آرشیو سرویس پایداری
مادرانه!
14:43 - 26 دی 1401

مادرانه!

«خدا صبرش را می‌دهد»؛ این جمله‌ای است که به‌واسطه مراوده و صحبت و هم‌نشینی که در طول این سال‌های کاری با مادران شهدا داشته‌ام، از زبان آن‌ها زیاد و مکرر شنیده‌ام. «صبر» کلیدواژه همه مادران شهداست و «صبوری» مسلک و مرام آن‌ها. فرقی ندارد یک پسر داده باشند یا بیشتر؛ گاهی حتی همسرانشان هم در کنار پسرانشان رفته‌اند و به شهادت رسیده‌اند؛ اما دل آن‌ها دریاست و همه این سال‌ها حتی خم به ابرو هم نیاوردند. «خدا صبرش را می‌دهد…»؛ این آرمان و عقیده همه مادران شهداست. آنچه در ادامه آمده است مادرانه‌هایی از چندمادر شهید است که با هم مرور می‌کنیم. مادر شهید منصور رئیسی؛ مادر شهیدان علی، ناصر و مسعود خودسیانی، مادر شهید سعید چشم‌براه و مادر شهید مدافع حرم فاطمیون، شهید احمد ترابی…!

برای مادری که دیگر نیست!
12:18 - 24 دی 1401

برای مادری که دیگر نیست!

هر وقت می‌رفتی بود. اصلا نبودنش خیلی به چشم می‌آمد. اگر نبود ،غصه مثل گلوله برفی می نشست روی گرمای شوق دیدار و همان جا وا می‌رفتی. این را همه رفیق‌بازهای دانشگاه صنعتی اعتراف می‌کنند. ذهنتان را منفی نکنید؛ رفیق از نوع شهیدش منظورم است! هر وقت می‌رفتی آن صورت مثل ماهش نور می‌تاباند روی قلبی که به شوق زیارت پسرش تا گلستان رفته بود.

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!
10:32 - 10 آذر 1401

«تا پای جان» سخت؛ اما شیرین!

«تا پای جان»، بزرگ‌ترین نمایش ترکیبی دفاع مقدس است که به مدت نه شب، شهید صیاد شیرازی را در قاب خود نشاند و برش‌هایی از زندگی این سردار پرافتخار ارتش، از تولد تا شهادتش را برای مخاطبانش به تصویر کشید.

من مانده‌ام؛ چند ترکش و یک ریه ویران!
14:04 - 14 تیر 1401

من مانده‌ام؛ چند ترکش و یک ریه ویران!

«دوازده سالگی» می‌شود برایش نقطه «رفتن»؛ آن‌هم با شناسنامه برادر بزرگ‌ترش. می‌گوید پدرم مخالف جدی رفتنم به جبهه توی آن سن و سال بود، «اما من رفتم»! «می‌رود» و وقتی برمی‌گردد، چندین و چند ترکش و ریه‌ای متلاشی شده و یک جفت چشمی که جز سیاهی، چیزی نمی‌بیند، برای روزها و ماه‌ها و سالهای پیش رویش به همراه می آورد.