این پدیده همچنین با افزایش بادهای پاییزی سبب کاهش دید و ایجاد مشکلات بسیاری برای مردم شهر شده و باعث میشود تا بیماران تنفسی و قلبیعروقی به هنگام بروز آلودگی از حضور در سطح شهر خودداری کنند؛ واقعیتی غبارآلود که دکتر حمیدرضا صفوی، استاد دانشکده مهندسی عمران دانشگاه صنعتی اصفهان، در گفتوگو با اصفهان زیبا آن را بیش از هر چیز «ریشه در نادیدهگرفتن حقآبه زیستمحیطی زایندهرود و تالاب بینالمللی گاوخونی» دانسته و معتقد است: «ما نباید دچار معلولزدگی شویم، باید به دنبال علتها برویم. ریزگرد یک معلول است. معلولی از سوء مدیریت منابع آبی در فلات مرکزی ایران. اگر فقط به دنبال حل مشکل ریزگرد باشیم، مشکل به طور کامل حل نمیشود.» بنابراین ناگفته پیداست که «تا جریان آب زایندهرود، از زردکوه تا گاوخونی دائمی نشود، گردوغبار زندرود در چشم اصفهان خواهد ماند.»
آقای دکتر! تغییر کارکرد زیستمحیطی زایندهرود مسئلهای محیط زیستی است یا مدنی؟
این مسئله صرفا مسئلهای علمی یا اجرایی نیست؛ مسئلهای محیط زیستی است که نهتنها مدیران و کارشناسان، بلکه همه مردم باید در قالب مطالبهگری مدنی به آن بپردازند. اگر فقط یک قشر خاصی مثل کشاورزان یا کارشناسان مطالبهگری کنند، به نتیجه قطعی نمیرسند. آنها مطالباتشان را دریافت میکنند و بهرهشان را میبرند، اما وقتی که باید رودخانه جاری باشد و تالاب پر آب، میبینیم که همه چیز رها میشود. قطع و وصل شدن جریان آب در رودخانه زایندهرود آن را به یک کانال آبرسانی تقلیل داده و به نظر میرسد کارکرد محیط زیستی آن ازدسترفته باشد؛ بنابراین باید به آن پرداخت. زیرا رودخانه نهتنها عامل تأمین آب برای جامعه، صنعت و کشاورزی است، بلکه مهمترین کارکردش نقش محیط زیستی آن، تعادل بخشیدن به دما و رطوبت و تأمینکننده زندگی زیستمندان خود رودخانه است و مهمتر از همه، تأمینکننده حیات موجوداتی است که در گاوخونی وجود دارند، اعم از پرندگان مهاجر یا زیستمندان دائمی مثل کفزیان و آبزیان. بستر گاوخونی انباشته از رسوبات آلایندههایی است که رودخانه سالها با خود آورده و در آنجا انباشته شده است، بنابراین به محض آنکه خشک شود، ریزگردها به جریان هوا راه مییابند.
آیا پایین افتادن سطح آبهای زیرزمینی در تولید ریزگرد مؤثر است؟
خشکی رودخانه در ظاهر پیداست، ولی در باطن عوارض دیگری مثل عدم تغذیه آبهای زیرزمینی را به دنبال دارد. وقتی رودخانه جریان نداشته باشد، آبهای زیرزمینی تغذیه نمیشوند و با کمترین برداشتها سطح آب زیرزمینی پایین میافتد و همراه با آن فرونشت رخ میدهد. اکنون فرونشستهایی که در سطح استان بهخصوص در شهر اصفهان میبینیم، به خاطر این است که تغذیه از طریق رودخانه صورت نمیگیرد. بنابراین بحث ما صرفا حفظ خود رودخانه نیست چون عوارض ناشی از خشکیدن آن بسیار زیادتر است. آب زیرزمینی اگر پایین بنشیند، شاهد پیشروی آبهای شور از سمت مناطق کویری اطراف هم خواهیم بود که این مسئله آبهای شیرین را شور کرده و از کیفیت آن خواهد کاست. کیفیت آب که کاهش یابد، وقتی با آن زمین را آبیاری میکنیم، خاکها واگرا میشود و ریزگرد را زودتر حرکت میدهد.
در دوسال گذشته بارشهای خوبی داشتهایم، آیا نباید شاهد پایداری آب رودخانه و رفع مشکل ریزگردها بوده باشیم؟
بهرغم آنکه در دوسال گذشته بارشهای بیش از نرمال هم داشتیم، مدیریت ناصحیح منابع آب در حوضه زایندهرود نشان داد که همین ظرفیت بیش از نرمال را هم نتوانستند مدیریت کنند، بنابراین رودخانه دوباره خشک شد. این نشان میدهد که ما در بحث بهرهبرداری و مدیریت منابع آبی مشکل اساسی داریم. در این حوضه سیاست چانهزنی و پیگیری بر توزیع آب حاکم است. هرکسی بیشتر اعتراض اجتماعی بکند، او صاحب آب خواهد شد؛ درحالیکه نباید اینگونه باشد. بارگذاریهای بیشازحدی که شده، برداشتهای غیرمجازی که در بالادست اتفاق میافتد و کسی هم نمیتواند جلویشان را بگیرد، از عواملی است که باعث شده رودخانه از میانه تا پایاب، عملا به یک رودخانه فصلی تبدیل شود و بهتبع، مشکل ریزگردها هم باقی بماند.
با وضعیت فعلی چگونه میتوان کانون ریزگردها را کنترل کرد؟
ریزگردها کانونهای مختلفی دارند نظیر بیابانها و نیز میتواند حاصل خشکی بدنههای آبی باشند. این رسوبات که در کف بدنههای آبی وجود دارند، بسیار ریزدانهاند و با از دست دادن رطوبت، بهراحتی و با کمترین سرعت باد حرکت میکنند. درست است که جهت باد اغلب در منطقه اصفهان غربیشرقی است ولی برخی از فصول هم بهصورت شرقیغربی میوزد، بنابراین گاهی از سمت کوهپایه، ورزنه و گاوخونی هم بادهایی به سمت اصفهان و شهرهای مجاور با شعاع بسیار زیادی میوزد. هرچه قطر ذرات کمتر باشد، حرکت گردابیشان میتواند آنها را تا چندصد کیلومتر هم جابهجا کند. بنابراین باید کانون ریزگردها را کنترل کرد و کنترل آن هم فقط با آب میسر خواهد بود. این مشکل را مخصوصا زمانی که بادهای استان شرقیغربی است خواهیم داشت، بهویژه در فصول پاییز و زمستان که با دیگرآلودگی های محیطی گره خورده، مشکل پیچیدهتر میشود و ماندگی و اثرات بیماریزایی بیشتری را به دنبال دارد. مدیریت ریزگرد در خود ریزگرد نیست، در کنترل آن توسط آب است. اگر گاوخونی به اندازه کافی آب داشته باشد، شاهد چنین مشکلاتی نخواهیم بود. راهکار آن هم فقط در بحثهای اجرایی و قانونی آب است که باید به دنبال آن باشیم. ما نمیتوانیم گاوخونی را مالچپاشی کنیم یا در آن تاغ بکاریم تا ریزگرد نداشته باشیم. گاوخونی یک بدنه آبی، یک تالاب بینالمللی بوده که قرنها خودش را با آب تثبیت میکرده است.
نمونه مشابهی هم داشتهایم که مدیریت شده و به نتیجه رسیده باشد؟
تا اندازهای مورد دریاچه ارومیه را داشتهایم. دریاچهای که در مقیاس بزرگی داشت خشک میشد و ریزگرد تولید میکرد و شهرهای بزرگی مثل ارومیه و تبریز را تحت تأثیر قرار میداد، اما با ستادی که برای احیای آن ایجاد شد، تراز آب آن افزایش پیدا کرد، محیطهای خشکیده آبگیری شد و از تولید ریزگرد جلوگیری به عمل آمد. دلیل رسیدگی فوری به مشکل دریاچه ارومیه این بود که مقیاسش بزرگ بود و مشکلات بیشتری داشت، بهخصوص اینکه دریاچه، دریاچه شوری بود و نمک زیادی هم تولید میکرد. بنابراین سریعا پیگیری کردند. تالاب گاوخونی هم یک تالاب بین المللی است، یعنی طبق کنوانسیون رامسر ما یک تعهد بینالمللی به این تالاب داریم که باید حتما آن را حفظ کنیم. پس باید همانگونه که برای دریاچه ارومیه هزینه و پیگیری شد و ستاد تشکیل دادند، برای گاوخونی و زایندهرود هم حتما این پیگیریها انجام شود. ما نباید دچار معلولزدگی شویم، باید به دنبال علتها برویم. ریزگرد یکی از معلولهای خشکی زایندهرود و تالاب بین المللی گاوخونی است، معلولی از سوء مدیریت در فلات مرکزی ایران. اگر فقط به دنبال حل مشکل ریزگرد باشیم، مشکل به طور کامل حل نمیشود. علت هم این است که ما نتوانستیم پایداری رودخانه و جریان آب در تالاب را حفظ کنیم. در سطح شهر هم با همین مشکل مواجه هستیم. با هر وزش باد، گردوغبار و ریزگردها از کف رودخانه به هوا بلند میشود، در صورتی که رودخانه باید کانون رطوبت و ایجاد طراوت باشد اما به کانون ریزگرد بدل شده است.