«آنها مرا دوست داشتند» فیلمی است که ادعای طرح موضوعی انسانی را دارد. ولی خود ضدانسانیترین فیلم جشنواره تا این مقطع بود. فیلمی حقیقتا پوچ با ادعای انساندوستی که فقط نشانگر فلاکت بود و تعفن. نمیتوان نافی معضلات در این مرز و بوم بود و هرکس بخواهد نفیکننده این دست از نقصها و کم و کاستیها باشد، آدم خفتهوجدانی است. بحث اینجاست که چقدر از این مشکلات قابلیت پخش دارد؟ آن هم در یک اثر و کمتر از دو ساعت.
یکی از مباحثی که در فیلمسازی مطرح است، این است که نمیتوان و نباید تلخی را مدام و بیتوقف در تمام فیلم ساری و جاری کرد. چرا؟ چون مخاطب نمیتواند تحمل تلخی مدام را داشته باشد. روح، کشش حجم زیادش را ندارد. حداقل باید چند توقفگاه در روایت تلخیها برای مخاطب به وجود آورد تا بتواند نفسی بگیرد و مجدد شیرجه بزند در تلخیهای اثر. / آنها مرا دوست داشتند
این نکته یکی از حقهای مخاطب است که گردن صاحبان اثر است. در این فیلم به هیچ وجه مخاطب و توان هضم احساسیاش ارج نهاده نشده است. در تمام دقایق ابتدایی ترک سالن داشتم به این فکر میکردم که مگر میشود این فیلمساز در زندگی واقعی خودش هم اینقدر تلخی محض ببیند؟ آن هم بدون لحظهای وقفه؟از لحاظ تکنیکی اگر بخواهیم راجع به این فیلم حرفی به میان بیاوریم، فقط میتوان گفت فیلمی تلویزیونی که ادعای سینما دارد.
از افتتاحیه فیلم میتوان به این نکته آگاه شد و به نظرم حتی مخاطب عادی سینما هم متوجه این قضیه میشود و مختص به متخصصان نیست. تیتراژ نیز با زیباییشناسی دهه 70 نوید فیلمی ماقبلی را میدهد و از مخاطب عقبتر است. دوربینهای روی دست بیدلیل، تدوین نامناسب، کارگردانی سرگردان، بازیهای نچسب و باورناپذیر و کلی حرف دیگر نشان از ناکامی فیلم دارد؛ اما فیلم در یک چیز کاملا به کام میآید: بههمزدن روان و روح مخاطب و مأیوسسازی محض.
خیلی میتوان راجع به این فیلم و ناتوانیهایش نگاشت، اما الان که فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که این توان را برای فیلمهای شریف باید باقی گذاشت.نکتهای که بسیار برایم قابل تأمل بود، هیئت انتخاب جشنواره بود و ملاک و معیارهایی که باعث شده چنین اثری به پخش جشنوارهای راه یابد. یادم میآید زمانی که فیلم «جدایی نادر از سیمین» در جشنواره پخش شد، چه گریبانها که پاره نشد که ای داد بیداد که سیاهنمایی است، بدون دیدن تکنیک توانمند سازندهاش.
افراد تأییدکننده فیلم «جدایی نادر از سیمین» را به مسلخ بردند که چرا این فیلم اجازه پخش پیدا کرده است. چه بر سر آن شعارها و دغدغهها آمده که چون آن اثری را سیاهنمایی میدانیم و مدتها حواشی برایش ایجاد میکنیم و چنین اثر بیتکنیک و خامی را لایق عبور از فیلتر جشنواره؟ کدام ساختاری است که این چنین تفکر دوگانه دارد؟ البته اشتباه تلقی نشود؛ خودم قائل به آزادی بیان هنری و فرهنگی هستم و بهشدت سازنده میدانمش؛ منتها بحث من راجعبه دوگانگی رفتاری است و لاغیر. وگرنه هر نگاهی میتواند قابل عرض باشد؛ حتی همهچیز سیاهبینان گرانقدر.