به گزارش اصفهان زیبا؛ نوشتن از وضعیت مطبوعات، تکرار مکررات است و هدردادن وقت! این روزها، روزگار مطبوعات، بهویژه مطبوعات محلی، خوش نیست و غمانگیزتر اینکه به نظر میرسد این خزان، بهار نمیشود و هر گزارهای جز این، «دلخوشکنک» است و بس!
به عقب که برمیگردیم، یادمان نمیآید این حال زار و نزار دقیقا از چه زمانی آغاز شد. قبلترها بهتر بودیم. انتشار روزانه 24 صفحه تمامرنگی، بیش از 35 خبرنگار و طراح و ویراستار که هرکدام بهصورت تخصصی در حوزه خود کار میکردند و اینقدر دستوبالمان باز بود که حداقل ماهی یکبار، یک ویژهنامه هم منتشر کرده و خودمان هم کیف کنیم؛ فضا برای تولید محتوا هم بازتر و مناسبتر بود؛ حالا نه آن فضا هست و نه آن آدمها.
بعدازآن خزانِ ناگهانی و افول عصر رسانههای مکتوب، خبرنگاران سه دسته شدند: دستهای، گوشه عزت گزیده و کار خبر را بوسیده و کنار گذاشتند؛ عدهای ماندند و هنوز دارند تاوان اعتماد و اعتقاد به اعتقادِ شریعتی را میدهند که «قلم توتم است»(!) عدهای دیگر هم راهی این سازمان و آن سازمان شدند و ردای روابطعمومی و مدیررسانهای و ازایندست بر تن کردند که این یکی دیگر «توتم» ندارد؛ اما گاهی «توهم» دارد!
علت هم روشن است؛ گرانی، بیثباتی شرایط اقتصادی و بالارفتن ناگهانی قیمتها که در مقطعی، باعث شده بود اصلیترین نیاز روزنامه که همان کاغذ و زینک است، در بازار نایاب و احتکار شود و ما بمانیم و کاسههای چه کنم چه کنمی که باید به سرمان میزدیم! تازه فهمیدیم راست میگویند که وابستگی چیز خوبی نیست!
همین وابستگی رسانه به آگهیها هم چیز خوبی نیست. وقتی مدیران مطبوعات محلی مجبور باشند برای تأمین هزینهها ۵۰ درصد صفحات نشریه را به آگهی اختصاص دهند و به علت دراختیارنداشتن امکانات فنی و حتی خبرنگار، ۵۰ درصد بقیه را در اختیار خبرهای روابطعمومی بگذارند، معلوم است که موفق نیستند و نقشی در عرصه فرهنگی استان ندارند.
وقتی اکثر نشریات محلی ستون یادداشت مدیرمسئول یا سردبیر و ستونی ویژه از اظهارنظر خوانندگان نداشته باشد، وجودش چه تأثیری بر فرهنگ عمومی جامعه دارد و چه ارتباطی میتواند با مردم برقرار کند؟ روزنامه محلی که خبرنامه یا آگهینامه نیست! ولی الان کارایی روزنامههای استان ما (و سایر استانها) برای صاحبان آگهی ثبتی و حصروراثت و احضار متهم، بیشتر از هر قشر و صنف دیگری است؛ علیایحال همانها هم فقط روزنامه را میخرند؛ چون به آن نیاز دارند!
ما در چنبرهای از مشکلات؛ از مشکل کاغذ گرفته تا طراحی، چاپ و توزیع، گیر افتادهایم؛ نشریات فقط ازلحاظ کمی رشد میکنند و هرچه بیشتر میگذرد، افت کیفی و محتوا، مشهودتر میشود. نیروهای متخصص و باسابقه هرروز بیشتر آب میروند و مطبوعات به دست بازاریاب-خبرنگارنماهایی افتاده است که حتی بلد نیستند یک خط خبر تنظیم کنند؛ اما بلدند سرپرستی بگیرند و دنبال آگهی بدوند!
خلاصه که این رکن چهارم دموکراسی، بدجور دارد جان میدهد. اصلا مرده از بس جان ندارد و جالب اینکه باوجوداین، مثل نقلونبات و پیدرپی به نشریات متعدد مجوز چاپ داده میشود؛ نشریههایی که فقط به فکر کسب درآمد هستند. حالا ما میگوییم و مینویسیم و سودی هم ندارد؛ اما مطبوعات در استان به یک کمیته ارزشیابی نیاز دارند تا نشریات در رفع نقاط ضعف و بسط نقاط قوت خود تلاش بیشتری داشته باشند؛ حداقل خوب از بد، حرفهای از غیرحرفهای و کیفی از غیرکیفی مشخص شود.
یکی از دغدغهها و مشکلات مطبوعات، تأمین هزینه سنگین چاپخانه است که باعث شده عدهای فقط دنبال منابع اقتصادی باشند؛ اما نشریاتی هم که ازلحاظ مادی تأمین هستند، بازهم به کیفیت توجه نمیکنند؛ در اینجاست که جای خالی کمیته نظارت احساس میشود… بگذریم…
نوشتن از وضعیت مطبوعات، تکرار مکررات است و هدردادن وقت! این روزها، روزگار مطبوعات، بهویژه مطبوعات محلی خوش نیست و غمانگیزتر اینکه به نظر میرسد این خزان، بهار نمیشود و هر گزارهای جز این، «دلخوشکنک» است و بس!