داریم، طبیعی است. اضطرابهای زیاد و خارج از توان و ظرفیت ما، عملکردمان را مختل میکنند. در این مواقع به کسی احتیاج داریم که به ما کمک کند و معمولا آن فرد یک درمانگر است.»
آژیر خطر
وجود هر چیزی درون ما باید با یکسری نشانه همراه باشد. اینکه ما خوشحال، ناراحت، ترسیده یا مضطرب میشویم، باید با علائمی همراه شوند که ما را از وجود آن حس مطلع کنند. گاهی این نشانهها قابل دیدن هستند و گاهی نه. آرمان 17ساله میخواست بداند که اضطراب چه علائمی را در ما پدید میآورد؟ «در اضطرابهای غیرطبیعی که در بالا به آن اشاره شد، کمی درباره علائم اضطراب هم گفتم. اضطراب یکسری نشانههای بدنی یا فیزیولوژیک دارد و یکسری نشانههای شناختی. نشانههای شناختی یعنی اینکه در فکر منِ نوجوان دائم کلمه «نکند» میآید: نکند این اتفاق بیفتد. نکند آن اتفاق نیفتد. نکند فلان چیز را این شکلی به من بگویند. نکند بلایی سر خانوادهام بیاید. نکند از مدرسه و کلاسم عقب بمانم. نکند بقیه درباره من حرف بدی بزنند. نکند مسخره شوم. در واقع میشود گفت که اضطراب از لحاظ فکری برای فرد، ترس از وقوع یک اتفاق در آینده را به همراه دارد. این فکر باعث میشود اضطرابمان بالا برود و نشانههای بدنی آرامآرام بهوجود آید؛ مثل تپش قلب، عرق کردن دست، دلشوره، گاهی حالت تهوع، سردرد، نفسنفس زدن، احساس تشنگی، لرزش عضلات شانه یا پا و در شرایط شدیدتر منجر به استفراغ یا دل درد هم میشود.» البته گاهی موکنی و ناخن جویدن هم ممکن است ناشی از اضطراب باشد؛ اما لزوما به این معنی نیست که هرکسی ناخن میجود یا موهایش را میکند، استرس دارد. گاهی این کار از روی عادت است.
بیرون دادن استرس از طریق دهان
تا الان چند چیز مهم را درباره اضطراب فهمیدید؛ از اینکه اصلا چه میشود که آدم در سن نوجوانی با حملات اضطراب روبهرو میشود تا نشانههای بدنی و فکری این اضطراب. اما شاید مثل حسام که تازه وارد سن نوجوانی شده، برایتان سؤال پیش بیاید که خب الان باید با این اضطراب چه کار کرد؟ گودرزی درباره رهایی و درمان اضطراب میگوید: «اگر اضطرابی خارج از توان نوجوانان باشد، چند تکنیک به آنها یاد میدهم تا آن را انجام دهند و استرسشان کم شود. معمولا این تکنیکها برای اضطرابهایی است که شدید نیستند. یکی از تکنیکها این است که نوجوان باید قبل از انجام کاری که ممکن است سطح اضطراب را بالا ببرد، چند نفس عمیق بکشد؛ بهعنوانمثال، قبل از امتحان، سه چهار بار نفس عمیق بکشد، یک جایی با آرامش بنشیند، کمی آب بخورد، چشمانش را ببندد و یک سری خودگویی مثبت در ذهنش انجام دهد. با خود بگوید: من درسم را خواندم، قبلا همین امتحان را دادم و از پس آن خوب برآمدم، این چیزی که دائم در ذهنم میآید فکر من است و این فکر من واقعی نیست. اگر انجام این کارها توانست سطح اضطراب نوجوان را کاهش دهد که خوب است و او نیازی به رواندرمانی ندارد؛ اما اگر با انجام این کارها باز هم اضطراب داشت، باید حتما به روانشناس مربوط مراجعه کند. روانشناس با چند جلسه رواندرمانی به او کمک میکند که چطور اضطرابش را مدیریت کند و راهحلهای بیشتری یاد بگیرد.»
اضطراب یا استرس؟
کلمات استرس و اضطراب را زیاد شنیدهایم. اما سها میخواهد بداند که آیا این دو کلمه یک معنی میدهند یا هرکدام به نوعی، مفهومی خاص را به ما انتقال میدهند؟ از نظر گودرزی، در بیشتر مواقع این دو واژه یک معنی دارند که بیشتر بازی با کلمات است؛ اما در برخی موارد هم باهم فرق دارند.
«استرس معمولا درجه کمتری نسبت به اضطراب دارد. بهعنوانمثال، وقتی موضوعی آنقدر حاد نشده و نگرانی کمتری ایجاد میکند، یعنی فرد دچار استرس شده است؛ اما اضطراب شدت بیشتری دارد. گاهی ما نگران این هستیم که صبح خواب بمانیم و به مدرسه نرسیم. با خودمان میگوییم که نکند خواب بمانم! ساعتمان را کوک میکنیم تا رأس زمان مد نظر بیدارمان کند. این استرس است؛ اما وقتی این نگرانی را نشود مدیریت کرد و علائم بدنی پیدا میکند، میگوییم فرد دچار اضطراب شده است.»
تا اینجا درباره اضطراب، شناخت آن و راهکارهای مدیریتیاش آشنا شدید. اضطراب هم مانند تمام احساسات دنیا در آدمی وجود دارد؛ مثل شادی، غم، درد، خشم، خستگی، حتی نفرت. وجود همه حسها در هر انسانی به مقدار طبیعی، لازم است؛ اما اگر این احساسات بیش از اندازه باشند، بهطوری که تمام زندگی ما را تحت سیطره خود بگیرند، آن موقع است که باید نگران خودمان شویم و در صدد راهی برآییم که آن حسها و هیجانها را تعدیل کنیم. شاید اضطراب شما آنقدر خاص یا آنقدر شدید باشد که در هیچ کجای این متن به آن اشاره نشده است. خب، به گمانم وقت آن است که به خودتان کمک کنید و برای حل اضطرابتان به روانشناس ماهری مراجعه کنید تا او بتواند بهصورت ریشهای مشکلتان را کشف و حل کند.