گفت‌وگو با پزشکی که بیش از بیست سال از عمر خود را صرف درمان معتادان کرد:

درمانگری اعتیاد سخت‌ترین حرفه است!

همراهی و همدلی‌کردن با افرادی که دچار سوء‌مصرف موادمخدر هستند، برای عباس غلامی، پزشکی که سال‌هاست درمانگری اعتیاد را انتخاب کرده و در این حوزه فعالیت می‌کند، تلخ و شیرینی‌هایی زیادی را به همراه داشته است.

تاریخ انتشار: 14:40 - چهارشنبه 1402/06/1
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
درمانگری اعتیاد سخت‌ترین حرفه است!

به گزارش اصفهان زیبا؛ با آدم‌هایی سروکله می‌زند که شاید مصاحبت و گفت‌وگو با آن‌ها برای خیلی‌ها خوشایند نباشد و به محض دیدنشان در کوچه و خیابان از آن‌ها فاصله بگیرند.

همراهی و همدلی‌کردن با افرادی که دچار سوء‌مصرف موادمخدر هستند، اما برای عباس غلامی، پزشکی که سال‌هاست درمانگری اعتیاد را انتخاب کرده و در این حوزه فعالیت می‌کند، تلخ و شیرینی‌هایی زیادی را به همراه داشته است.

او که سال 1377 در رشته پزشکی فارغ‌التحصیل شده است، بیش از دودهه از زندگی خود را صرف درمان افراد معتاد کرده و خیلی از آن‌ها را به زندگی دوباره بازگردانده است.

چرا درمانگری اعتیاد را انتخاب کردید؟

زمانی که فعالیتم را آغاز کردم، حدود یک‌میلیون معتاد وجود داشت؛ اما آمارها حالا حاکی از این است که حدود شش‌میلیون نفر معتاد در ایران زندگی می‌کنند (می‌توان گفت حدود 24میلیون نفر هم به طورمستقیم و غیرمستقیم درگیر با مواد مخدر هستند). مقام معظم رهبری یکی از مشکلات عدیده کشور و سرلوحه باقی آسیب‌های اجتماعی را اعتیاد دانستند که می‌طلبید در این حوزه فعالیت کنم.

در سال 1378 در شبکه برخورار و میمه، مرکزی در این زمینه راه‌اندازی کردم؛ همچنین در سال 1391 در قلعه‌شور اصفهان مرکزی برای معتادان متجاهر و بدسرپرست پایه‌گذاری کردم و بعد از 25 ماه چیزی حدود 2500 کارتن‌خواب در این مرکز پذیرش و بازتوانی شدند و آموزش‌هایی مثل آشپزی، برق‌کاری و مکانیک ماشین، دوخت و دوز لباس‌های صنعتی، آرایشگری و تأسیسات و… به آن‌ها ارائه شد.

این کار نتایج خوبی داشت. در سال 1399 یک مرکز درمان معتادان متجاهر و بدسرپرست (ماده16) در زیباشهر، از توابع مبارکه راه‌اندازی شد و من حدود 11 ماه در آنجا فعالیت کردم. در دوران کرونا 900 نفر پذیرش شدند و آنجا اقدامات درمانی و بازتوانی برایشان انجام شد.

اعتیاد یک آسیب اجتماعی است که حل آن نیازمند هماهنگی و تعامل دستگاه‌های مختلف است. در 25سالی که در این حوزه کار کرده‌ام، تجربه‌ام نشان می‌دهد راهکارهایی که برای رفع این مشکل به کار گرفته می‌شوند، چندان مؤثر نیستند؛ به گونه‌ای که باعث کاهش سیر صعودی اعتیاد در کشور شود؛ ضمن اینکه در موضوع اعتیاد علت‌های اقتصادی و اقلیمی و فرهنگی و… دخیل است.

یعنی از همان ابتدایی که وارد رشته پزشکی شدید، تمایل داشتید به حوزه اعتیاد وارد شوید؟

در سال 1388 که در شبکه برخوار و میمه مشغول به فعالیت بودم، آسیب‌های ناشی از هپاتیت و ایدز زیاد بود. معتادان زیادی از سرنگ‌های مشترک استفاده می‌کردند و مصرف هروئین هم رواج داشت. آن موقع من به‌عنوان ناظر در این شبکه کار می‌کردم و به خاطر همین شرایط موجود، تصمیم به راه‌اندازی مرکز درمان اعتیاد گرفتیم.

آن موقع براساس قوانین، هرکس معتاد می‌شد، بازداشت و روانه زندان یا اینکه باید جریمه می‌شد؛ البته مرکزی در «مَرق» در این زمینه فعالیت می‌کرد؛ اما اینطور نبود که معتادان آنجا نگهداری شوند تا اعتیاد از سرشان بیفتد. در آن زمان، آمار HIV و هپاتیت هم بالا بود که دلیل اصلی آن اعتیاد بود.

با وزارتخانه مکاتبه و به صورت پایلوت پایگاهی را در شهر اصفهان دایر کردیم. حتی آن موقع پیشنهاد دادیم که به افراد معتاد لوازم بهداشتی و سرنگ به صورت رایگان بدهیم؛ اما موافقت نشد.

حالا با گذشت زمان خیلی‌ها متوجه شدند که اگر اعتیاد کنترل شود، آمار هپاتیت و ایدز نیز کاهش می‌یابد؛ البته در زمان دانشجویی نیز یکی از دوستانم پلیس آگاهی بود و در حوزه اعتیاد کار می‌کرد.

با او به محله‌هایی که معتادان درحال‌مصرف بودند می‌رفتیم و به مشاهده رفتارهای آن‌ها می‌پرداختیم. می‌دیدیم که افراد معتاد، چطور به خودشان و دیگران آسیب می‌زنند. همان‌جا بود که توی ذهنم جرقه‌ای ایجاد شد و تصمیم گرفتم به این افراد کمک کنم.

در این 20 سالی که در حوزه اعتیاد فعالیت کردید، سروکله‌زدن با آدم‌هایی که وجهه خوبی در جامعه ندارند و شاید کمتر کسی رغبت به گفت‌وگو با آن‌ها داشته باشد، شما را فرسوده نکرد؟

به هرحال این کار روحیه خاص خود را می‌خواهد. موضوع لذت‌بخش این است که هر فردی در هر مسیری که گام برمی‌دارد، بتواند به جامعه و آدم‌های گرفتار آن کمک کند. من هم اعتقاد داشتم که مشکلات زیادی باعث می‌شود که افراد به سمت‌وسوی آسیب‌های اجتماعی بروند و به خودشان و جامعه لطمه بزنند.

خیلی‌ها معتقدند که رشته روان‌پزشکی یکی از سخت‌ترین رشته‌های پزشکی است؛ به خاطر اینکه روان‌پزشکان با روح و روان آدم‌ها فقط سروکار دارند و آن‌ها باید با بیمار خود همدردی کنند و احساسات آن‌ها را درک کنند تا بتوانند راهی برای درمان آن‌ها بیابند؛ پس این رشته آدم خاص خودش را می‌خواهد. درمان اعتیاد هم همین‌طور است و فوت‌وفن خاص خودش را دارد. به خاطر همین می‌گویم سخت‌ترین کار، کارکردن در حوزه اعتیاد است.

چرا اینطور فکر می‌کنید؟

چون فردی که در این حوزه کار می‌کند، بعد از گذشت 10سال دچار فرسودگی می‌شود و به ناچار خود را بازنشسته می‌کند. خود من که بیش از دودهه است در زمینه اعتیاد کار می‌کنم، سختی‌های زیادی را پشت سر گذاشته‌ام.

آدم‌ چیزهای مختلفی را در این حوزه می‌بیند و می‌شنود؛ مثلا ممکن است ناچار شوم خارج از وقت اداری بنشینم و برای بیماری از عوارض ترک‌نکردن اعتیاد و متلاشی‌شدن زندگی و طلاق و سرنوشتی که در انتظار فرزندانشان است بگویم.

درمانگری اعتیاد چه مشکلاتی را به همراه دارد؟

شاید مهم‌ترین موضوع، ناحق‌بودن تعرفه‌هاست. خیلی از پزشکان با خود فکر می‌کنند که وقت‌گذاشتن برای درمان اعتیاد با تعرفه‌های موجود ارزش ندارد و به خاطر همین است که برخی از پزشکان عمومی به جای فعالیت در این حوزه، ترجیح می‌دهند که در سیستم زیبایی و پوست فعالیت کنند یا اصلا تصمیم به مهاجرت بگیرند.

در مراکز درمان اعتیاد خیلی از پزشکان حداقل هزینه را از بیماران می‌گیرند؛ چرا که آن‌ها معمولا از شرایط مالی خوبی برخوردار نیستند. از سوی دیگر بی‌توجهی به درمان آن‌ها باعث می‌شود که این افراد به سمت بزه‌های دیگر نیز کشیده شوند.

کدام بخش از کارتان از همه سخت‌تر است؟

مواجهه با خانواده‌هایی که درگیر معضل اعتیاد شده‌اند. آدم همیشه فکر می‌کند که حتما باید برای آن‌ها کاری بکند و البته ممکن است در برخی موارد هم کاری از دست من پزشک به تنهایی برنیاید؛ چرا که اعتیاد جنبه‌های مختلفی دارد و نیاز به حمایت‌های دیگر دستگاه‌ها. متأسفانه درمان فرد معتادی که شاید از نظر اقتصادی شرایط خوبی هم نداشته باشد، خیلی جدی گرفته نمی‌شود.

شیرین‌ترین بخش کارتان مربوط به چه مواردی است؟

زمانی که بیمار از نظر روحی و روانی درمان شده است و دیگر حتی سیگار هم نمی‌کشید و در کنار خانواده‌اش به زندگی‌اش ادامه می‌دهد. یک بار فردی به من برای درمان مراجعه کرد که معتاد بود و اصلا خانه و زندگی نداشت؛ حتی هزینه درمانش را هم نمی‌توانست بپردازد.

از من خواست که کمکش کنم و گفت که فقط می‌توانم دعایت کنم. برای او شرط گذاشتم که به حرفم گوش دهد تا زمانی که درمان پایان یابد. پس از پنج سال در جمع دیگر بیماران گفت که من به توصیه شما درمانم را ادامه دادم و اکنون کار پیدا کرده‌ام و درآمد عالی دارم.

دیدن این صحنه‌ها واقعا جالب است. اینکه فردی که در جامعه جایگاهی نداشته و تا پیش از این حتی می‌توانسته باعث آسیب به جامعه شود، پس از درمان دوباره به زندگی برگردد و در کنار خانواده‌اش به آرامش برسد، واقعا لذت‌بخش است و باعث می‌شود که خستگی از تن آدم دربرود.

در کنار این، زمانی هم که درمان نتیجه‌بخش نیست و فرد دوباره دچار لغزش می‌شود، بسیار ناراحت‌کننده است و بسیار متأثر می‌شویم. برای مثال، بیماری داشتم که مصرفش کنترل شده بود و حتی توانست ازدواج کند و بچه‌دار شود و زندگی خوبی را داشته باشد؛ اما متاسفانه یک شب در حین کار (وقتی داشت گل‌های توی بلوار را آبیاری می‌کرد) تصادف کرد و فوت شد. این اتفاق هم برای خانواده و هم برای من بسیار اسفبار بود.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

12 − 4 =