به گزارش اصفهان زیبا؛ «مست عشق» با همه موانع و مصائبی که در چند سال گذشته از سر گذرانده بود، عاقبت چند هفتهای میشود که بر پرده نقرهای نقش بسته است.
طولانیشدن فرایند ساخت و سپس نمایش یک اثر هنری، همیشه انتظار برای کیفیت آن اثر را بالا میبرد. چندان هم مهم نیست علت آن طولانیشدن چه بوده باشد. خواه مسئله مالکیت باشد یا توقف در ساخت یا بازنگری در کلیت آن یا هر چیز دیگری که باعث عقبافتادن نمایش یک اثر میشود.
مخاطبان ایرانی نیز از حسن فتحی که خواسته یا ناخواسته در روند ساخت و نمایش فیلمش وقفههایی ایجاد شد، انتظار کیفیت بالایی داشته و دارند. آن هم فیلمی که درباره موضوعی مهم و کارنشده در تاریخ سینمای ایران است. با این وصف و سروصداهایی که مهمترین ساخته سینمایی حسن فتحی در این چند سال داشته است، «مست عشق» فیلمی است که در برخی زمینهها پایینتر از حد انتظار و در برخی زمینهها قابل قبول ظاهر میشود.
شاید مهمترین مشکل فیلم شلوغبودن بیشازحد آن باشد. این شلوغی هم در تعدد شخصیتها نمود دارد، هم در خطوط داستانی و هم در تدوین فیلم. اصرار بیهوده و غیرضروری بر داشتن یک روایت غیرخطی آشفته، بر فهم مخاطب از جریان کلی فیلم ضربه میزند. فلشبکهای گاهوبیگاه درک مخاطب را از زمان و حتی مکان مخدوش میکند. فلشبک بهخودیخود مذموم نیست. اما باید در جای درست و پس از مقدمهچینی درستی از آن استفاده شود؛ نه بهصورتی که تمایز میان زمان حال و گذشته چندان مشهود نباشد و به سردرگمی ختم شود.
از طرفی، تعدد شخصیتها باعث شده است که تمرکز از روی دو شخصیت اصلی، یعنی شمس و مولانا، برداشته شود. همان شخصیتهای فرعی هم از عمق و پیشینه کافی برخوردار نمیشوند و عقیم میمانند. گویا فتحی مدیوم سینما را فراموش کرده و هنوز در جهان سریالسازی زندگی میکند. آنجا دست سازنده باز است تا شخصیتهای بسیاری را وارد قصه کند و برای هر کدام وقت کافی بگذارد و در کنار اینها شخصیتهای اصلی را در صدر تمرکز و توجه خود قرار بدهد. اما این فرمول با سینما همخوان نیست.
یک فیلم سینمایی در وهله اول باید متکیبهخود باشد. یعنی نیاز به چیزی ماورای خود فیلم، برای فهم آن نباشد. یک فیلم باید یک یا دو شخصیت اصلی خود را بر مابقی ترجیح بدهد. «مست عشق» میتوانست یک درام تاریخی بسیار ماندگارتر باشد. اگر عمده توجه خود را به رابطه و مواجهه شمس و مولانا و بهویژه زندگی اسرارآمیز شمس معطوف میکرد و اندکی از اصرارش بر «بیگپروداکشن» بودن میکاست.
اما با این همه، نقطه روشن و امیدوارکننده این فیلم شخصیت شمس با بازی شهاب حسینی است و دیالوگهایی که او با دیگران و بهویژه با مولانا دارد. اندیشهای که فتحی با آن به سراغ این فیلم آمده است، در امتداد مسیر سریال میوه ممنوعه است؛ اثری که آکنده از مفاهیمی چون عشق، انسانیت و معنویت بود.
حالا فتحی با همان نگاه و البته در اندازهای جهانیتر و کلانتر، نسخهای از قصه تاریخیاسطورهای شمس و مولانا ارائه میدهد و پیامهایی در پس فیلم خود ارائه میکند که دست کم برای جامعه امروز ایران، جواب و راهکار خیلی از دردها و مسائل ریز و درشت است.