به گزارش اصفهان زیبا؛ در طول تاریخ، حکومتها همواره با تعارضها و اختلافهای متعددی روبهرو بودهاند. آنچه میتواند به اصلاح روابط و حل این تعارضها کمک کند، حاکمیت عقلانیت و توجه به مصالح طرفین است که از طریق مذاکره سیاسی بهعنوان ابزاری کارآمد محقق میشود.
مذاکرههای سیاسی بهعنوان راهکاری مسالمتآمیز و کارآمد برای حل اختلافها، همواره مورد توجه حکومتها و گروههای گوناگون بوده است.
هرچند امروزه بهدلیل گسترش علوم و ارتباطات و افزایش تعارض منافع بین حکومتها، مذاکرههای سیاسی در روابط بینالملل از پیچیدگیهای خاصی برخوردار است، در اندیشه دینی، اصولی ثابت و مشخص بر فضای مذاکرهها حاکم بوده که در شیوه دیپلماسی پیامبر(ص)، بهعنوان مؤسس حکومت اسلامی، قابل استقصا و الگوگیری است.
از سوی دیگر، در شرایط کنونی دنیا که برخی سعی در ارائه تصویری خشن و غیرمنطقی از اسلام دارند، بررسی سیره پیامبراکرم(ص) در مذاکرههای سیاسی از اهمیت ویژهای برخوردار است. اصول منسجم و منطقی در مذاکرههای سیاسی ایشان میتواند الگویی مناسب برای دیپلماسی اسلامی معاصر ارائه دهد. در این زمینه با اصغر منتظرالقائم گفتوگو کردهایم.
نخستین معاهدههایی که پیامبر(ص) در عصر نزول منعقد کرد، کدام بود؟
در قرآن کریم، تاریخ به عنوان منبعی برای شناخت و عبرت دانسته شده، به گونهای که یکسوم آیات قرآن در حوزه تاریخ است. قرآن پس از بیان تاریخ، به عبرتگیری از آن تأکید دارد؛ افزونبراین، در قرآن، سیره و شخصیت رسولالله(ص) بهعنوان الگو و اسوه برای انسانها معرفی شده است؛ لذا بجاست که در این برهه زمانی، با رجوع به سیره سیاسی پیامبر گرامی اسلام در تعامل با جهان اسلام و دیگر ممالک دنیا، دیپلماسی آن حضرت مورد واکاوی قرار گیرد و بهعنوان الگویی موفق عرضه شود.
رسول گرامى اسلام(ص) در سايه حمايت نظامسازی دولت اسلامى خود، وحدت جمعى و همبستگى را در شبهجزیره عربی پديد آورد. تعصب، خونخواهى، عصبيت سوزان قبيلهاى و اقتدار نظام شيخوخيت عربى، تحت مديريت آن حضرت و تعاليم اسلام كنترل شد و جنگهاى قبيلهاى و كشت و كشتارهاى بىحاصل ايام العرب خاتمه يافت.
دينمدارى به جاى قبيلهمحورى حاكم شد و قبايل پراكنده و متشتت، تحت فرمان شيوخ گوناگون، حول محور رهبرى واحدى درآمدند و سيماى جامعه به جاى قبيله بر دو قطب امت و خانواده استقرار يافت. بر اثر اصلاحات رسولالله(ص) ارزشها و پيوندهاى خانوادگى و احترام به پدر و مادر و همسر مستحكم و پيوندهاى اجتماعى، اتحاد، برادرى و وحدت اجتماعى ميان مسلمانان تقويت شد.
آن حضرت براى سروساماندادن به وضع اجتماعى يثرب و تحكيم وحدت آن و ازميانبردن اختلافهای قبیلهای اوس و خزرج و تشكيل امت واحده و ايجاد نظام شهروندى، يک عهدنامه عمومى ميان انصار و مهاجران و از سوى ديگر با يهوديان بست تا خطر بالقوه آنان را بر اساس اصل هیچگاه کفار را برمؤمنان راهی نیست (نساء، آیه ۱۴۱)، از بين ببرد.
اين پيماننامه عموما نخستين «قانون اساسى» ناميده مىشود. بدینسان تشکیل دولت موجب پیدایش دیپلماسی فعال سیاسی از سوی
رسولالله(ص) شد.
مفاد معاهده صلح حدیبیه و شرایط حاکم بر این پیمان چه بود؟
پیروزی رسول الله(ص) درپیکار احزاب و بر یهودیان بنیقریظه، سرفصل نوينى در تاريخ اسلام بهشمار مىآيد؛ زيرا تجربه و آزمون نظامی سختی را مسلمین پشت سر گذاشتند و قدرت نظامی نوینی با تجهیزات و نفرات برتر ظهور کرد و براى هميشه، هوس هجوم به مدينه منوره از خاطر مشركان
بيرون آمد. دولت اسلامى در سطح منطقه حاكميت پايدار داخلی و خارجی را بهدست آورد؛ دو اردوگاه اسلام و مشركان در شرايط تازهاى قرار گرفتند؛ سياست نظامى رسولاللّه(ص) از جنبه دفاعى خارج شد و ابتكار عمل به دست آن حضرت افتاد و هیچگاه به شرایط قبلی بازنگشت.
مسلمین هرگونه حركت براندازى و تجهیز نظامی از سوى دشمنان را در سطح منطقه حجاز و فراتر از آن رصد کرده و در صورت لزوم آن را سركوب میكردند. در این شرایط، رسول گرامى اسلام(ص) در ماه ذیالقعده سال پنجم هجری بههمراه هزارو400 نفر، برای عمره از مدینه منوره عازم مکه شدند؛ ولی به علت ممانعت قریش از ورود آن حضرت به مکه، پیمان صلحی با قریش بستند.
آن حضرت با درک شرايط اجتماعى ناگزير به بستن پيمانى با قريش شد. هرچند پیامبر(ص) در هنگام مذاکرهها، بدعهدی و بدرفتاریهای گوناگونی از قریش دیدند، سرانجام مذاکرهها با نماینده قریش به نتیجه رسید.
مفاد صلحنامه درظاهر، واگذارى برخى امتيازها به قريش بود؛ درحالىكه خداوند درباره نتيجه اين صلح در آیه ۱۸ سوره فتح، چنین فرمود: «ما تو را به فتحى آشكار، پيروز مىگردانيم و خدا تو را به نصرت با عزت و كرامت يارى خواهد كرد.»
اگر با نگاه ظاهرى و سطحى به اين حادثه سرنوشتساز بنگريم، ما را به سمت اين قضاوت مىكشاند كه رسولاللّه(ص) تنها يکسرى امتيازهای سياسى به قريش داد؛ اما همانگونه كه از سوره فتح برمىآيد، صلح حديبيه بزرگترین پيروزى بود كه خداوند نصيب مسلمانان كرد و مؤثرترين عامل براى فتح بزرگ مكه بود.
اين سياست مدبرانه پیامبر(ص)، مقدمه و مدخلى بر گسترش اسلام و فتح شهر مكه شد؛ زیرا تنها ۱۸ ماه از صلح حدیبیه نگذشته بود که قریش صلحنامه را نقض کرد و همین موضوع، بهانه حمله مسلمین به مکه شد و در ۲۰ رمضان سال هشتم هجری پایگاه بزرگ شرک فروریخت و مکه به دست آن حضرت افتاد.
صلح حدیبیه بستری فراهم کرد تا آن پیامبر بتواند اقدامهای زير را قبل از فتح مكه انجام دهد:
۱. اعلام جهانى رسالت خود و دعوت سران كشورهاى بزرگ آن روز به اسلام؛
۲. سركوبى دژ خَيْبَر كه به پايگاه مبارزه با اسلام تبديل شده بود؛
۳. اعزام لشكر به مرز امپراتورى روم در موته كه لازمه آن احساس امنيت و آرامش از داخل منطقه حجاز بود؛
۴. اين فرصت دوساله امكان گسترش اسلام و جذب نيروهاى بيشتر و درنتيجه فراهمآوردن يک لشكر 10هزار نفره را براى فتح مكه پديد آورد.
شرایط و مفاد نامههای پیامبر گرامی اسلام به سران ممالک مختلف بهعنوان بخشی دیگر از دیپلماسی مؤثر آن حضرت را تبیین کنید.
رسول گرامی اسلام(ص) از دوران جوانى به واسطه انجام تجارت، اطلاعات خوبی از دیگر ممالک داشت؛ پس از رسالت نیز توسط برخى يارانش همچون سلمان فارسى و صهيب رومى از جهان پيرامون آگاهىهایی بهدست آورده بود؛ لذا پیامبر(ص) پس از انعقاد پيمان صلح حديبيه فورا نامههايى به برخى حكام عرب و سران كشورهاى بزرگ نگاشت و آنان را بهسوى اسلام دعوت كرد.
رسولاللّه(ص) در ماه محرم سال هفتم هجرى شش نامه از مدينهمنوره بهسوى «هِرَقْل» امپراتور روم شرقى، «خسروپرويز» شاهنشاه ايران، «نجاشى» پادشاه حبشه، «مُقُوقِس» حاكم مصر، «هَوْذَة بن على» حاكم يَمامه و «حارث بن ابى شَمِر» حاكم غَسّان ارسال كرد. اهدای هداياى حاكم مصر و نجاشى براى آن حضرت دليل ديگرى بر انجام این مكاتبهها بوده است.
البته رسولاللّه(ص) پيمانها و نامههاى بسيارى با يهوديان مدينه و خيبر و سران قبايل جنوبى و شمالى و حكام مناطق شرقى مثل عُمان و بحرين نیز نگاشته است.
اين نامهها و پيمانها در كتب سيره و فتوح و تاريخهاى عمومى جمعآورى شده است.
این نامهها و عهدنامه بر اساس اصول حکمت و قدرت و استقلال داخلی، راه جامعهسازی و توانمندسازی سرمایههای اجتماعی را برای پایهریزی تمدن نبوی هموارکرد؛ چراکه رسولاللّه(ص) ديپلماسى دقيق و رسالتى جهانى داشت؛ آنگونه كه خداوند فرمود:
«وَمَآ أَرْسَلْنَـكَ إِلّاَ رَحْمَةً لِّلْعَـلَمِينَ»؛ «و ما تو را مگر رحمت براى اهل عالم نفرستاديم»(انبياء، آيه ۱۰۷).
مناسبات و تعاملهای رسولاللّه (ص) با دشمنان و قبایل داخلی به چه نحوی بود؟
آن حضرت در دوران هجرت با قبايل شمالى جزیرهالعرب ذیل دو رويه همكارى و دشمنى، روابط متفاوتى داشت.
مواضع شیوخ دنیاطلب اين قبايل با آن حضرت بيشتر تحتتأثير نوع روابط آن حضرت با سران قريش و يهوديان بود و به شكل پيماننامه دوستى و همكارى يا صفآرايى در برابر يكديگر بروز و ظهور داشت.
براى نمونه، قبيلهاى همچون خُزاعه كه در مَرّالظَهران مكه سكونت داشت، به دليل روابط دوستى سنتى كه با بنىهاشم برقرار كرده بود، در طول دوران هجرت از هرگونه همكارى با آن حضرت دريغ نمیکرد.
بااينحال شاخه بنى المُصْطَلَقْ خُزاعه قصد لشكركشى به مدينه را داشت و رسولاللّه در شعبان سال ششم هجرى به سركوبى آنها پرداخت و با کسب غنيمت و اسرا به مدينه بازگشت.
عزیمت بهسوی میدان تبوک و کسب نتایج سودمند بدون پیکار نیز گونهای دیگر از مدیریت سیاسی پیامبر بود. حمله نیروهای نظامی متحد رومی به جزیرهالعرب موجب شد رسولالله(ص) در رجب سال نهم هجری و در فصل تابستان بهسوی شام و تبوک حرکت کند.
غزوه تبوک آخرين عمليات نظامى بود كه رسولاللّه(ص) در آن شركت كرد و بدون پيكار خاتمه يافت؛ ولى نتايج سودمندى داشت. دیپلماسی موفق آن حضرت موجب استحکام قدرت اسلام تا مرزهاى شام شد و مسلمانان با لشكركشى براى فتح شامات آشنا شدند و بر توان انجام اين كار يقين پيدا كردند؛ علاوهبراین، توطئههاى سازماندهىشده منافقان كه به قصد براندازى طراحىشده بود نیز خنثى شد.
غزوه تبوک زمانی رخ داد که دولت رسولاللّه اقتدارى گسترده و بىرقيب بر تمامى شبهجزيره عربى و منطقه و جهان بهدست آورده بود؛ اما منافع سياسى و اقتصادى شيوخ سودجو و محاسبهگر باعث میشد آنها در ميزان نفوذ قدرت رسولاللّه(ص) در منطقه نقشآفرینی کنند.
بااینحال، با فروپاشى اقتدار سياسىنظامى قريش و بازگشت پيروزمندانه رسولاللّه(ص) از سفر تبوک، قبايل عرب جنوبى و نِزارى كه از اقتدار برابرى با قريش برخوردار نبودند، دانستند كه مقاومت در برابر آن حضرت بيهوده است.
بنابراين، دهها هيئت نمايندگى سياسى خود را به مدينهمنوره گسيل داشتند و در برابر ایشان سر به اطاعت فرود آوردند. بسیاری از قبيلههاى مشرک مسلمان شدند و يهوديان و مسيحيان نيز پيماننامههايى با رسول خدا بستند.
سال نهم هجرى هيئتهاى نمايندگى بسيارى به مدينه آمدند و به همين سبب، اين سال را سال هیئتهای نمایندگی سیاسی ناميدند.
هرچند رسـولاللّه(ص) پس از ورود به مدينهمنـوره بنابر منصب داورى (مائده / آيه ۴۹) و حـق الهى تصرف و قدرت سیاسی که خداوند به او داده بود (احزاب/آيه ۶) دولت خود را تشكـيل داده و روزبهروز بر وسعت آن افـزوده میشد، اما در سـال نهم هجرى و پس از موفقیت تبوک اعتبار رسولاللّه(ص) بهحدى افزايش يافتـه بود كه دولتشهرهاى كـوچک يهودى و مسيـحى در شمال شبهجزيره در مـدت اقـامت آن حضرت در تبوک تسـليم او شـدند.
در بازگشت از تبوک هيئتهاى نمايندگى قبايل عرب جنوبى شامل ۴۴ هيئت بوده و عرب شمالى نیز 27 هيئت به مدينه منوره فرستادند که نشان از اقتدار بىرقيب داخلى حضرت محمد(ص) دارد.
رسولاللّه(ص) بهخوبى مىدانست که امنيت و آرامش نياز بنيانى هرگونه تمدنسازی و سامانبخشيدن امور اجتماعى اُمت است؛ لذا براى پيشرفت و توسعه فراگير امت، پس از بازگشت از تبوک و ورود هيئتهاى نمايندگى قبايل به مدينه منوره پيكارهاى قبيلهاى را پايان بخشید و امنيت اجتماعى و اقتصادى را بر سرزمینهای تابع دولت خود حاكم كرد.
به گونهای كه عدىبنحاتم طايى مىگويد: «من با چشم خود ديدم که يک زن به تنهايى به قصد زيارت خانه كعبه از راههاى دور (در امنیت کامل) به مكه مىآمد.»
بر اثر امنیت پایدار كاروانهاى تجارى از شمال تا جنوب شبهجزيره در رفتوآمد بودند و رونق تجارى و اقتصادى ايجاد شد.
نمونهای از فرمانهاى رسولاللّه(ص) براى مدیریت تنشهای داخلی قبايل عرب، فرمانى بود كه براى هيئت نمايندگى قبيله بارِقْ نگاشت ودر آن، دیگر قبایل را از قطع درختان ميوه و برداشت محصول و استفاده از مراتع آنان منع كرد. در فرمان ديگرى، قبيله بنىاسد را از حمله و تجاوز به سرزمين و آبهاى قبيله طَى بازداشت.
اين فرمانها اهتمام ويژه پیامبر(ص) را به مسئله امنيت و آرامش نشان مىدهد تا در پرتو این آرامش موجبات عمران و آبادانى و پیشرفت كشاورزى و اقتصادى فراهم و درنتيجه پايههاى تمدن اسلامى بنیانگذاری شود.