برخی دانشآموزان استعداد سمینار کلاسی دارند. دیگری دوست دارد کلیپی پخش شود تا نقد کند. یکی میتواند برای همگروهی خود مسائل پیچیده را آسان کند. همه اینها نیز به یادگیری خوب ختم میشود. پس چرا باید شیوه مشارکت همه در کلاس یکسان باشد؟
«اصفهانزیبا» را برمیدارد و به یادداشت «راهبران روشمند و توانمندساز» نگاه میکند. ابروهایش را بالا میاندازد و بادی به غبغب که «خیلی خُب! چرا منِ معلمِ ایرانی نتوانم مانند معلمانِ آن سوی آب، چنین ویژگیهایی داشته باشم؟ از فردا من هم با همین الگو سر کلاس میروم.»
دهه نخست بعد از انقلاب هم عملا تیم ملی فوتبال ایران منحصر به تیمهای تهرانی شده بود و اصفهانیهایی مثل عبدالعلی چنگیز در استقلال توپ میزدند و در زمان بازی در تهران به جام ملتها اعزام شدند.
اگر به سراغ رابطه معلم و شاگرد در مدارس جهان برویم، پس اول باید از «رویه کلی» در این رابطه سخن بگوییم. واقعیت آن است که میتوان حرفهای قلمبه و زیادی زد؛ اما از آنسو، میتوان همه را خلاصه کرد.
بلافاصله بعد از صدای زنگ تفریح، خود را به من رساند؛ در حالی که صدایش زودتر از خودش آمده بود: «آقا ببخشید نمیشه به معلم ریاضی بگین که دیگه سر کلاس ننویسیم؟»
مدیر مدرسه واقعا فکر میکرد میتوان به جای مشاور برای دانش آموزان خود لینک فرستاد تا خودشان روش مطالعه را یاد بگیرند، به آینده شغلی خود فکر کنند، با تستزدن خودشناس شوند و علاقهسنجی کنند.
دانشآموزان، صاحب تلفن همراه میشوند و دیگر گوششان به درس و کتاب درسی بدهکار نیست؛ این یک فرایند رایج در بسیاری از مدارس ایران است.
ورود گوشی همراه به زندگی دانشآموزان بسیاری از مدارس را دچار ابهام کرد. از سویی بخش مهمی از ساعات روز دانشآموز به کار با گوشی اختصاص مییابد و از سوی دیگر والدین از مدرسه انتظار دارند برنامه دانشآموز را به گونهای پر کند که کمتر سراغ گوشی برود.
«عملکردی» یک رویکرد است که میتوان با روشها و طرح درسهای مختلفی به اجرای آن اقدام کرد. آیا کتاب درسی نمیتواند منبعی برای کشف محتوا باشد؟ آیا تعامل دانشآموزان در مورد یک محتوا در کتاب درسی نمیتواند به برساختن ایده منجر شود؟
«به چه دردمان خورد اینهمه درسی که خواندیم؟» این پرسشی است که نسل قبلی دانشآموزان، دیریازود با آن روبهرو شده یا میشوند.
پرتکرارترین واژه در تعامل با دانشآموزان، زمانی که ما تحصیل میکردیم، دست به سینه بود. تأمل در این واژه نشان میدهد تا چه حد بیعملی یادگیری منفعلانه یک ارزش تلقی میشد.
«محله برو بیا»؛ با شنیدن این عبارت میتوانیم به یاد یک مجموعه خاطره انگیز دهه شصتی بیفتیم؛ اما برای آنهایی که جوانتر هستند و آن دوران را به یاد ندارند، این عبارت میتواند یادآور فوتبال ایران باشد و بازیکنانی که خیلی راحت تیم عوض میکنند.