به گزارش اصفهان زیبا؛ «اجتماع پیادهروی اربعین» به عنوان سنتی سیاسی، اجتماعی و مذهبی در سالهای اخیر نقش پررنگی در جهان بدون مرز ایفا کرده است و امروزه فارغ از تقیدهای مذهبی، کمتر کسی را دستکم در جهان آسیا میتوان یافت که از آن بیخبر باشد؛ سنتی که به نقل از مرحوم آیتالله محمدتقی بهجت، همان علمی است که باید در سراسر جهان به اهتزاز دربیاید.
«امامزمان(عج) خودش را به واسطه امامحسین(ع) به همه عالم معرفی میکنند… بنابراین در آن زمان باید همه مردم عالم، حسین(ع) را شناخته باشند… اما الان هنوز همه مردم عالم، حسین(ع) را نمیشناسند و این تقصیر ماست؛ چون ما برای سیدالشهدا(ع) طوری فریاد نزدیم که همه عالم صدای ما را بشنود. پیادهروی اربعین بهترین فرصت برای معرفی حسین(ع)به عالم است.»
اربعین سال 1445 قمری هم که بگذرد، این 1384امین سالی است که تاریخ بیستم صفر، رنگی دیگر به خود گرفته است؛ امسال هم بگذرد این 1384امین سالی است که از عزیمت امام زینالعابدین(ع) و اهلبیت سیدالشهدا(ع) به کربلا و زیارت اجساد مطهر شهدا میگذرد.
این 1384امین سالی است که این روز و شبهایی که تاکنون پشت سر هم ردیف شدهاند، این تاریخهایی که تا پیش از این هیچ حرفی برای گفتن نداشتند، لحظههایی که در امتداد یکدیگر به توالی و تکرار میگذشتند، کافی است اسمی از عزای سیدالشهدا(ع) به میان آید؛ کافی است یادی از ماه محرم و صفر باشد تا بیدرنگ اربعین به خاطر آید.
حماسه جهانی اربعین از آن دست پدیدههای جمعی است که به ناگه بود و نبود انسان را دگرگون میکند؛ از آن دست وقایعی که با وقوعش، انسان را به جهان حیرت میکشد، حیرتی فلسفی از معنای زندگی، چگونگی زیستن و بایدهای چگونه زیستن.
اربعین و پیادهرویهای منحصربهفردش از آن دست استثناهای تاریخی است که هرچه دنیا و متفکرانش گرد همدیگر جمع شوند، بازهم فلسفه چگونگی بروز و ظهورش کشفنشدنی است؛ اربعینی که حضور بههمرساندن در آن فارغ از آنچه با نگاهی سطحی به چشم میآید، فارغ از نگاهی صرفا دینی و مذهبی، پدیدهای ذو ابعاد است که تحلیل و تبیین آن نیازمند عینکی چندبعدی است.
ضرورت حضور
پیادهروی اربعین در شکل کنونیاش، آیینی نوظهور و پدیده اجتماعی متکثری است. اگرچه به نقل از علمای اسلام، اهمیت زیارت امامحسین(ع) ریشهای تاریخی دارد، آنچه امروزه در سطح جهان با عنوان «اجتماع عظیم پیادهروی اربعین» شناخته میشود، مربوط به دهههای اخیر است.
تکثر این پدیده اجتماعی نیز ریشه در گوناگونی روایتهای زائران و معناهای متنوعی دارد که افراد از این پدیده میسازند؛ با این حال حضور زنان، بازنمایی و روایتهای زنانه در عین برخورداری از تکثر در معناسازی به دلایل مختلفی موردغفلت قرار گرفته است.
گاهی این دلایل رنگی دینی و شرعی به خود میگیرد و با بیان احکامی که بر حیا و حفظ حرمت زنان تأکید دارد، حضور بانوان در پیادهروی اربعین را حضوری مکروه و نادرست میداند.
بر این اساس زنان همچون فعالیتهای اجتماعی و فرهنگی خود در دوران جنگ هشتساله، باید این وظیفه دینی و اجتماعیشان را به فعالیتهایی درونمرزی مانند فراهمکردن خدمات به زائران و تشویق مردان به حضور در پیادهروی اربعین مبدل کنند؛ دیدگاهی که اصولا پیادهروی اربعین را حرکتی ذاتا مردانه میداند که حضور و ازدیاد زنان در آن، باعث ازبینرفتن ماهیت این پدیده اجتماعی و دینی میشود.
اما در این میان برخی دیگر پیادهروی اربعین را سنتی برای همراهی با خانواده اهلبیت میدانند و از همین رو معتقدند که اتفاقا چنین مراسمی باید به صورت خانوادگی و با حضور بانوان و فرزندان خانواده صورت گیرد؛ چراکه طبق روایات بهدسترسیده، خانواده اهلبیت نیز برای زیارت شهدا راهی کربلا شدهاند و ماهیت این پدیده به همراهی خانواده گره خورده است.
از سوی دیگر، گروهی با تأکید بر بعد سیاسی و بینالمللی اربعین و بازتابی که در سطح جهانی پیدا میکند، آن را صحنهای برای ظهور و بروز وحدت و عظمت مسلمانان میدانند؛ از همین رو با تأکید بر حضور حداکثری و همهجانبه مردم، خواهان تقویت آن هستند.
همانطور که حجتالاسلام پناهیان با تأکید بر این مسئله معتقد است که پیادهروی اربعین را نباید با نگاهی سادهانگارانه به مسئلهای حسی تقلیل دهیم.
اربعین همان حرکت جمعی جهانی است که با شرکتکردن در آن، میتوان صلح جهانی را محقق کرد و از این جهت وظیفه انسانی تلقی میشود.
«اولین مفهومی که در ارتباط با زیارت اباعبداللهالحسین(ع) باید در ذهن و دل ما جا بگیرد این است که این وظیفه ماست. باید در خصوص زیارت کربلا، احساس وظیفه کنیم. درست است که این حرکت با “اشتیاق” شروع شده است، اما باید با “احساس تکلیف” ادامه پیدا کند.
این احساس تکلیف هم مغایرتی با شوق ندارد؛ بلکه بازهم این شوق و محبت به اهلبیت(ع) بیشتر خواهد شد. کسی فکر نکند وقتی از “تکلیف” سخن میگوییم، این تکلیف با عاشقی و محبتی که به اهلبیت(ع) داریم، مغایرت دارد. یقینا کسی که از سرِ تکلیف به این زیارت برود، چنین کسی، نور بیشتری کسب خواهد کرد.»
در مسیر تمدن جهانی
مسئلهای که در میان این تکثر نظری نسبت به حضور بانوان برای شرکت در پیادهروی اربعین وجود دارد، انتخاب است؛ انتخابی که از یک سو، شرکت در چنین رویدادی را در جهت ایفای نقش دینی و اجتماعی زن میداند؛ اما از سوی دیگر، دیدگاه متفاوتی وجود دارد که نقش زنان و ماهیت وجودی آنها را با شرکت در چنین رویدادی متناقض میداند.
این دیدگاهها هریک برای اثبات عقایدشان ادلهای را بیان میکنند و در این میان انسان مختار است که در این پیوستار رفتن یا نرفتن، مسیر خود را انتخاب کند؛ مسیری که دانشجویان دانشگاه صنعتی اصفهان با تکیه بر برخی از استدلالها و عقاید به قدم گذاشتن در آن آری گفتهاند و ایفای نقشهای فردی، خانوادگی، دینی، سیاسی و اجتماعی خود را وابسته به آن میدانند.
این فارغالتحصیلان حالا سومین سالی است که مسئولیت برپایی کاروانی دخترانه برای شرکت در پیادهروی اربعین را برعهده گرفتهاند و امسال نیز با جمعیتی بالغ بر 120 نفر راهی این مسیر شدهاند؛ مسیر پرچالشی که برای پیبردن به علل و ضرورتهای انتخاب آن پای استدلالهای حجتالاسلام مصطفی قاسمی، نماینده نهاد رهبری دانشگاه صنعتی و مدیر کاروان راهیان ظهور نشستم.
در گفتوگوی ما نخستین مسئلهای که به آن پرداخته شد، «چرایی» تشکیل چنین کاروانی بود؛ کاروان دخترانهای که با توجه به تجربه زیسته خود از حضور در پیادهروی اربعین و همچنین تجربههایی که در برپایی چنین حرکتهای دستهجمعی داشتم، سختی و مشقت آن بیش از هرچیز دیگری روشن بود؛ بااینحال عقل سلیم حکم به ضرورتی میداد که توان برتری بر این موانع را داشته باشد و من بهدنبال پیبردن به همان ضرورتها بودم.
به همین خاطر نخستین پرسش من با اشاره به دیدگاههای متفاوتی که در این زمینه وجود دارد، ضرورت برپایی کاروانی مختص به دختران برای حضور در پیادهروی اربعین در نظر ایشان بود؛ پرسشی که حاجآقا قاسمی در جواب آن میگوید:
در مواجهه با قضایا باید دقت کنیم که از کدام موضع به پدیده مینگریم. در مواجهه با اجتماع پیادهروی اربعین نیز اگر افق نگاه ما از زاویه تمدننگر باشد، در این افقی که برای ما تعریف شده است، بخشی از جامعه هدف ما بانوان هستند؛ درنتیجه نمیتوانیم ادعای راهگشایی برای مشکلات بشری داشته باشیم، درحالیکه نیمی از جامعه سازنده آرمان خود را نادیده بگیریم و بگوییم تو نقشی در ارتباط با این مسئله نداری؛ البته برخی افراد معتقد هستند که همچون روزهای دفاع مقدس، میتوان نقش زنان را به گونهای دیگر تعریف کرد و در مجموع آنچه مهم است حضور پرشور در پیادهروی اربعین است؛ نه حضور صرف بانوان.
در جواب این مسئله بازهم به نظر من زاویه نگاه افراد مهم است. گاهی ما از یک پدیده یکسان صحبت میکنیم؛ اما هرکدام از زوایای متفاوتی به آن نگاه میکنیم. اگر به پیادهروی اربعین بهعنوان امری عبادی، معنوی و فردی که با انجام آن حال انسان خوب میشود، نگاه کنیم، به نظر میرسد ضرورتی برای حضور بانوان در این شرایط وجود ندارد و میتواند در موقعیتهای دیگری این زیارت صورت گیرد.
اما آنچه در اربعین نمود دارد و باید بر آن پافشاری کرد، این است که انسان خود و منیتش را خاک میکند؛ یعنی «من» و منفعت و سود و لذت من دیگر اهمیتی ندارد؛ آنچه باید به آن توجه کنم، دیگر افراد و اجزای عالم است.
حالا این فرایند که انسان بتواند این منیتش را در راستای انجام مسئولیتهایش ذبح کند و دیگران را به جای آن بنشاند، به یک میدان عملیات نیاز دارد.
منظور این است که هر شخصی در زندگی نقشها و مسئولیتهایی همچون وظایف شخصی، خانوادگی، شغلی، دینی و غیره دارد که در آن جایگاه، نقشآفرینی میکند؛ حتی اگر در ارتباط با زنان، نقش آنها را در محیط خانواده هم تعریف کنیم؛ بازهم به بستری نیاز است تا بتوان این ایفای نقش را آموخت.
شاید بتوان گفت که چنین فرایندی را میتوان در محیطهایی همچون خانه، محل کار و غیره هم آموخت؛ اما تنها در اربعین است که به این صورت بروز و ظهور پیدا میکند. دیگر کجا میتوانیم چنین صحنهای را پیدا کنیم و بهطور ملموس این توجه و اولویتقراردادن دیگری را تمرین کنیم؟ کجا میتوان این احساس مسئولیت به خانواده و در بعد بزرگتر آن به جامعه را پیدا کنیم؟
شاید بتوانیم در حوزه خانواده بخشی از ابعاد نظری آن را تبیین کنیم؛ اما اینکه آدم خودش حس کند، دریافت کند و بچشد، فقط در صحنه اربعین محقق میشود. تنها در این شرایط است که بدون اینکه زن از جایگاه و مسئولیتهای اصلی خودش دور شود، میتواند وظایف و مسئولیتهای خود را یاد بگیرد، تمرین کند و بعد از آن در زندگی به کار ببندد.
البته اینکه انسان چطور از این بستر استفاده کند، بستگی به ظرفیت او دارد. اینکه پدیدهها و وقایع مسیر را چطور ببیند، بستگی به فهم و دریافت او دارد. گاهی انسان از بعضی اتفاقهایی که در اربعین رقم میخورد، غافل میشود و آنها به حجاب میروند.
این مهم است که در مسیر پیادهروی به تمام اجزای آن دقت کنیم؛ از کودک عراقی که دستمال و آب به دست زائران میدهد تا آنکه موکب دار است. از پیرزنی که به سختی میتواند راه برود و بازهم با هر سختی که هست ادامه میدهد تا آنکه با مشکلات دیگری مواجه است. این به خود شخص بستگی دارد که سطحینگر باشد یا از هرصحنهای بتواند درسی بگیرد.
این لحظههایی که در پیادهروی به چشم انسان میآید، اینقدر مهم است که بهطورمثال، برای برنامهریزی کاروان دانشجویان، هیچوقت اصراری بر سریع طیکردن مسیر نداریم. گاهی چهار یا پنج روز پیادهروی ما زمان میبرد؛ اما عجلهای نداریم؛ به خاطر اینکه اصلا هدف در مسیر بودن است.
هدف این است که در این مسیر باشیم و از افق سطحی و ابتدایی سود و لذت فردی به عروج برسیم. از خودمان با تحمل سختیهای مسیر عبور کنیم و توجهمان به آنچه گاها مورد غفلت ما بوده و اتفاقا زیباتر است، معطوف شود.
تا رسیدن به سازندگی
گفتوگوی ما که به پایان میرسد به یاد مکالمهای از همصحبتی با زائر مسیر اربعین می افتم؛ زمانی که بانویی 40ساله میگفت: «احساس میکنم اگر جا بمانم و به این جمع بزرگ نرسم، نوری برای یک سال زندگی در شهر خودم نگرفتهام. میآیم تا برای یک سال زندگی توشه بگیرم… برمیگردم، پر از نور و انرژی هستم. این نور، مسیرم را مشخص میکند که چه کار کنم؛ حتی بر برنامه تدریس مهدکودک هم اربعین تأثیر میگذارد.»
گفتوگوی ما که تمام میشود، به بانوانی فکر میکنم که با وجود تمام مصائب فیزیکی و روانی که در این مسیر وجود دارد، بازهم مشتاقانه بهسوی رنجی خودخواسته در حرکتاند، رنج خودخواستهای که به قول حاجآقا اصلا همین رنجکشیدنش، خودساختگی میآورد.
همین گذشتن از سختیها و دیدن عشق و ایثار دیگران است که باعث اشتیاق حرکت در مسیر سازندگی میشود. من به ضرورت حضور در مسیر تمدن جهانی تا رسیدن به سازندگی فکر میکنم.