مرتضی اسدی، متولد سال 1369، فارغالتحصیل رشته فیلمسازی و نویسنده کتاب قصه ننهعلی است. او از سال 86 و با توجه به علاقه شخصیاش به انقلاب اسلامی و حوادث درباره آن، با یک نوار کاست و ضبط واکمن شروع به جمعآوری خاطرات خانواده شهدا میکند که حاصل آن بیش از هزار ساعت مصاحبه است. آنطور که اسدی میگوید، از سال 1395 هم به شکل جدی وارد حوزه خاطرهنگاری دفاع مقدس میشود و کتاب اولش با عنوان «هشتاد و اشک»، خاطرات یکی از شهدای امنیت در سال 1388 به نام مهدی رضایی در انتشارات تقدیر به چاپ میرسد. «بهار آخرین فصل» نیز عنوان کتاب دوم این نویسنده است که به خاطرات شهید مدافع حرم اسدالله ابراهیمی از زمان کودکی تا لحظه شهادت در سوریه و مفقودالاثری میپردازد و انتشارات روایت فتح آن را به چاپ میرساند. او حالا سومین کتابش را با «قصه ننهعلی» خاطرات مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی به بازار نشر آورده است. کتابی که به اذعان خیلیها متفاوتترین روایت از دفاع مقدس است و به تازگی توسط انتشارات حماسه یاران منتشر شده است. مرتضی اسدی در باب معرفی کتاب «قصه ننهعلی »میگوید: این کتاب روایت زندگی پرفرازونشیب زهرا همایونی مادر شهیدان امیر و علی شاهآبادی است که از زمان مهاجرت به تهران آغاز میشود و با ازدواج و شهادت فرزندان به اوج و با مرگ همسر خانم همایونی به پایان میرسد.او درخصوص اینکه چرا این سوژه را برای نوشتن انتخاب کرده است، عنوان میکند: سالها از دفاع مقدس میگذرد. تاکنون روایتهای زیادی درباره مادران و همسران شهدا خواندهایم. روایتهایی تقریبا یکشکل ولی در جزئیات زندگی متفاوت. علت تفاوت قصه ننهعلی در این است که به بخشی از پشت جبهه پرداخته که تاکنون مخفی مانده بود و شاید بهتر باشد از کلمه سانسور استفاده کنیم. خانم زهرا همایونی بعد از مهاجرت به تهران از همان کودکی با مشکلات زیادی دستوپنجه نرم میکند. سن و سالی نداشته که به اجبار دایی و مادر پای سفره عقد مینشیند و تن به ازدواجی میدهد که قلبا به آن راضی نبوده. اختلافات او و همسرش از همان شب اول ازدواج آغاز میشود و با شهادت فرزندان به اوج خود میرسد. در تمام مراحل زندگی و مشکلات خانم همایونی بهتنهایی از موانع عبور میکند و همیشه از جانب همسر دست رد به سینه او زده میشود. چه کسی باور میکند مادر دو شهید از همان کودکی فرزندانش برای کار به خانههای مردم میرفته و در اصطلاح عامه مردم کلفتی میکرده؟! و این کار حتی بعد از شهادت فرزندان ادامه داشته است. زهرا همایونی خط قرمز زندگیاش فرزندانش بوده و برای آرامش آنها تن به هر سختی و فشاری میداده و بارها از طرف همسر مورد آزار قرار گرفته است؛ اما مثل یک کوه ایستادگی میکند و از اعتقاداتش لحظهای کوتاه نمیآید. این بخش مهمی از دفاع مقدس ماست که تاکنون حرفی از آن زده نشده؛ یعنی کسی جرئت نداشته بیانش کند. به خاطر عکسالعمل مخاطب و شاید حرمتی که به خانواده شهدا نسبتش میدادند که نباید شکسته شود. حرمت و تقدسی که خود ما درست کردیم. در حالی که هم شهدا و هم خانواده آنها از همین مردم معمولی جامعه بودند؛ نه انسانهایی با ویژگی خارقالعاده خدادادی! مردمی که به وقت نیاز عمل به تکلیف کردند و در تاریخ این کشور همیشه سربلند خواهند بود.او میگوید: «این کتاب نه تلخ است. نه سیاهنمایی. بلکه حقیقتی از جنگ است که باید زودتر از اینها گفته میشد؛ یعنی همان دهه هفتاد تا امروز شاهد بخشی از شکافهای فرهنگی نباشیم. معرفی سوژههای جذابی مثل خانم همایونی بهاصلاح زندگی خیلی از خانوادهها کمک شایانی میکند. داستان مقاوت باورنکردنی مادر دو شهید و تقابلش با همسر الگوی بینظیری برای نسل جوان میتواند باشد که شاکله زندگیشان به راحتی از هم نپاشد.»