پایداری
بدون پا هم، پای‌کار جنگ بود!
۱۴:۳۸ - چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲
رودررو با «حسن محمدی» و روایت رفاقتش با شهید حسن شوکت‌پور:

بدون پا هم، پای‌کار جنگ بود!

همه آدرس او را می‌دهند؛ «حسن محمدی»! رزمنده‌ای که شاید از همه بچه‌های لشکر امام‌حسین‌(ع) به شهید حسن شوکت‌پور نزدیک‌تر و با او هم ایاق‌تر بوده است.

40 ساعت پرواز برای آزادی خرمشهر!
۱۲:۴۸ - چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲
رودررو با خلبان «مسعود نیک‌مرد»:

40 ساعت پرواز برای آزادی خرمشهر!

متولد شیراز است و بزرگ‌شده کرمانشاه؛ اما خودش را اصفهانی می‌داند و می‌گوید: «پنجاه سال است که ساکن اصفهانم و اصفهانی»؛ درست از سال 52 که به استخدام هوانیروز درمی‌آید و راهی اصفهان می‌شود. سال 54 بعد از فارغ‌التحصیلی به‌عنوان خلبان کبری انتخاب می‌شود و سال 55 دوره آموزشی موشک‌انداز” TOW COBRA ” را طی می‌کند تا اینکه سال 56 می‌شود «خلبان اول کبری»!.

گواه اتحاد مقدس!
۰۴:۱۵ - شنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
«جانی بت اوشانا»، شهید آشوری دفاع مقدس:

گواه اتحاد مقدس!

جانی بت اوشانا متولد ۱۵ شهریور ۱۳۴۳. سرباز تیپ ۵۵ هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که در شرق دجله و در منطقه عملیاتی بدر به شهادت رسید.

برای تو پایانی نیست حاج‌احمد…!
۱۵:۱۳ - پنجشنبه ۷ اردیبهشت ۱۴۰۲

برای تو پایانی نیست حاج‌احمد…!

باید از او گفت، باید از او همیشه گفت. خنده‌هایش، آرامشش، صبوری‌اش و تمام حرف‌هایم انگار لای این صبوری خودش را پنهان و آشکار می‌کند. با دلتنگی‌هایش سخت کنار می‌آمد، با دورافتادن از رفقایش سخت‌تر. تا اینکه روز موعود فرارسید.

جزئیات مراسم تشیع و تدفین شهید جانی بت اوشانا در تهران
۱۵:۵۷ - دوشنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۲

جزئیات مراسم تشیع و تدفین شهید جانی بت اوشانا در تهران

سردار باقرزاده، فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح: روز چهارشنبه ۶ اردیبهشت از ساعت ۱۶ مراسم وداع با پیکر شهید در معراج شهدای تهران برای عموم مردم برگزار خواهد شد.

«شراره‌های خورشید» به چاپ پنجم رسید
۱۵:۵۳ - یکشنبه ۲۷ فروردین ۱۴۰۲

«شراره‌های خورشید» به چاپ پنجم رسید

کتاب «شراره‌های خورشید» نوشته مشترک گلعلی بابایی و حسین بهزاد، با محوریت شخصیت شهید همت و کارنامه عملیاتی لشگر ۲۷ محمد رسول الله در عملیات خیبر به‌تازگی توسط نشر ۲۷ بعثت به چاپ پنجم رسیده است.

ناگفته‌های آسد یحیای امام!
۰۹:۵۳ - پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱
رودررو با قاضی حجت‌الاسلام «سیدیحیی مرتضوی»؛ مردی که از سیزده‌سالگی پابه‌رکاب امام خمینی(ره) شد/بخش اول

ناگفته‌های آسد یحیای امام!

«دوازده‌سالگی» برایش می‌شود شروع راه! از همان روزی که توی انشایش از شغل آینده‌اش می‌نویسد که می‌خواهد طلبه شود و معلمش می‌گوید شغلی بهتر از مفت‌خوری سراغ نداشتی، انگار میل و اشتیاقش برای معمم‌شدن بیشتر می‌شود و خیلی زود سر از مدرسه «جد بزرگ» و «صدر» اصفهان درمی‌آورد و سال‌های بعد هم به مدارس حوزه علمیه قم می‌رسد. گفت و گوی با آسدیحیای امام.

برای زندگی، برای آزادی!
۱۳:۰۵ - شنبه ۸ بهمن ۱۴۰۱

برای زندگی، برای آزادی!

ازدواج با «مصطفی»، آن هم در دوازده‌سالگی، او را شریک و همسفر زندگی مردی می‌کند که مبارزه و حماسه در قاموسش حرف اول را می‌زند؛ مردی که در ابتدا او را همراه و سپس هم‌قدم با خود در میدان نبرد می‌کند.

شهیدستان ایران
۱۲:۲۱ - شنبه ۱ بهمن ۱۴۰۱

شهیدستان ایران

سال ۱۳۲۰ بنایش را می‌گذارند، در ۳۰ کیلومتری غرب شهر اصفهان؛ مدرسه هشتاد و یک ساله که هنوز پایگاهی برای آموزش دانش آموزان خطه نجف‌آباد است. «دبیرستان شهید محمد منتظری»، شناسنامه‌اش ۲۳۴ شهیدش است با مُهری که بر روی پیشانی‌اش خورده؛ «شهیدستان ایران». این مدرسه را با عنوان پرشهیدترین مدرسه کشور می‌شناسند که دانش‌آموزان زیادی از آن در سال‌های دفاع مقدس به شهادت رسیدند. بنابر شواهد، در طول سال‌های دهه ۶۰ این شهیدستان در سه رشته تحصیلی علوم انسانی، ریاضی و علوم تجربی فعالیت می‌کرد و هزار و ۲۰۰ دانش‌آموز داشت.

مادرانه!
۱۴:۴۳ - دوشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۱

مادرانه!

«خدا صبرش را می‌دهد»؛ این جمله‌ای است که به‌واسطه مراوده و صحبت و هم‌نشینی که در طول این سال‌های کاری با مادران شهدا داشته‌ام، از زبان آن‌ها زیاد و مکرر شنیده‌ام. «صبر» کلیدواژه همه مادران شهداست و «صبوری» مسلک و مرام آن‌ها. فرقی ندارد یک پسر داده باشند یا بیشتر؛ گاهی حتی همسرانشان هم در کنار پسرانشان رفته‌اند و به شهادت رسیده‌اند؛ اما دل آن‌ها دریاست و همه این سال‌ها حتی خم به ابرو هم نیاوردند. «خدا صبرش را می‌دهد…»؛ این آرمان و عقیده همه مادران شهداست. آنچه در ادامه آمده است مادرانه‌هایی از چندمادر شهید است که با هم مرور می‌کنیم. مادر شهید منصور رئیسی؛ مادر شهیدان علی، ناصر و مسعود خودسیانی، مادر شهید سعید چشم‌براه و مادر شهید مدافع حرم فاطمیون، شهید احمد ترابی…!

برای مادری که دیگر نیست!
۱۲:۱۸ - شنبه ۲۴ دی ۱۴۰۱

برای مادری که دیگر نیست!

هر وقت می‌رفتی بود. اصلا نبودنش خیلی به چشم می‌آمد. اگر نبود ،غصه مثل گلوله برفی می نشست روی گرمای شوق دیدار و همان جا وا می‌رفتی. این را همه رفیق‌بازهای دانشگاه صنعتی اعتراف می‌کنند. ذهنتان را منفی نکنید؛ رفیق از نوع شهیدش منظورم است! هر وقت می‌رفتی آن صورت مثل ماهش نور می‌تاباند روی قلبی که به شوق زیارت پسرش تا گلستان رفته بود.

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!
۱۰:۳۲ - پنجشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۱

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!

«تا پای جان»، بزرگ‌ترین نمایش ترکیبی دفاع مقدس است که به مدت نه شب، شهید صیاد شیرازی را در قاب خود نشاند و برش‌هایی از زندگی این سردار پرافتخار ارتش، از تولد تا شهادتش را برای مخاطبانش به تصویر کشید.